بعد از آنکه صادق زیباکلام نسخه امضای برجام ۹۹ را برای کشور تجویز کرد، حالا سعید حجاریان تئوریسین اصلاحات هم با او همنوا شده و میگوید فورا باید با آمریکا وارد مذاکره شویم!
به گزارش افق انلاین ، روزنامه شرق یادداشتی از سعید حجاریان منتشر کرده است که بخشهایی از آن در ادامه آمده است.
– اصلاحات یعنی تغییرات از درون. طبعا عامل چنین تغییراتی نیروهای درون حکومت هستند؛ نیروهایی که یا تمامی قدرت را در اختیار دارند یا لااقل بخشی از آن را. از این منظر میتوان گفت، مادامی که نیرویی درون قدرت نباشد، قادر به اصلاح نیست. بنابراین این گزاره که «بیقدرتی اصلاحجویان بهدلیل حضورشان در قدرت است»، مردود است.
– البته، انواع مختلفی از حضور در قدرت متصور است. برای نمونه مرحوم هاشمی پروژه بازسازی اقتصادی را در دستور کار داشت، خاتمی پروژه اصلاحات همهجانبه را محور امور قرار داد و روحانی بر پروژه عادیسازی تأکید گذاشت.
– قائلان به پروژه اصلاحات باید تلاش کنند ضمن آنکه پایی در میان مردم دارند، پایی درون قدرت باز کنند و اگر نتوانستند، لااقل بر بخشهایی از بلوک قدرت تأثیر بگذارند؛ بخشهایی از قدرت که به دورنمای منافع ملی وفادارتر هستند و حاضرند صدای اصلی اصلاحطلبان را در سطوح بالا –که تصمیمسازی در آن اتفاق میافتد- رِله کنند.
– در این اینجا باید به ائتلاف نیمه بالا و پایین (داخل و خارج) هم اشاره کرد. واقعیت آن است که بخشهایی از خارجنشینها فارغ از عقاید سیاسیشان، روی مفهوم وطن و حراست از آن توافق دارند. این افراد اولا باید قادر باشند به ایران تردد کنند و سپس، همانطور که ارمنیها بهترین لابی را در آمریکا دارند، تبدیل به سخنگویان اصلاحات در غرب شوند.
– در وضعیت «نه انقلاب نه اصلاحات» اساسا عنصر زمان به ضرر سازوکارهای اصلاحی است زیرا جامعه به سوی تعلیق و فرسایش هر چه بیشتر میرود… در ادامه این وضعیت، افق و چشمانداز و سیاستگذاری بلندمدت از بین خواهد رفت و کشور هر چه بیشتر در معرض تصمیمهای یکشبه و تکبعدی قرار میگیرد تا نهایتا در کنار مشروعیت، کارآمدی از بین برود تا جایی که جمهوریت و اسلامیت و ایرانیت توأمان تحتالشعاع قرار گرفته است.
– اما در این وضعیت چه راهحلی متصور است؟ برخی معتقدند باید به ایران فشار وارد کرد تا حدی که سرانجام تغییر رژیم صورت بگیرد. این نگاه برآمده از تحلیلی است مبنی بر اینکه در زمانه فشار اقتصادی استعداد جنبشیشدن افزایش پیدا میکند. درحالیکه آنها التفات ندارند که جامعه مدنی ضعیف و مردم فرسوده شدهاند و اساسا میل به خروج از منزل از بین رفته است چه رسد به خروج از حاکمیت! بنابراین باید گفت آمریکا و همفکران آن به اشتباه تحلیلی دچار شدهاند ولی همچنان بر آن اصرار میکنند.
– از طرفی بخشی در داخل معتقد است که نباید از سطح اصلاحات نمایشی فراتر رفت. غافل از آنکه چنانکه گفته شد، زمان به ضرر کشور در حال سپریشدن است و چنانچه اصلاحات ساختاری کلید نخورد، شاید خیلی زود دیر شود!
– در این شرایط بهگمان من باید بهطور عاجل و در دو جبهه (داخل و خارج) مذاکراتی صورت بگیرد. در الگوی مذاکره با خارج، ابتدا باید پذیرفت بر نفس مذاکره ایرادی مترتب نیست چه با جمهوریخواهان چه با دموکراتها، چه بیواسطه و چه باواسطه. مهم آن است که مذاکره شفاف باشد، پیششرطی از جانب غرب پذیرفته نشود و منافع ملی هم کاملا لحاظ شود. در نمونه کرهشمالی مشاهده کردیم این کشور به رغم دشمنی دیرینه، با آمریکا وارد مذاکره شد اما جز شکست در کارنامه ترامپ باقی نگذاشت.
– در داخل نیز باید جمعی از اصلاحطلبان متشکل از کارشناسان اجرائی، سیاستمداران حرفهای و نخبگان آکادمیک مذاکره را در دستور کار قرار دهند و با بیانی منطقی و مبتنی بر دادههای کارشناسی مسائل را موشکافی کنند و راهبردهایی را برای اصلاح ذهینت تصمیمسازان و سپس بهبود وضعیت پیشنهاد دهند. جنس این فعالیت از سنخ نامههای سرگشاده نخواهد بود اما ضرورت دارد با دقت و صراحت به قلب ماجرا وارد شد.
– بهعنوان مثال این جمع یک موضوع عاجل و استراتژیک را بررسی خواهد کرد، آسیبها و ضعفهایش را استخراج میکند و بسته خروج از بنبست را ارائه میدهد. اگر پذیرفته شد، گامی به سود کشور برداشته شده است و اگر نشد، لااقل میتوان فشارهای اخلاقی مبنی بر عدم اجرای مسئولیت ملی را از دوش اصلاحطلبان برداشت.
این نقطه نظرات در حالی از حجاریان صادر شده است که چندی پیش زیباکلام هم گفته بود باید برجام ۹۹ را با آمریکا امضا کنیم تا از مشکلات کشور کاسته شود.
جالب اینجا است که پس از انتشار نامه سرگشاده موسوی خوئینیها این دو وارد فاز اختلاف جدی شده بودند و امروز دوباره به یک نقطه مشترک رسیدهاند!
به هر حال توصیه به مذاکره با آمریکا آنهم به صورت فوری را اصلاحطلبان زیادی رد میکنند و بیخاصیت میدانند؛ سعید لیلاز، محمدعلی ابطحی و تخت روانچی از جمله این افراد هستند.