به گزارش افق آنلاین، آیا حسین شریعتمداری واقعا دغدغهی حریم خصوصی شهروندان را دارد؟ توصیهی اخیر او دربارهی تجسس نکردن در زندگی خصوصی علیرضا پناهیان بسیاری را ارجاع داده است به تاریخ پربار روزنامهی کیهان در پرداختن به گوشه و کنار زندگی سیاسیون و دگراندیشان و… عبدالله ناصری میگوید «حسین شریعتمداری و یارانش که نامشان به اختصار گروه حشوی است، با سرک کشیدن در زندگی مخالفان و به اصطلاح افشاگری آنها، ۳۰ سال ترک تازی و تک تازی غیراخلاقی داشتند بسی دروغ نسبت دادند به مخالفان». او برای مثال به «دروغ مالی کیهان درمورد بزرگان جبهه اصلاحات» اشاره میکند که «در بازجویی و کیفرخواست آنها در ماجرای ۸۸ مبنا شد: مثل امینزاده یا عربسرخی.»
اما ناصر زرافشان، حقوقدان، بطور خاص به موضوعی پرداخته که شریعتمداری به آن حساسیت نشان داده: ماجرای علیرضا پناهیان. او میگوید که «حسین شریعتمداری نمیتواند بهجای «مالکیت خصوصی» اصطلاح «حریم خصوصی» را بکار برد و مالکیت خصوصی را در پس آن پنهان کند.»
ملحد، ضد دین، جاسوس و انواع اتهامات اخلاقی مسائلی است که در گزارشهای ویژهی کیهان به وفور میتوانید آنها را برچسب شده به افراد مختلف پیدا کنید، از بزرگان ادبیات تا سیاسیون و فعالان اجتماعی و منتقدین وضع موجود. لیستی که هرروز گستردهتر شده و دایرهای وسیعتر را دربرمیگیرد. از نویسندگانی که آنها را «برآمده از دوران طاغوت و وصل به ساواک و ضددین» میخواند –بدون هیچ مدرک و سندی که ارائه کرده باشد- شروع کرده و سپس حتی به فرزندان شهید مطهری و تمامی آنها که زمانی خودی بودند نیز میرسد.
روزنامهی کیهان، که سعیدی سیرجانی -از اعضای کانون نویسندگان که مورد اتهام کیهان قرار گرفت- آن را «کیخان» خطاب میکرد بارها در مورد سعیدی سیرجانی نوشت، حتی بعد از اعترافات عجیب او در هویت و سپس مرگش، او در بخشی از یکی از نامههای خود به افتراهای کیهان اشاره میکند: «در ماههای اخیر شایعه سازانِ البته متدین جوانمرد خروارها کاغذ مؤسسه کیهان و خبرنامه ها را تلف کردند که مرا «سر سپرده امپریالیسم، و از فعالان حزب توده، و از مداحان رژیم آریامهری، و از نوکران پهلبدی – که شوهر اشرف است -، و بالاخره عضو رسمی ساواک» معرفی کنند تا اگر روزی صفیر گلوله ای سینه ام را شکافت، یا جسد بی جانم فرش خیابانی شد، حتی یک نفر بر جنازه ملحد آلوده بدنامی چون بنده نماز نخواند.»
بعد از انتشار نامههای سعیدی سیرجانی به مقامات، روزنامه کیهان بیش از پیش به او پرداخت و اتهامات فراوان شد. روزنامه کیهان هوایی در زمینه تخریب این منتقد سه-هیچ از بقیه جلوتر بود. سعیدی در پاسخ به اتهامهای موسسه کیهان می نویسد: «هر کس در بیش از ده هزار صفحه تالیفات و نوشتههای من یک جمله در تخفیف و توهین اسلام بجوید و بیابد، بنده دوره شش جلدی تفسیرقرآن کریم را ، که محصول هیجده سال تلاشم برای تصحیح وچاپش بوده، به نام او میکنم و دعایی در حقش که گرفتار شریعتمدارانی نشود که انگشت در جهان کرده و ملحد میجویند و برای ارعاب منتقدان چماق تکفیر میگردانند.»
روزنامهی کیهان و جمهوری اسلامی، هردو بعد از بازداشت سعیدی سیرجانی نیز خبرهایی کار میکنند، اما متفاوت از هم؛ در روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵ اسفند ۱۳۷۲ اعلام شد که بازداشت او به اتهام اعتیاد، استعمال مواد مخدر و مشروبات الکلی بوده و به دادگاه مبارزه با منکرات اعزام شده است. درحالیکه کیهان هوایی در همان روز نوشته بود: «بامروری گذرا بر نوشته های سعیدی سیرجانی نفی تفکر دینی، ضدیت با فرهنگ مردم، شیفتگی به آئین خسروانی و فرهنگ غرب که از تعهدش به ساواک نشئت می گیرد در تمامی مکنونات وی به وضوح و آشکارا قابل رؤیت است.»
