در میان عشاقش وزرا، صنعتگران و ژنرالها حضور داشتند.
با ادامه این روند روزنامههای خشمگین مدعی شدند که او مسئول مرگ هزاران تن از سربازان متفقین است.
اما شواهدی که در دادگاه محاکمه او ارائه شد بعلاوه چندی دیگر از اسناد، چیز دیگری را نشان میدهند: که او درواقع یک جاسوس دوگانه بود و در این راه قربانی شد.
اکنون پس از گذشت صدسال، با انتشار اسنادی توسط وزارت دفاع فرانسه، اطلاعات جدیدی از معروفترین جاسوس زن در تاریخ به دست آمد.
نام اصلیاش “گرترود مارگارت زله” و متولد ۱۸۷۶ بود. ماتا هاری، نام هنری او یک واژه مالائی به معنای “چشم روز” یا آفتاب بود. او زندگی عجیب و تراژیکی داشت.
پس از یک ازدواج سخت و ناموفق در هند شرقی هلند، به فرانسه رفت و به یک رامشگر حرفهای تبدیل شد. رقصهای فریبنده او راه ورود به مجامع مخفی اروپا بود.”هانس گرونوگ” مدیر موزه فرایز میگوید: “حتی بدون فعالیتهای جاسوسی، بازهم نام ماتا هاری به دلیل فعالیتهای ویژهاش در خاطره پایتختهای اروپا باقی میماند.”
“او کموبیش خالق رقص استریپ بود.ما آلبوم عکسها او را در موزه به نمایش گذاشتیم و تصاویر زیادی از او در روزنامههای آن دوران وجود دارد.او یکی از افراد مشهور دوره خود بود.”
متأسفانه اتهام جاسوسی بر داستان ماتا هاری سایهای سیاه افکنده است.در سده گذشته بسیاری از مورخان از او دفاع کردهاند.برخی میگویند او قربانی شد زیرا فرانسویها نیاز به جاسوسی داشتند تا جای خالی برخی امور را پر کند.ماتا هاری برای فمینیستها هدف مناسبی بود زیرا باوجود بیبندوباری اخلاقی راحتتر میتوانستند به او عنوان “دشمن فرانسه” را بدهند.
تاکنون جزئیات کامل بازجویی او توسط “پیر بوچاردون” (مردی که بعدها “فیلیپ پتن” را تحت پیگرد قانونی قرار داد) فاش نشده بود و از دسترس مورخان خارج بود.
گفته میشود که در سال ۱۹۱۶، پس از مدت کوتاهی بازجویی توسط سرویس اطلاعاتی بریتانیا MI6، از طریق اسپانیا به فرانسه بازگشت.
در مادرید، با یکی از مقامات نظامی آلمان به نام “آرنولد فون کال” آشنا شد.ماتا بعدها گفت که تمام این ملاقاتها از قبل توسط سازمان اطلاعات فرانسه برنامهریزیشده بود و قرار بود با استفاده از نفوذ خود در میان مقامات ارشد آلمان، به متفقین کمک کند.اما پیام تلگرافی آرنولد کال سبب نابودی او شد.در این پیام مشخصات مأمور ویژهی H21 را برای رئیسش در برلین فرستاده بود.
آدرس، مشخصات بانکی حتی نام خدمتکار ماتا هاری نیز در آن ذکرشده بود. هر کس که پیام را میخواند بدون تردید میفهمید که ماتا هاری همان مأمور H21 است.این پیام تلگرافی که توسط سازمان اطلاعاتی فرانسه رهگیری شد، اکنون در نمایشگاه موزه فرایز وجود دارد.
درواقع ترجمه رسمی پیام در موزه قرار دادهشده است. زیرا قسمتهایی از پیام ساییده شده است.به گفته برخی از مورخان، این پیام تلگرافی مشکوک به نظر میرسد.گفته میشود که فرانسویها مدت زیادی بود که کد تلگراف را رمزگشایی کرده بودند.
آلمانیها از این مسئله آگاه شدند.اما بازهم آرنولد فون کال پیام را ارسال کرد. بهعبارتدیگر، او میخواست مقامات فرانسه پیام را ببینند.بنابراین طبق این نظریه، این آلمانها بودند که فرانسویها را در مسیر دستگیری و اعدام مأمور خودشان قرار دادند.یا نظریه دیگری درست است.
چرا تنها اسناد ترجمهشده در آرشیو قرار دارند؟ تلگراف اصلی کجاست؟ آیا خود فرانسویها سند را جعل کردند تا ماتا هاری را متهم به جاسوسی کنند؟ در این صورت بهراحتی “جاسوس” خود را پیدا میکردند و مردم از کار آنها راضی بودند.هر دو نظریه ماتا هاری را به یک قربانی تبدیل میکند. یکی از طرفین تصمیم گرفت از شر او خلاص شود و این کار را نیز کردند.
اما آرشیوهای فرانسوی جزئیات دیگری را منتشر کردند که این فرضیهها را به بخشهای کوچکتری تقلیل میدهد.زیرا در متن بازجوییهای او آمده که در ماه ژوئن ۱۹۱۷ مارگارت زله حقیقت را گفت و اعتراف کرد.او به بوچاردون گفت که توسط آلمانیها استخدامشده بود.او در ابتدای جنگ خارج از فرانسه گیر افتاده بود و تلاش داشت خود را به پاریس برساند.
“کارل کرومر” از کنسولگری آلمان در آمستردام شرایط را برای او محیا کرد… به شرطی که به آنها لطف کند و هرازگاهی اطلاعاتی در اختیارشان قرار دهد.بدین ترتیب مأمور H21 ایجاد شد.ماتا هاری در بازجوییها اصرار داشت که فقط میخواسته پول را بردارد و فرار کند.گفت که به نیروهای متفقین وفادار است و قول داده به سازمان اطلاعات فرانسه کمک کند.اما شواهد علیه او بهاندازه کافی گویا و روشن بودند.
با ورود به “شاتو دو وینسنس” در حومه شرقی پاریس، او را به مکانی منتهی به یک ساختمان گِلی بردند.در آنجا دوازده سرباز ایستاده بودند تا جوخه آتش را تشکیل دهند.در برخی گزارشها آمده که او اجازه نداد چشمهایش را ببندند.زمانی که یک دستش را به تیر میبستند، با دست دیگرش برای وکیلش دست تکان داد.فرمانده شمشیرش را پایین آورد و صدای شلیک بلند شد.
ماتا هاری به روی زانوهایش افتاد.پس از اعدام کسی برای گرفتن جنازهاش نیامد.بنابراین بدنش را به مدرسه پزشکی در پاریس منتقل کردند تا در دروس کالبدشکافی مورد استفاده قرار گیرد.سرش در موزه آناتومی حفظ و نگهداری شد.اما حدود بیست سال پیش از موزه ناپدید شد.احتمال میرود که به سرقت رفته باشد.