صادق زیبا کلام از اصلاح طلبان خواست تا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ به جای معرفی نازدی از جناح خود ، از یک چهره اصولگرا به دیدگاه های آنان نزدیک تر است ، حمایت کنند.
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه و تحلیگر اصلاح طلب طی یادداشتی در هفته نامه مثلث ، درباره راههای پیش روی اصلاح طلبان برای انتخابات سال آینده نوشت: اینکه اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده شرکت نمایند و یا همچون مجلس نهم آن را بایکوت کنند قبل از هر تصمیمگیری، نیازمند بررسی این موضوع از جانب رهبری اصلاحطلبان است. اینکه به صورت پراکنده، تصادفی و باری به هر جهت در خصوص این موضوع از سوی اصلاحطلبان اظهارنظر شود، زیبنده و در خور یک جریان سیاسی جدی نیست. چهرهها و شخصیتهای اصلی اصلاحطلب با محوریتآقای خاتمی طبیعتا باید در اولین فرصت ترتیب یک نشست را مهیا نمایند و طی آن پیرامون موضوع به بحث و رایزنی بنشینند. آن جمع هم میبایست در پایان به یک اجماع رسمی پیرامون شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری پیشرو برسند. اصلاحطلبان میبایست به صورت رسمی و از جانب آقای خاتمی آن تصمیم را اعلام کنند. تصمیم اتخاذ شده میبایست از سوی همه اصلاحطلبان ولو آنکه با آن مخالف باشند هم پذیرفته شود. اگر جمع اصلاحطلبان به این جمعبندی رسیدند که باید در انتخابات شرکت کنند، این تصمیم و دلایلی که باعث این تصمیمگیری شده باید رسما اعلام شود. اگر هم اکثریت جمع اصلاحطلبان به این جمعبندی رسیدند که نباید یا نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند، آن تصمیم و دلایلی که باعث اتخاذ آن شده هم میبایست به استحضار مردم برسد. بدترین وضعیتی که ممکن است برای اصلاحطلب نظری بدهد و چند روز دیگر، اصلاحطلب دیگری نظری متفاوت با آن را اعلام کند.
وی ادامه داد: میرسیم به پرسش دشواری که «چه باید کرد؟» اصلاحطلبان چه باید کنند؟ اصلاحطلبان بنا بر دلایلی که داشتند در انتخابات مجلس نهم در اسفندماه شرکت نکردند البته آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی نمیتوانستند با این تصمیم همراهی کنند و بنا بر دلایلی که در ورای این یادداشت قرار میگیرد، در این انتخابات شرکت کردند. نفس اینکه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس نهم شرکت نکردند به این معنا نیست که در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت نمیکنند. شرکت یا عدم شرکت در انتخابات به عنوان یک قاعده کلی برای اصلاحطلبان اصل نیست. آنچه برای آنان اصل است، تحقق اهداف سیاسی و اجتماعیشان است. اگر شرکت در انتخابات (اعم از مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری۹ باعث نزدیک شدن آنان به تحقق اهدافشان شود، بالطبع باید در انتخابات شرکت کنند و متقابلا اگر شرکت در انتخابات باعث دور شدن آنان از اهدافشان بشود، طبیعی است که در انتخابات شرکت نمیکنند. فرض ما بر این است که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ میتواند فرصتی برای تحقق اهداف و خواستههای اصلاحطلبان باشد. اما اهداف اصلاح طلبان کدامین است؟
زیبا کلام در این یادداشت با اشاره به اینکه اهداف اصلاحطلبان را باید به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم کرد اذعان داشت: آزادی سیاسی، رفع توقیف از تشکلهای اصلی اصلاحطلبان، رفع ممنوعیت و محرومیت از تحصیل برای دانشجویان از جمله اهداف کوتاه مدت اصلاحطلبان است، اهداف بلند مدت آنان هم عبارتند از آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی اجتماعات و تشکلهای سیای، انتخابات آزاد و حاکمیت قانون. هدف اصلاحطلبان از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بالطبع تحقق اهداف کوتاه مدت و بلند مدت آنان است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه که اصلاحطلبان چگونه میتوانند با این اهداف برای شرکت در انتخابات نزدیکتر شوند نوشت:پاسخ اولیه آن است که آنان نامزدی را معرفی خواهند کرد و بعد هم همه امکانات خود را برای موفقیت آن نامزد در جریان انتخابات ۹۲ به کار خواهند گرفت. از میان نامزدهایی که میتوانند به نمایندگی از جانب اصلاحطلبان میتوانند در این انتخابات شرکت کرده و رد صلاحیت نشوند، دکتر محمدرضا عارف از شانس بیشتری برخوردار است. فرض بگیریم که ایشان پس از رایزنیهایی که صورت خواهد گرفت در انتخابات ثبت نام کرده و شورای نگهبان هم صلاحیت وی را تائید کند. در خرداد ۹۲ دکتر عارف اصلاحطلب در برابر نامزدهای اصولگرایان (به عنوان مثال دکتر علی لاریجانی، دکتر سعید جلیلی یا دکتر علیاکبر ولایتی) قرار خواهد گرفت. حاصل این رویارویی با توجه به عملکرد قابل نقد اصولگرایان از سال ۸۴ به این سو ممکن است و یک بار دیگر موجب تکرار داستان دوم خرداد ۷۶ شود. نهایتا در مرداد یا شهریورماه ۹۲ احتمالا دکتر عارف کابینه خود را تشکیل داده و به عنوان یازدهمین دولت هم شروع به کار خواهد کرد.