اما او آخرین نفر نبود، ماجرا به دایرهای نزدیکتر هم کشیده شد. اینبار موضوع دعوت از یک پروفسور آمریکایی به نام «کلی جیمز کلارک» برای شرکت در همایش «بررسی و تبیین اندیشههای شهید مطهری» در مشهد، بود. روزنامه کیهان در ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ در ستون اخبار ویژه خود خبری دراینباره را با این عنوان منتشر کرد: «دعوت از آمریکایی همجنسباز برای تبیین اندیشه شهید مطهری»
محمد مطهری، فرزند شهید مطهری اما در برابر کیهان ساکت ننشست و در پاسخ تندی خطاب به مدیر مسئول کیهان پرسید: «برای من قابل درک نیست که چرا کیهان تا کسانی را جاسوس و همجنسباز و مزدور و سادهلوح و … ننامد روزش شب نمیشود».
ناصری: نامشان به اختصار گروه حشوی است
عبدالله ناصری
عبدالله ناصری میگوید شریعتمداری و یارانش نام مسعاری دارند و بعد از دوم خرداد ۷۶ وظیفه و رسالتشان تطهیر سیستم است، و در ادامه به روشهای کیهان در برخورد با منتقدان میپردازد: حسین شریعتمداری و یارانش که نامشان به اختصار گروه حشوی است، همیشه و خصوصا بعد از دوم خرداد ۷۶ رسالتشان را تطهیر حکومت و جمهوری اسلامی ایران میدانستند و با سرک کشیدن در زندگی مخالفان و به اصطلاح افشاگری آنها بعنوان مخالفان حکومت، ۳۰ سال ترک تازی و تک تازی غیراخلاقی داشتند و به مخالفان بسی دروغ نسبت دادند. فکر نمیکردند رسانههای فردی-اجتماعی روزی قدرت چند برابر پیدا میکنند و به افشاگری البته همین گروه و مدعیان جهاد و انقلاب میپردازند.
کیهان به دروغ میگفت فلان اصلاحطلب سهامدار فلان بانک خصوصی است، اما رسانههای اجتماعی به درستی و صادقانه میگوید فلان سردار نظامی چه از بیت المال دارد و خطیب رسمی مرکز حکومت یعنی شیخ پناهیان، با همشهری آنچنانی من -رضامطلبی کاشانی، مدیر تک ماکارون- چه سر وسری دارد.
به نظر من کیهان کم آورده و میخواهد این بازی تمام شود، چون شیخ علیرضا پناهیان و بقیهی وعاظ البلاط به دروغ و برای توجیه آلودگی خود میگویند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هم مثل من با پول رفقا زندگی میکرد. بنابراین به صراحت میگویم نماینده ولی فقیه در کیهان کم آورده و رسانههای مدنی طرفدار حقوق مردم باید این واقعیتها را بدانند. من نشر اخبار صحیح این چنینی را توسط امثال آقای یاشار سلطانی تایید میکنم؛ چون در تایید فساد سیستمی است. البته اخبار کذبی که بعضا توسط خانم صبا آذرپیک با مدیریت دیگران نشر میشود را نه.
او در مورد تجربهای که خود در زمان ریاست ایرنا با کیهان داشته است و بر روند تصمیمگیری و پیشروی کارها اثرگذار هم بوده میگوید: همین که نادرستی و جعلی را مینوشت مبنای تصمیمگیری میشد. مثلا در دولت اصلاحات که مسئول ایرنا شدم، باید حضوری برنامهی خودم را خدمت رهبری بیان میکردم، با مسجدجامعی به بیت رهبری رفتیم. من عرض کردم و رهبر هم توصیههایی داشتند. در آن ایام بنا به سیاست دولت اصلاحات، کاهش تصدیگری دولت و واگذاری قانونی تملکهای دولت به مردم در دستور کار بود، از جمله بخشی از سهام هتل لاله متعلق به ارشاد؛ همهی امور با نظر کارشناسان رسمی دادگستری برای واگذاری به پایان رسید. کیهان همان روز تیتر اول زد و نوشت سهم دولت در هتل لاله به یک دهم ارزش واقعی حراج شد. مثلا در سال ۸۰ سهم دولت ۲۰میلیارد تومان برآورد شد ولی کیهان زد ۲۰۰ میلیارد تومان. همین خبر دروغ مسیر واگذاری را سالها عقب انداخت.
ناصری به موارد دیگری نیز اشاره میکند: مهمتر از این نوع اخبار، دروغِ مالی کیهان درمورد بزرگان جبهه اصلاحات بود که در بازجویی و کیفرخواست آنها در ماجرای ۸۸ مبنا شد: مثل امینزاده یا عربسرخی.
میرزایینیکو: متولیان کیهان را یادآوری میکنم به…
قاسم میرزایی نیکو -نمایندهی مردم دماوند در مجلس دهم- هم به مورد کرباسچی اشاره میکند و میگوید: متولیان کیهان را یادآوری میکنیم زمان آقای کرباسچی شهردار وقت، عکس دوتا خانم را زده بودند، و این خانمها مانده بودند که چگونه بروند خانه. شاید بعدا عذرخواهی کرده باشد یا عناوین را درست کرده باشد.»
