. البته از اتاق فرمان پیغام داده اند فردا یک مقاومت مهم پیش رو داریم و نباید اجازه بدهیم دوباره قله از دست برود. به هر حال خوشحالیم که رفع برخی محدودیت ها توسط رئیس جدید دیدار شمالی، بازار را ۱۶_۱۷ هزار واحدی مثبت کرد. فقط حیف که صندوق etf معروفی که قرار بود باعث افزایش ثروت مردم شود کماکان بی سر و صاحب به حال خود رها شده است!
سیب سرخ نصیب باب همایون شد
دو تیم بزرگ فوتبالی هم همچون گوشت قربانی بین وزارت اقتصاد و صمت تقسیم شدند. سرخ پوشان نصیب اهالی باب همایون شدند و آبی پوشان سهم خیابان سمیه شدند! چه ترکیب سمی و جالبی شود فوتبال با مدیریت اقتصادی و صنعتی! آن هم نه یک مدیریت اقتصادی و صنعتی علمی و استاندارد؛ بلکه مدیریتی من درآوردی و منسوخ شده. خدا کند از فردا ناگهان دوستان عزیزمان نیت نکنند به جای ۱۱ نفر در هر تیم، مثلا ۵ نفر یا ۱۳ نفر بازی کنند…
وقتی هیچ چیز سر جای خودش نیست
یکی از خصلت های عجیب و غریب ما ایرانی ها این است که هیچکدام مان به کاری که در آن تخصص داریم، نمی پردازیم. دوست داریم به قول خودمان همه فن حریف باشیم و با یک دست چند هندوانه برداریم؛ غافل از آنکه اکثر ما، کلاغ هایی هستیم که نه راه رفتن خودش را بلد است و نه راه رفتن خروس را! بانک میزنیم تا با نقدینگی جذب شده از پس اندازهای خرد مردم، کار صنایع تولیدی را راه بیندازیم و به تامین مالی بنگاه های اقتصادی کمک کنیم، ولی منابع مالی بانک را راهی بازارهای سوداگرانه می کنیم و چنان در لاکچری سازی و برج سازی هنرنمایی میکنیم که انبوهسازان دنیا هم انگشت به دهان می مانند. در مقابل بانکی که رسالت اصلی اش، کمک به حوزه تولید مسکن و انبوه سازی است، هر جایی که فکرش را هم نمی کنید سرمایه گذاری کرده، غیر از حوزه احداث مسکن! کمتر از ۲ درصد منابع ۴ زیر مجموعه بانک مثلا تخصصی در حوزه مسکن، به بخش انبوه سازی تخصیص یافته! قشنگ نیست؟
امان از بعضی مدیران روابط عمومی
روابط عمومی ها در هر شرکت، نهاد و سازمانی به منظور توسعه روابط درون سازمان با بیرون سازمان و بهبود کیفی و تسریع فرآیند اطلاع رسانی و ارتباط با رسانه ها شکل گرفته اند. اما انگار در کشور ما هنوز مسئولان و مدیران روابط عمومی نمی دانند وظیفه شان چیست و چه کارهایی را باید انجام بدهند و چه کارهایی را نباید انجام بدهند. بعضی ها شان کلاً تصور می کنند استخدام شده اند تا خوش خدمتی مدیر را بکنند و برایش تمبر یادبود چاپ کنند و فرش قرمز بیاندازند! بعضی دیگر کلاً رسانه ها را به رسمیت نمی شناسند و دم به دم پاچه خبرنگاران را می گیرند و مرتبا تهدید به شکایت می کنند! بعضی دیگر هم که از اصل، سفارش شده هستند و هر جایی هم که مشغول شوند، به همان شخصی که مدیریت روابط عمومی را پیشکش شان کرده، ارادت دارند و کلاً یادشان می رود برای انجام چه کاری منصوب شده اند و وظیفه شان چیست به جای مجموعه ای که مدیر روابط عمومی آن هستند، سنگ نهادهای دیگر را به سینه می زنند…