اگرچه این سناریو برای اصلاحطلبان یک بازگشت موقیتآمیز و یک پیروزی جذاب و شیرین خواهد بود. اما سؤال سخت آن است که دکتر عارف، به عنوان یک رئیس جمهور اصلاحطلب چقدر خواهد توانست آن اهداف کوتاه مدت و بلندمدت اصلاحطلبان را که پیشتر به آنها اشاره داشتیم، تحقق ببخشد؟ واقعیت تلخ آن است که خیلی خیلی کم و تقریبا در حد صفر. عارف از همان روز نخست آغاز ریاست جمهوریاش با یک خط آتش گسترده و سنگین از جانب اصولگرایان روبهرو خواهد شد. اصولگرایانی که مدتها میشد حول محور احمدینژاد به صورت مخالف و موافق در برابر یکدیگر صفآرایی کرده و از وسط به دو نیم شده بودند.
قبل از اردیبهشت ۹۰ باز خواهند گشت و جملگی در یک جبهه در برابر عارف قد علم خواهند کرد. نهادهای حامی اصولگرایان جملگی در برابر عارف خواهند ایستاد حکایت ریاست جمهوری دکتر عارف و پیروزی احتمالی اصلاحطلبان در خرداد ۹۲، تکرار پیروزی چشمگیر و شیرین دوم خرداد ۷۶ و ریاست جمهوری خاتمی خواهد بود. در عین حال همان وضعیت خاتمی و اصلاحطلبان مجددا تکرار خواهد شد. چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم شانس عارف برای پیشبرد اصلاحات بیشتر از شانس خاتمی در سال ۷۶ باشد. به همان دلایلی که اصلاحطلبان نتوانستند در دوران خاتمی اصلاحات اجتماعی را پیش ببرند، به همان دلایل در دوران عارف هم نخواهند توانست گام جدی در جهت تحقق صالاحات بردارند. جامعه دچار تنش خواهد شد،درگیریها یک بار دیگر به راه میافتد و یک سر مملکت را جناح راست خواهد گرفت و سر دیگر را چپ و اصلاحطلبان. این سناریو تازه در بهترین حالت است، یعنی درحالیتی که اصولگرایان اجازه بدهند تا نامزد اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کنند و او تایید صلاحیت کنند با فرض عملی شدن این دو شرط، ما تازه میرسیم به شرایط دوم خرداد ۷۶ با این تفاوت که زمان خرداد ۹۲ است و خاتمی هم تبدیل شده به محمدرضا عارف. لذا میرسیم به همان پرسش اولیه، پس راه حصول اهداف اصلاحطلبان چگونه ممکن است؟ اگر قرار شود اصلاحطلبان همه تلاش خود را به کار گیرند و نهایتا تنها حاصل آن تکرار تجربه تلخ دوران اصلاحات و رئیس جمهوری دوره خاتمی باشد، چرا اساسا اصلاحطلبان آن تجربه ناموفق را یک بار دیگر تکرار کنند؟ راه برون رفت از این بنبست و از این دور باطل آن است که اصلاحطلبان غرور و تشخص سیاسیشان را قدری زیرپا بگذارند و به جای حمایت از یک نامزد اصلاحطلب در انتخابات ۹۲از یک نامزد غیر اصلاح طلب یا اصولگرا که بتواند دست کم یک حداقلی از اهداف آنان را تحقق ببخشد حمایت کنند.شایدمحمدباقرقالیباف کم وبیش چنین شخصیتی را دارا باشد.
ژان ژاک روسو است، نه نلسون ماندلا، نه مهاتما گاندی، نه دکتر محمد مصدق و نه مهندس مهدی بازرگان، نه وسلاوهاول و نه آنسانسوچی. اما رئیس جمهوری خواهد بود که اگر نتواند زندانیان سیاسی اصلاحطلب را آزاد کند، دست کم میتواند شرایط آنان را اندکی در زندان بهبود بخشد.
قالیباف اگر نتواند دانشجویان محروم از تحصیل را مجددا به دانشگاهها بازگرداند، دست کم میتواند شرایط محرومیت و اخراج از دانشگاه را برای دانشجویان جدید قدری دشوارتر کند؛ همین یعنی یک گام به جلو. گرفتاری اساسی ما ظرف این یکصدسال گذشته آن بوده که همواره خواستهایم یک شبه ره صد ساله برویم و بدبختانه همواره هم در تلاش رفتن یک شبه به ره صد ساله نتوانستهایم، همان یک گام اولیه و ابتدایی را هم برداریم. تاریخ تراژیک جنبش یکصد ساله دموکراسیخواهی در ایران از مشروطه تا به امروز آیا گواهی غیر از این میدهد؟
منبع ؛مثلث