این موردی است که عبدالرضا داوری –از کارکنان سابق کیهان نیز به آن اشاره میکند؛ ضمن اینکه تهمت اخلاقی کیهان به این دو زن متاهل، نخستین مورد نبوده و مادر محسن مخملباف هم میان لیست افتراهای کیهان حضور داشته است: « کیهان یکبار این رفتار را در مورد محسن مخملباف –مادر محسن مخملباف- کرد. مادر محسن مخملباف را بنوعی به یک فساد اخلاقی متهم کرد. یا به دونفر از کارمندان شهرداری تهران که خانم و متاهل بودند تهمت اخلاقی زد؛ که در این دو مورد اگر اشتباه نکنم عذرخواهی کرد. دکتر سروش را موقعی که به آلمان رفت متهم به جاسوسی کرد. که من همان موقع برایم سوال بود که آدمی مثل عبدالکریم سروش مگر چه دسترسی دارد که بتواند جاسوس باشد. یا درمورد سعیدی سیرجانی روزنامهی کیهان آن موارد را مطرح کرد. پروژهی امنیتی است و برایش دلایل ارزشی و مذهبی میتراشند و توجیه میکنند.»
او اما اظهارات جدید شریعتمداری در این موارد را –بخصوص در مورد اخیر نامه به آیت الله سیستانی که انتقادات فراوان و عذرخواهی شریعتمداری را در پی داشت- دارای وجوه مثبتی نیز میداند و میگوید: «انتقاد از مراجع که کفر نیست؛ من با اینکه آقای سیستانی فرمودند نظارت شود موافقم؛ به نظارت ناظرین بینالمللی بر انتخابات ایران هم اعتقاد دارم؛ مجموعهای که دغدغهی شفافیت دارد که مسئلهای با نظارت بر انتخاباتش ندارد. اینکه آقای شریعتمداری به آقای سیستانی انتقاد کرده هم ایرادی ندارد. اتفاقا باب خوبی گذاشته است؛ خودش آمده از یک مرجع تقلید انتقاد کرده و فرداروزی اگر گفت که «چرا شما انتقاد کردید؟» میگوییم خودتان کردید و ماهم از شما یاد گرفتیم!»
میرزایی نیکو نیز اظهارات شریعتمداری درمورد حوزهی خصوصی افراد را فتح باب خوبی میداند و میگوید: «آقای شریعتمداری اولین بار است که در مورد چنین مسئلهای صحبتی میکند و امیدواریم که فتح بابی باشد و ایشان بنایش را گذاشته باشد به اینکه دیگر این مسائل را اینگونه ورق نزند
اینکه نباید به امورات شخصی وارد شد را ما هم قبول داریم، ولی وقتی افراد میآیند تمام حیثیت و مسائل خصوصی دیگران را به باد انتقاد میگیرند و نام میبرند، مثلا سر منبر که ما روایت داریم حضرت رسول مینشسته است، در چنین جایی این موارد را مطرح میکنند، باید انتظار داشته باشند که ممکن است همانگونه که اینها همهجا را بیل میزنند و کاوش میکنند، همین مسئله برای خودشان هم اتفاق بیافتد. ماهم قبول داریم که نباید در مسائل شخصی و خصوصی افراد دخالت شود، اما اینها مسائل شخصی افراد را طوری پیگیری میکنند که بعدا این فرد را به هزارجور مقابله میاندازند. ما استقبال میکنیم از این پیامی که ایشان داده است اما دوگانه عمل کردن نتیجهی مطلوبی نخواهد داشت.»
با اینحال او میگوید تغییر رویه در کیهلن بعید است: «من بعید میدانم که تغییر رویهای ایجاد شود؛ چون کسانی که آمدند به خانوادههای افراد پرداختند که فلان شخص پسرش آینجاست و آنیکی دخترش آنجا و فلان شخص دارد فلان کاسبی را میکند، درحالیکه اینها حقوق عمومی افراد بوده، شاید اگر این جایگاه از طریق رانت و شیوههای نامشروع بدست آمده باشد مشکلی نداشته باشد اما وقتی که میگویند «فلان شخص اینگونه است» در مقابل هم سوال ایجاد میشود که «سردبیران و نویسندگان محترم و روسای دستگاه روزنامه فرزندان و خانوادهتان و شخص شماها کجا هستید و چه میکنید؟!» این خصلت، خصلت بسیار بد و نکوهیدهای است و ماهم قبول داریم، اما امیدواریم که برای همه چنین رویهای پیش گرفته شود».
