این چیدمان اثر مایکل سیلستورفر هنرمند آلمانی است با نام «به مردم» که در پوستر نمایشگاه به زبانهای مختلف نوشته شده و براساس بیانیه نمایشگاه به قلم فرانک اشتاین هوفر، یک حرکت نمادین است؛ هدیهای از صمیم قلب به مردمی که دوران تحول را پشتسر میگذارند.
در بخشی از این بیانیه آمده: «او (سیلستورفر) امکان آغازهای مستمر را که در تعامل با بیننده تا حد انرژی اجتماعی رشد میکنند چند برابر میکند زیرا پشت هر گل رز رشدی وجود دارد که نمیتوان آن را متوقف کرد. رشدی که قبلا حاصل شده یا هنوز خفته است و این رشد در ذات انسان نیز وجود دارد. ایده این است که هر سرگذشتنامه، چه آشکارا چه در نهان تغییراتی را به وجود میآورد.»
این اولین باری نیست که یک هنرمند غیرایرانی با گلهای سرخ چیدمانی در ایران ارایه میکند. پیش از این خانم آنیا گالاشیو، هنرمند انگلیسی در زمستان ۱۳۸۲ در نمایشگاه پیشگامان مجسمهسازی نوین انگلستان در موزه هنرهای معاصر تهران، چیدمان ده هزار گل سرخ را اجرا کرد. او در این اثر شاخههای گل سرخ را همچون فرشی در برابر مخاطب گذاشت که در روز اول سرزنده و جذاب، با بویی خوش هستند و به تدریج رو به زوال، پژمردگی، تغییر رنگ، بوی بدِ پوسیدگی و مرگ میروند. این اثرِ مفهومی و فرآیندی، با طبیعت، ناپایداری، زوال، زیبایی و مرگ مرتبط است و هنرمند، ادراک بویایی مخاطب را نیز درگیر اثر میکند. هیچ پدیدهای ماندگار نیست و همهچیز در حال تغییر و ناپایداری است و مرگ قطعیترین اتفاق هر پدیده است.
نمایشگاه کارخانه آرگو اما حکایت دیگری دارد؛ اگرچه در لحظه ورود و مشاهده گلهای سرخ چیده شده در سالنهای بزرگ با فاصلههای منظم، سکوت و آرامشی قبرستانی به ذهن میآید اما گلها نامیرا هستند و فقط بخشی از روزگار گل در برابر مخاطب است که بالنده و زیبا و به کمال رسیده است یا غنچهای در حال شکوفایی.
گلهای این نمایشگاه، روزگاری را از سر گذراندهاند و به رشد و زیبایی خیرهکنندهای رسیدهاند؛ رشدی که قبلا رخ داده و مخاطب مراحل آن را نمیبیند اما نتیجه آن مقابلش قرار گرفته؛ گلها هر یک جدای از دیگری در یک همنشینی آرام در بطریهای پلاستیکی نشستهاند اما گویی زوالناپذیر و در یک اتحاد زنده و نامیرا. گلهای سیلستورفر، مجسمههای زنده و هر یک نمادی از انسانی هستند که رشد در ذاتش است و این رشد، تحول و تغییری به وجود میآورد.
گل سرخ به خاطر زیبایی، رنگ و خوشبویی گلی نامآور است و در ادبیات جهان درباره این گل نمادپردازیهای فراوانی صورت گرفته است؛ از نماد عشق تا روح و قلب و زندگی. از معشوق تا بانوی راهنما، از جامی که خون مسیح در آن جمع شده تا زخمهای مسیح. این گل نشانه کمال و تمامیت بدون نقص است.
گل سرخ در ذهن و اندیشه و شعر ایرانیان نیز قدمتی دیرینه دارد و از نقشآفرینان اصلی غزل است؛ از سویی نمادی از معشوق، زن و زیبای بیخبر از کوتاهی عمر است و از سویی در برخی اشعار نمادی از زیبای حکیمی است که نکتههای ناگفته دارد و در مواردی به مرغ چمن پند میدهد. از سوی دیگر ذهن مخاطب ایرانی با آن پیشینه تاریخی منحصر به فرد و مبارزات استبدادستیزانه و آزادیخواهانه تاریخی
به ویژه در یکصدو پنجاه سال گذشته پیوند میزند و همین ویژگی است که استعارههای چیدمان مایکل سیلستورفر را در این خاک دوچندان میکند.
مخاطب ایرانی با ورود به کارخانه آرگو با سالنی مملو از گلهای سرخی مواجه میشود که بر زمین سنگی و آجری چیده شدهاند؛ به مثابه گورستانی از آرزوهای سرخ بر باد رفته و یادمانی از خفتگان در خاک و گلی بر گوری. سکوتی سخت حاکم است و مخاطب میان گلها راه میرود درست به شکلی که در گورستان از سنگی به سنگ دیگر میرود. این تصویر، ذهن مخاطب ایرانی را به سوی تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» اثر عارف قزوینی سوق میدهد که برای اولین شهیدان راه آزادی در آغاز مشروطه سروده بود. مضمون این تصنیف اشاره به افسانهای دارد که از قطرات خون سیاوش، یکی از قهرمانان شاهنامه فردوسی، گلهای لاله میروید و روی سخن با چرخ گردون و روزگاری است که کجرفتار و بدکردار است و سر کین دارد.
سیلستورفر در این چیدمان با تصویری بهشتی و زیبا از گلهای سرخ سرزنده و شاداب که خود آن را نماد تحول میگیرد، مضمونی دوزخی و رنجی تاریخی را
پیش روی مخاطب ایرانی قرار داده که احتمالا مدنظر هنرمند نبوده است. چیدمانی که در بستر تجربههای جامعه ایرانی و تحولاتی که پشت سر گذاشته، از حد خواسته هنرمند فراتر میرود و کنایههایی متفاوت برای ایرانیان این روزگار به دست میدهد.
ذهن مخاطب خیلی زود به این نتیجه منطقی میرسد که گلهای دور مانده از ریشه به زودی خواهند مرد؛ چرا از ریشه جدا شدهاند؟ چرا در ظرف پلاستیکی قرار گرفتهاند که خود ضدیتی آشکار با ذات گل و طبیعت دارد؟ اما مرگ گل فقط در ذهن مخاطب رخ میدهد و در این چیدمان خبری از مرگ نیست و تاکید بر تحول و رشدیافتگی گلهاست و شاید بتوان گفت هنرمند و مخاطب ایرانی در یک نقطه به هم میرسند، نامیرایی گلهایی که تحول یافتند و بر خاک وطن روییدند.
عکاس : مریم شکری
خبرنگار: عظیمه ولی پور