▬ در پاسخ به خبرنگار عربتبار که میپرسید موضع دولت امریکا در مورد ادعای رئیسجمهور روحانی که مذاکرات وین پیشرفت ۷۰ درصدی داشته است، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده، ند پرایس، پوزخندی تحویل میدهد و میگوید: «پیشرفتهایی حاصل شده، ولی مسیری طولانی در پیش است».
▬ در حالی که اغلب دیپلماتها و کارشناسان سیاسی جهان، به خوبی میدانند که مسیر درست در وین چیست، ولی دو سیاستمدار در دو سوی کشاکش وین، یعنی آقای روحانی و آقای بایدن، برداشت نادرستی از مسیر درست دارند، و همین، پیمودن مسیر هموار را دشوار و حتی منتفی خواهد کرد.
▬ در یک سوی، آقای روحانی با اظهار نظرهای عجیب در مورد پیشرفت ۷۰ درصدی مذاکرات، پوزخند سخنگوی وزارت خارجه را نیز برمیانگیزد که تا چه اندازه سیاستمدار یک کشور میتواند در جریان مذاکرات، بنا به مصارف سیاسی داخلی، به دیپلماتهای خود آسیب وارد آورد و کشوری را که باید برای بازگشت به برجام منت بگذارد را شیفته حداقل امتیازات رقیب نشان دهد؟! در واقع، رئیس جمهور روحانی، ولع بیمهاری برای رسیدن به توافق از خود نشان میدهند و این، کار دیپلماتها را دشوار، و ارزیابی طرف مذاکره را پرت میکند.
▬ در سوی دیگر، بایدن قرار دارد که با وعده انتخاباتی بازگشت به برجام، در مقابل جمهوریخواهان و اکثریتی از دموکراتهای کنگره قرار دارد که از به رسمیت شناختن اقلی از حقوق مسلم ایران در برجام پرهیز دارند، و همچنین، ولع بیمهار آقای روحانی برای وقوع توافق به هر قیمت را میبیند، و بدین ترتیب، میکوشد تا به نحوی غیرواقعی بخواهد که ایران را به سمت بدترین گزینه که تنها شامل لغو تحریمهای برجامی، باقی ماندن تحریمهای دوران ترامپ، و آغاز مذاکره بر سر سایر مسائل، و خصوصاً موضوع موشکی بغلطاند.
▬ واقعیت آن که مسیر درست، آن است که امریکا به برجام بازگردد، تا تهران به شرایط غیرقابل بازگشت توسعه اتمی دست نیابد. برای تهران، همین عقبنشینی بس که بابت خروج ترامپ از برجام مطالبه خسارت نمیکند، و امریکا باید دندان طمع بیش از این را بکند، و اگر چنین نکند، بهای سنگینی بابت این طمع خود خواهد پرداخت، و تنها چند ماه بعد، باید ایران «مسلح بالقوه» را که به مرحله «گریز اتمی» پا گذاشته به عنوان یک واقعیت بپذیرد. توضیح این که، دو سناریوی بازدارندگی اتمی متداول هستند؛ یک سناریو، مربوط به کشورهایی است که کلاهکها و موشکهای مسلح برای پرتاب دارند، و سناریوی دوم، یا اصطلاحاً سناریوی ژاپن که به کشورهایی مربوط میشود که در صورت درگیری در یک نبرد خطرناک میتوانند طی حداکثر ۷۲ ساعت، کلاهک هستهای تولید و شلیک کنند. حالا، ایران در آستانه ورود به این مرحله قرار دارد و کارشناسان جهانی خلع سلاح و مباحث اتمی، به خوبی از این واقعیت آگاهاند. پس، این امریکاست که باید از ایران بابت بازگشت به برجام خواهش کند و امتیاز بسپارد، نه ایران. این نکتهای است که آقای روحانی، با توجه به اعلام آرزوهای صد روزه پایانی دوران صدارتش، به سهولت نمیتواند بپذیرد. وی میخواهد در دوران او گشایشی به دست آید که با عنوان دستاورد صد روز پایانی به نمایش درآورد، و در قبال تاریخ، از پذیرش عنوان بدترین رئیس دولت تاریخ ایران بگریزد.
▬ فرجام مطلب اینکه، این روزها، عملکردهای آقای روحانی در این زمینه و در زمینههای دیگر، منطقی نیست. آقای روحانی در پایان دوران صدارت، وارد درگیریهای غیرقابل درک با وزیر بهداشت و صدا و سیما و وزارت خارجه و … شدهاند. ایشان در جریان مداخله در امور بهداشتی، عملاً سطح خود را به سخنگوی ستاد کرونا تنزل دادهاند. ایشان هر چند روز یک بار بر صفحه تلویزیون ظاهر میشوند و اخبار ریز و جزئی از واکسیناسیون و وضع بیمارستانها و محدودیتهای کرونایی و یلگی سفرهای نوروزی و زیستشناسی کرونای انگلیسی و امثال آن را به اطلاع مردم میرسانند، در حالی که مردم از او، پاسخ در موضوعات مهمتری را میطلبند.
▬ به همین ترتیب، آقای روحانی با دخالتهای نامناسب در قبال مأموریتهای وزارت خارجه، و بهویژه پرونده اتمی، نه تنها شرایط را برای مذاکرهکننده ایرانی دشوار میسازند، بلکه حتی پوزخندهای قابل درک حریف را نیز بر میانگیزند. کمتر از یک سال پیش بود که در شهریورماه ۱۳۹۹، دکتر محمد جواد ظریف، در اعتراض به مداخلات آقای روحانی و دفتر رئیس جمهور در امر دیپلماسی، قریب یک ماه از شرکت در جلسات دولت امتناع ورزید. البته این اولین بار نبود، و ظریف لااقل یک بار دیگر با دولت و رئیس جمهور قهر کرده بود. از سویی، آقای روحانی در تمام هشت سال گذشته با تبدیل عرصه سیاست خارجی به میدان تحقق آرزوهایش، حساسیتهای اجتماعی را به جایگاه وزیر امور خارجه به بالاترین سطح خود رساند و از سوی دیگر افول آشکار پایگاه اجتماعی دولت باعث شد همراهی با آن به عنوان گزینهای مطلوب برای چهرههای سیاسی و اجرایی شناخته نشود. در این میان تقلای رسانههای اصلاحطلب برای تبدیل ظریف به چهره انتخاباتی باعث شده رفتارهای وی بیش از سایر مهرههای دولت زیر ذرهبین قرار گیرد و کشور نیز بابت این موضوع هزینه بپردازد. در شرایطی که دست این دولت برای دفاع از ایدههای کشورداریاش در نسبت با هر دولت دیگری در تاریخ قبل و بعد از انقلاب خالیتر است، میتواند هزینه سیاسی بالایی به کشور تحمیل کند. آقای روحانی بدجوری به دنبال پر کردن کارنامه خالی در صد روز پایانی است، و در نتیجه این تعجیل، میتواند کارنامه بد خود را بدتر و بدتر کند، و حتی به فاجعهای تاریخی بدل نماید. بنا بر این، قابل درک است که نه تنها، تک تک مردم کشور، بلکه حتی دیپلماتهای حاضر در وین، برای پایان این دولت روزشماری کنند، شاید، طرف مذاکرات از توهم یک دولت ضعیف بیکارنامه که به هر قیمت حاضر به تقدیم امتیازات نامعقول است بیرون بیاید، و پیشنهادهای واقعی روی میز بگذارد.