زرافشان: قافیه که تنگ آید …
اما مرز این حوزهی خصوصی کجاست و آیا موردی که حساسیت حسین شریعتمداری را برانگیخته حوزهی خصوصی علیرضا پناهیان بوده است؟ ناصر زرافشان، حقوقدان، میگوید که حسین شریعتمداری مالکیت خصوصی را در پس عبارت حریم خصوصی پنهان کرده است: ««حریم خصوصی» تعریف مشخص و جامع و مانعی ندارد؛ به همین دلیل هم به تبعیت از دیدگاههای اجتماعی مختلف تعبیرهای گوناگونی از آن بعمل میآورند. اما در هرحال «حریم خصوصی» مفهومی اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی است نه مفهومی اقتصادی و معنای آن هرچه باشد یک مفهوم اقتصادی نیست و ارتباطی به عرصهی فعالیتها و روابط اقتصادی ندارد؛ بعبارت دیگر نمیتوان بهجای «مالکیت خصوصی» اصطلاح «حریم خصوصی» را بکار برد و مالکیت خصوصی را در پس آن پنهان کرد؛ و صد البته کسانی که منابع عمومی ثروتهای ملی را غارت میکنند، این منابع و ثروتها را «خصوصیسازی میکنند تا این اموال و ثروتها در این پناهگاه امن از نظارت عمومی و دموکراتیک خارج شوند. یعنی با ترفندهای گوناگون اقتصادی، مالی، شگردهای قانونی و کلاههای شرعی، آنها را تحت مالکیت خصوصی خود درمیآورند. از سوی دیگر فلسفهی وجودی قوانینی مانند «قانون از کجا آوردهای؟» مصوب سال ۱۳۳۷ در رژیم گذشته و مقررات منع تحصیل مال نامشروع در نظام فعلی مانند اصل ۱۴۲ قانون اساسی و «قانون رسیدگی به دارایی مقامات، مسئولان و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران» مصوب سال ۹۴ مجمع تشخیص مصلحت نظام و ماده ۲ قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و… هم ضرورت نظارت بر همین موارد بوده است.
قانون از «کجا آوردهای» که در سال ۱۳۳۷ در نه ماده و پنج تبصره به تصویب رسید و تصریح میکرد برای اینکه به روشی روشن مشخص شود که مسئولین دولتی و متصدیان امور عمومی ثروت خود را از چه راهی بدست آوردهاند، کلیهی مسئولین دستگاههای دولتی و «کلیهی اشخاصی که از خزانهی دولت یا از موسسات مذکور پاداشی دریافت میدارند…» مکلف هستند صورت دارایی و درآمد خود و همسر خود و فرزندانی را که قانونا تحت ولایت آنها هستند به مراجعی که طبق تصویبنامهی هیئت وزیران تعیین خواهد شد، ارائه کنند.
قانون «رسیدگی به دارایی مقامات، مسئولان و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران هم که درادامه و اجرای اصل ۱۴۲ قانون اساسی در سال ۱۳۹۴ بهه تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده است مقرر میدارد که نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، مقامات منصوب از سوی رهبری، اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و معاونان رئیس مجلس و مدیران کل مجلس، معاونان رئیس قوه قضاییه و روسای سازمانها و دستگاههای وابسته به این قوه و معاونان و مدیران کل آنها، دادستان کل کشور، رئیس دیوان عالی کشورو رئیس دیوان عدالت اداری…. مشاوران سران سه قوه، روسای دفتر سران سه قوه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان رهبری، دستیار ارشد رئیس جمهور، معاونان وزرا، مدیران کل و همترازان آنان و… صورت دارایی خود و همسر و فرزندان تحت تکفل خود را قبل و بعد از هر دورهی خدمتی به رئیس قوه قضاییه اعلام کنند. به این ترتیب کاملا روشن است که سوال «از کجا آوردهای؟» ورود به حریم خصوصی کسی نیست و اتفاقا ضرورت قانونی هم دارد.
بحث دربارهی آقای پناهیان هم با همین سوال از طرف آقای یاشار سلطانی آغاز شده است، اما روزنامهی کیهان که میدانسته این سوال مشخص جوابی ندارد با فرار از اصل مطلب سعی کرده است صورت مسئله را عوض کند و پس از بیان قصهی شیخ بهایی و مقدس اردبیلی –که ربطی هم به موضوع ندارد- پرسیده است «ورود به زندگی خصوصی آقای پناهیان و اینکه فلان خانه را از کجا آورده، چه ربطی به انتقاد از سخنان ایشان دارد؟» اما به نویسندهی کیهان باید یادآوری کرد که سوال کننده با آقای پناهیان بحث فقهی ندارد و پرسیده است دارایی را از کجا آوردهای؟ و اتفاقا پرسشکنندگان از آقای پناهیان باید از آقای شریعتمداری بپرسند این سوال از آقای پناهیان که فلان خانه را از کجا آوردهای چه ربطی به سخنان و عقاید ایشان دارد؟ آیا این نیست که روزنامه کیهان در زمینهی سوال اصلی جوابی نداشته ارائه کند؟ قافیه که تنگ آید …»
او که عضو کانون نویسندگانی است که بارها هدف اتهامات کیهان قرار گرفته ادامه میدهد: «جای تعجب است کسانیکه روز و روزگاری برای کوبیدن مخالفان سیاسی خود با تعرض به حریم خصوصی آنان وقیحانهترین انگها را به مخالفین خود میزدند، امروز برای دفاع از خودیها «مالکیت خصوصی» را «حریم خصوصی» اعلام میکنند و بحث از کجا آوردهای را به مباحث فقهی میچسبانند تا آن را از تعرض مردم در امان نگاه دارند.»
میرزایی نیکو نیز مورد طرح شده در مورد پناهیان را مرتبط با حوزه خصوصی نمیداند و معتقد است که «به هرحال آقای پناهیان باید پاسخگوی مسائلی باشد که داد و فریادش را میزند. من مسائل شخصیاش را کاری ندارم اما و قتی او دربارهی نداری و زندگی طلبگی فریاد میزند، اینهمه روابط مختلف برای دارا بودن و زندگی را هم باید جوابگو باشد. این بخش را هم نباید نادیده گرفت، مردم هم میبینند و بنظرم به اندازه کافی رصد میکنند و جمعبندی و ارزیابی و نتیجهگیری میکنند.»
داوری: شایانفر اتاقی داشت که توابها درآن مطلب مینوشتند
عبدالرضا داوری
عبدالرضا داوری از منظری دیگر ماجرا را بررسی میکند و معتقد است که آنچه کیهان امروز را شکل داده پیشینهی آن است. او میگوید: «استخوانبندی روزنامهی کیهان در عصر پهلوی را جریان نزدیک به حزب توده گذاشت. بخصوص در سال ۵۷ میبینید که رحمان هاتفی که مسئول سازمان مخفی نوید –که از سازمانهای تحت پوشش حزب توده بود- بوده است، سردبیری کیهان را بر عهده داشته؛ اینها نشان میدهد که اصلا گفتمان کیهان پیش از انقلاب توسط جریان نزدیک به حزب توده بنیان گذاشته شده است. حزب توده فضای گفتمان روشنفکری ایران را شکل داده و در حوزهی سیاسی اصلا پایهگذاری پرونده سازی، ورود به مسائل شخصی و انگ زدن و برچسب زدن که به این بگویند «لیبرال» و… همگی از فرهنگ رسانهای حزب توده وارد فضای رسانهای ما شده است. سبقهاش اصلا به آقای شریعتمداری و … بازنمیگردد. بروید نشریاتی مثل آهنگر و نوید و… را مطالعه کنید میبینید که اصولا ادبیات پروندهسازی و ورود به حوزه خصوصی زندگی آدمها –چه روشنفکران و چه اصحاب قدرت- را در ایران حزب توده پایهگذاری کرد.»
کیهان یک مدرسهی توابسازی است
او در واکنش به اینکه «این گونه عملکرد پیش از آقای شریعتمداری اما چنین شدت و چنین شمایلی نداشته است»، میگوید: «کیهان آن بافت اولیه را حفظ کرده است؛ یعنی حتی در زمانی که آقایان خاتمی، اصغری، نصیری بوده هم چنین مسائلی را کمابیش میبینید. مثلا در مهرماه ۶۰ که آقای خاتمی مسئول بوده است برخوردهای کیهان با جریان نهضت آزادی و شخص مرحوم بازرگان را ببینید که چگونه بوده. حتی در دوران آقای یزدی هم چنین بوده است.
اما اینکه چرا در دوران آقای شریعتمداری تشدید شده است: وقتی ایشان سرکار آمد آقای شایانفر را از دادستانی آورد، ایشان مسئول فرهنگی دادستانی تهران بوده است و در زندان با نیروهای مخالف –تودهایها، مجاهدین خلق و چریکهای فدایی- صحبت میکرده و کتاب به آنها میداده است و بحث میکرده و سعی میکرده آنها را وادار به اعتراف کند که مطالبی را بگویند و… آقای شریعتمداری هم آنموقع در دفتر سیاسی سپاه بوده است؛ هم بازجوی تیم حزب توده بوده است که سال ۶۲ بازداشت میشوند و هم بازجوی تیم ملی-مذهبیها بوده است سال ۶۹٫ شما به خاطرات مرحوم عزت الله سحابی مراجعه کنید، ایشان مراودات خیلی مفصلی با آقای شریعتمداری داشته و نکات مهمی را در آن خاطرات عنوان میکند.
آقای حسن شایانفر هم که آنموقع در زندانهای قزلحصار و اوین فعالیت میکرده و توابها را جمع میکرده است. من خاطرم است که سال ۸۵ در روزنامهی کیهان آقای شایانفر انتهای راهرو اتاقی داشت که توابها میآمدند و آنجا مطلب مینوشتند. مثلا یادم است یک روشنفکر تودهای بود و عضو سابق کانون نویسندگان، بریده بود –آقای احمد اللهیاری- بعدازظهرها میآمد و مینوشت و مطالبش در نیمه پنهان منتشر میشد. یا جذب آقای پیام فضلینژاد؛ که از طریق دادستانی و آقای سعید مرتضوی به روزنامهی کیهان معرفی شد و در کیهان مستقر شد. یا یکی از خانمهای فعال در حوزهی ادبیات، سابقهی چریک فدایی داشت. کیهان یک مدرسهی توابسازی است. یعنی این فضای امنیتی و رجوع به گذشتهی افراد که بیایند و علیه گذشتهی خود بنویسند یک روند بود. یکی-دو نفر از بهاییت هم آنجا بودند. این فضا در زمان آقای شریعتمداری سازمانیافته شد. قبل از او هم بود؛ هم زمان آقای یزدی، هم خاتمی و هم اصغری، منتها آنموقع سازمان نداشت. در دورهی آقای شریعتمداری با تدبیر و تجربیات آقای شایانفر، این مسائل سازمان پیدا میکند.»
اطلاعات مخصوص کیهان
داوری اما میگوید که این موارد به این معنا نیست که تمامی اطلاعات منتشر شده در کیهان منطبق بر واقعیات است و میگوید: «البته ممکن است بعضا واقعی هم باشد، چون به هرحال دستگاههای امنیتی با کیهان ارتباط دارند و به آن اطلاعات میدهند. خاطرم هست سال ۸۵ در روزنامهی کیهان –یکی از فعالیتهای من جدای از رصد مطبوعات مدیریت صفحه دانشگاه بود- آقای شریعتمداری به من چند مورد اطلاعاتی را راجع به بعضی گروههای دانشجویی داخل دانشگاه و فعالین دانشجویی خارج از کشور دادند که اینها را با اسم مستعار منتشر میکردیم. بخشیاش هم واقعا واقعیت داشت اما اینجا نکتهای وجود دارد؛ اصل اینکه ما برای برخورد با مخالفینمان وارد حوزه خصوصیشان شویم، حتی اگر آن اطلاعات واقعیت داشته باشد، این یک روش کمونیستی است.
احزاب کمونیستی یک راهبرد کلی دارند که هدف وسیله را توجیه میکند؛ یا بحث مباهته که اخیرا آقای مصباح یزدی در مباحث فقهی آوردند، به این معناست که اگر فردی رفتارها و افکارش خلاف مصالح اسلام باشد شما میتوانید به آن فرد بهتان بزنید و دروغ ببندید. من اعتقاد دارم که حتی این مباحث فقهی هم ریشه در آن رفتارهای کمونیستی دارد. یعنی مقدس کردن هدف تا آنجا پیش میرود که برای رسیدن به آن هدف مقدس –مثلا برای صیانت از اسلام- میتوانم آدم بکشم یا ترور کنم، میتوانم دروغ بگویم و تهمت بزنم. ریشهی این موارد هم در کیهان همین است. این هم فقط منحصر به کیهان نیست، جریان روشنفکری ایران پایگاه چپ و تودهای دارد و این رفتار را در میان روشنفکرانمان هم میبینید که بلافاصله وارد حوزه خصوصی افراد میشوند و تهمت میزنند. مگر رسانههایی که حتی در حوزهی اصلاحطلبی کار میکنند از این کارها نکردند؟! کیهان اما چون به جریان قدرت و امنیتی متصل است این کارهایش نتیجهی متفاوتی دارد.
اما مگر آقای اکبر گنجی در روزنامهی صبح امروز از این افشاگریها نمیکرد؟ او هم میکرد. او هم وارد حوزهی خصوصی افراد میشد و میگفت مثلا «فلان خانم که میهماندار هواپیما بوده با آقای فلاحیان ارتباط داشته و…» او هم وارد میشد. میخواهم بگویم این نحله در فضای رسانهای ایران سابقهای تاریخی دارد و به کیهان و امروز و آقای شریعتمداری محدود نمیشود. اما آقای شریعتمداری و کیهان دو ویژگی دارند؛ یکی اینکه به قدرت وصل هستند و دیگر اینکه تلاش میکنند که برای این نوع بهتانزنی و پرونده سازی توجیهات فقهی هم پیدا کنند و پیدا هم میکنند.
اینطرف هم با توجیهات روشنفکرانهای چون «شفافیت» و «آزادی رسانهها» و «اصحاب قدرت نباید از حوزهی نقد بیرون روند» و «ما نورافکن میاندازیم و تاریکخانه روشن میکنیم» و… همین کارها را کرده است. آقای سعید حجاریان پایهگذار این نوع ادبیات در حوزهی اصلاحطلبی است. مصداقش همین یادداشتهای آقای گنجی در روزنامهی ایشان، صبح امروز. روزنامهی ایشان مرکز پروندهسازی بود.»
داوری در پاسخ به اینکه «اما مطالب منتشر شده در صبح امروز منجر به پروندهسازی نمیشده» گفت: «نه! آنها جای دیگری را هدف میگرفتند. روزنامه کیهان اینها را مینویسد که بنده و جنابعالی را بازداشت کنند، آن یک کارکردی دارد، یا مثلا در فضای مذهبی جامعه شخصیتی را تخریب کنند.»
نیروهای امنیتی حامل اطلاعات، در رفتوآمد با کیهان
این عضو سابق تحریریهی کیهان بار دیگر به ارتباط این روزنامه با نهادهای امنیتی اشاره میکند و میگوید: «شاهد بودم که نیروهای امنیتی داخل روزنامهی کیهان میآمدند و به دوستان اطلاعات میدادند. مثلا یادم است فردی که حوزه ضدبهاییت کار میکرد با یکسری از دیتاها میآمد و آنها را به نویسندگان کیهان میداد. اینکه از اینطرف اینها چه اطلاعاتی میدادند را نمیدانم؛ اما بسیاری از نویسندگان با نهادها مرتبط بودند. الان ببینید که خیلی از بچههای جدا شده از کیهان کجاها رفتند! مثلا اقای مهدی محمدی که مسئول سرویس سیاسی بود به شورای امنیت ملی میرود. حتما ارتباطاتی فراتر از کیهان وجود داشته است.»
پس از آن او به برنامهی هویت میپردازد و با اشاره به اینکه آیت الله هاشمی درمورد اینکه اطلاعی از بازداشت ملی مذهبیها نداشته، خلاف واقع گفته است، به نقش شریعتمداری در آن اعترافات میرسد: «بنظرم آنگونه که آقای هاشمی گفتند که مطلع نبودند نیست و ایشان دروغ گفتند. این دیگر در زمان حیات خود ایشان نقل شد که وقتی ۹۰ نفر اعضای جبهه ملی نامهای مینویسند و نقد میکنند، بیش از ۲۰ نفر اینها بازداشت میشوند، از جمله مرحوم سحابی؛ در مجلس به آقای هاشمی اعتراض میکنند و میگویند که «حالا اینها را گرفتهاید، سحابی را چرا گرفتید؟!»،عزت الله سحابی آدمی منصف و نجیب بود و خودش سالهای همکار آقای هاشمی بود، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اول بود. آقای هاشمی پاسخ داده بود که «اینها را دادهام گوششان را بپیچانند». بنظر من برخلاف آنچه گفته میشود عمده فعالیت دوران وزارت آقای فلاحیان را آقای هاشمی اطلاع داشته است چون بخصوص در ۴ سال اول آقای هاشمی چنان هژمونی داشت که اصلا اینها جرئت نداشتند چیزی را مخفی کنند و بدون اطلاع آقای هاشمی نمیتوانستند کار بزرگی کنند.
اما به گفتهی خود آقای سحابی بازجوییهای ایشان را آقای حسین شریعتمداری انجام دادند و طبیعتا نمیشود برنامه بدون اطلاع آقای شریعتمداری باشد.»
«هویت» نام برنامهای بود که سال ۱۳۷۵ از شبکه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در این برنامه بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مورد انتقادات شدید قرار گرفتند و اعترافات تلویزیونی برخی از آنان نیز در این برنامه پخش شد. احمد پورنجاتی که در زمان پخش هویت معاونت سیما را برعهده داشت «هویت» را تولید و محصول صداوسیما نمیداند بلکه محصول بازار مشترک معرفی میکند. بازار مشترکی که به گفته او «بخشی از این بازار مشترک در وزارت اطلاعات بود با محوریت شخص سعید امامی و بخشی دیگر از آن نویسندگان و مسئولان ستون «نیمه پنهان» روزنامه … بودند.» ستون «نیمه پنهان» آن زمان در در روزنامه کیهان نوشته میشد.
هاشمی رفسنجانی به صراحت از شریعتمداری به عنوان تهیهکننده اصلی این برنامه نام میبرد. خبرنگار روزنامه کیهان در سال ۱۳۸۲ مصاحبهای با هاشمی رفسنجانی در مورد هشت سال دوره ریاست جمهوریاش انجام دادهاست. در آن مصاحبه به برنامه هویت و نقش حسین شریعتمداری اشاره میشود.
«….[خبرنگار روزنامه کیهان] ضمناً میگویند آقای سحابی از شما قول گرفتهبود اعترافاتی که کرده، از تلویزیون پخش نشود؛ ولی در برنامه هویت پخش شد. در مورد این دو شبهه توضیح بفرمایید؟
[ هاشمی رفسنجانی]: اولاً از من قولی نگرفتهبود. اصلاً از اعترافات ایشان اطلاعی نداشتم که قولی بدهم. آقای سحابی هم رفیق من بود. ما در دوران مبارزه هم پرونده و با هم در زندان بودیم. بعد از پیروزی هم در شورای انقلاب بود. همیشه با هم بودیم و اختلافی نداشتیم. گروهی را هم که وزارت اطلاعات گرفتند، بدون اطلاع من گرفتند. گویا حدود ۹۰ نفر را گرفتند. من اصلاً با اینطور چیزها مخالف بودم. منتها وزارت اطلاعات از این کارها میکرد…. برنامه هویت را از تلویزیون دیدیم و اصلاً خبر نداشتیم. شما از آقای شریعتمداری بپرسید که چه کسی به او گفته که آن برنامه را بسازد.»
«آخرتتان سخت است»
حسین شریعتمداری طبق برخی اخبار رسمی و غیررسمی در بعضی موارد تذکر هم دریافت میکند؛ اما موردی که تاکنون نقل نشده توصیهی اخلاقی آیت الله بهجت به تیم کیهان است؛ داوری ماجرا را اینگونه نقل میکند: «فکر میکنم سال ۸۴ یا ۸۵ مدیریت روزنامه کیهان میرود با مرحوم آیت الله بهجت ملاقات میکنند. این را در تحریریه شنیدم. آیت الله بهجت بعد از توضیحات آقای شریعتمداری درمورد مجموعه کیهان و فعالیتهایش، به آقای شریعتمداری میگوید «انشاالله خدا توفیقتان دهد ولی آخرتتان سخت است». بخش بزرگی از آن بخاطر همین بود که کیهان در حوزههای خصوصی فعالین سیاسی و فرهنگی و… ورود میکند. برداشت من این است که آیت الله بهجت از این منظر تذکر دادند و بسیار مهم هم بود و همیشه در کیهان این را میشنیدم که آقای بهجت این تذکر اخلاقی را به آقای شریعتمداری و تحریریهی کیهان دادند.
خاطرم هست که یکبار مرحوم شایانفر گزارشی را نشانم دادند. موضوع مربوط به سال ۸۶ است. تحریریهی کیهان ملاقاتی داشتتند با مقام معظم رهبری. آنجا رهبری نکاتی را میگویند و برخی از نویسندگان را نام میبرند که مثلا نویسندهتان در حوزه سیاست خارجی چرا تازگیها کم مینویسند و… آنجا مقام معظم رهبری درمورد صفحات نیمه پنهان تذکری به آقای شریعتمداری میدهند و اینطور که من در آن گزارش دیدم گفته بودند که این مطالب اقناع کننده نیست و میتواند باعث موضوعاتی شود که شاید در شان رسانههای جمهوری اسلامی نباشد؛ جزییات را یادم نیست اما بههرحال راجع به نیمه پنهان و این مدل افشاگری که روزنامه کیهان میکند تذکر داده بودند. روزنامه کیهان در موارد متعدد بطور علنی از رهبری تذکر گرفت. مثلا در ماجرای مرحوم کردان، موضوعی که درمورد آقای مشایی طرح کردند که دیگر خود آقایا شریعتمداری یادداشت فرستاد و عذرخواهی کرد.
ادبیات کیهان را در مورد صادق هدایت سرچ کنید و ببینید
او در پایان به این سوال پاسخ داد که آیا در مورد اتهامزنی به دگراندیشان هم تاکنون تذکری دریافت کرده است یا نه: «این را نمیدانم؛ ولی مشرب خود رهبری در برخورد با موضوع دگراندیشی این کاری نیست که کیهان میکند. تا آنجا که من شناخت دارم در رهبری آن چهرهی فرهنگی غلبه دارد. گمانم یکی-دو سال پیش بود که در نمایشگاه کتاب، کتابهای برخی از روشنفکران دگراندیش را بدست گرفته بودند و مطرح کرده بودند. یعنی ایشان اگر اعتقادی هم به مواجهه با دگراندیشی دارد جنس این مواجهه امنیتی نیست؛ ایشان اعتقاد دارد مواجهه در حوزهی اندیشه باید از جنس مواجههی اندیشهای باشد. نه اینکه مثلا از فلان روشنفکر خوشمان نمیآید پس برویم برایش یک پرونده اخلاقی درست کنیم. بنظرم کیهان بیشتر از اینکه بازتابدهندهی دیدگاههای رهبری در حوزه فرهنگ باشد، بازتابدهندهی یک حلقهی خاص است که ممکن است آن حلقهی خاص در هرجایی از جمله نهادهای امنیتی و دفتر مقامات باشد، نمیدانم و خیلی این حلقه را با جزییات نشناختم. اما میدانم که این مشرب رهبری نیست. شما میتوانید این مورد را ببینید که رهبری سال ۷۱-۷۲ ملاقاتی با نویسندگان رادیو دارد؛ آنجا راجع به صادق هدایت ادبیات خاصی دارد؛ ایشان میگوید: «صادق هدایت نویسندهی خوبی است، هرچند در سطح جهانی نویسندهی متوسطی است». در حالیکه خود روزنامهی کیهان صادق هدایت را «سگ ولگرد در لجنزار غرب» خطاب میکند! ادبیات کیهان را در مورد صادق هدایت سرچ کنید و ببینید.
منبع : انصاف نیوز