6

مبعث رسول رحمت ، شگفت‌انگیزترین رستاخیز عالم بشریت

  • کد خبر : 3948
  • ۰۹ تیر ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۱

چه زیباست مبعث رسول رحمت و وحدت که شگفت‌انگیزترین رستاخیز عالم بشریت شد و گلواژه‌های وحی، بشریت را از خشکسالی معنوی و قحطی حقیقت نجات داد. به گزارش خبرنگار مهر، برای سفری از خانه خارج شدم. ایام وضع حمل همسرم بود. سفرم قدری طول کشید. وقتی برگشتم، همسرم گفت: بچه سقط شده است. سالها گذشت. […]

چه زیباست مبعث رسول رحمت و وحدت که شگفت‌انگیزترین رستاخیز عالم بشریت شد و گلواژه‌های وحی، بشریت را از خشکسالی معنوی و قحطی حقیقت نجات داد.
به گزارش خبرنگار مهر، برای سفری از خانه خارج شدم. ایام وضع حمل همسرم بود. سفرم قدری طول کشید. وقتی برگشتم، همسرم گفت: بچه سقط شده است. سالها گذشت. یک روز دختر جوان و زیبایی به خانه ما آمد. سراغ مادرش را می‌گرفت. همسرم گفت: من به تو دروغ گفتم. بچه ما سقط نشده بود و این دختر، بچه ماست.

آن مرد می‌گوید: من چیزی نگفتم و همسرم خیال کرد من راضی هستم. یک روز از نبودن همسرم استفاده کردم. دست دخترم را گرفتم و او را به بیابان بردم. گودالی کندم. دختر می‌گفت: بابا این گودال برای چیست؟ من جواب ندادم. گودال آماده شد. او را در آن انداختم. در حالی که دخترم گریه می‌کرد و می‌گفت: می‌خواهی مرا اینجا بگذاری و خودت برگردی؟ من به روی او خاک می‌ریختم تا اینکه زیر خروارها خاک جای گرفت… .

اینها گفته‌های مردی است که از زنده به گورکردن هشت دختر خود ناراحت نیست و تنها از کشتن دختر نهم قدری ناراحت می‌شود.

زمانه‌ای که فریاد معصومانه‌ترین انسان‌ها، قلب سخت‌ترین صخره‌ها را می‌لرزاند و دل غفلت‌زده جاهلان قرن غرق در سیاهی و تیرگی بود. زمانه‌ای که سایه شوم ابرهای به هم فشرده جهل و نادانی بر زندگی بشر سنگینی می‌کرد و بلاهای خانمان‌سوز تار و پودشان را می‌سوزانید.

زنده‌به گورکردن دختران یکی از ده‌ها بلای خانمان‌سوز بود که عمق قساوت قلب بشر را به رخ جاهلان تاریخ می‌کشاند و در هنگامه بعثت بود که جامعه انسانی در مسابقه سهمگین جهل و نادانی، بی‌عفتی، بت‌پرستی، خرافات، ظلم به زنان، ناامنی، بهره‌کشی و تبعیض و انواع جنایت‌ها برنده تاریخ شده بود.

جامعه قبل از بعثت از منظر امیرالمومنین(ع)

زمانه‌ای که امیرالمومنین زیباترین تصویر بعثت را نسبت به جهان پیش از آن ترسیم می‌کنند: خداوند رسولش محمد را در زمانه‌ای فرستاد که فاصله قطع رسالت‌های آسمانی و وحی الهی به درازا کشیده بود. امتها به خواب بلند غفلت و بی‌خبری فرو رفته بودند. فتنه، فساد و تباهی عمومیت یافته بود. نظام کارها از هم گسسته بود. آتش جنگل‌ها شعله می‌کشید. دنیا تیره بود و فریبکار، خزان‌زده بود و یأس‌آفرین. خشکسالی معنوی بود و قحطی حقیقت. نشانه‌های هدایت فرسوده و پرچم‌های گمراهی افراشته بود. چهره دنیا بر مردم عبوس گشته بود. حتی دنیاطلبان نیز از سیمای روزگار بر می‌آشفتند.

روزگاری بود که میوه‌اش فتنه، خوراکش مردار، کسب و کارش آلوده و در دل‌های مردمانش هراس و در کف‌هایشان شمشیر قرار داشت. در این هنگام، خداوند، پیامبرش را برانگیخت… و جهان با نور نبوت، روشن شد.

آن لحظه والا در شب بیست و هفتم رجب المرجب بود که محمد(ص) غرق در اندیشه بود و ناگهان صدایی گیرا و گرم در غار پیچید: بخوان!. محمد در هراسی وهم‌آلود به اطراف نگریست. صدا دوباره گفت: بخوان!. این بار محمد با بیم و ترس گف: من خواندن نمی‌دانم. صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست بیاموخت… . و او هر چه را که فرشته وحی فرو خوانده بود باز خواند.

و تو با خواندنت سرنوشت تاریخ را رقم زدی

آری، “معبود، زمانی تو را دعوت به خواندن کرد که گوش دل تمامی محرومان تاریخ در انتظار شنیدن کلام تو لحظه می‌شمرد. و تو زمانی لب به اجابت گشودی که فرشتگان را تاب نگریستن در جهلستان کفر زمین نبود. معشوق لحظه‌ای تو را یافت و برگزید که در جستجوی ظرفی به گنجایش بی‌نهایت؛ گل تمامی آدمیان را با محک علم لایتناهی خویش آزموده بود. و تو با خواندنت سرنوشت تاریخ را رقم می‌زدی و کشتی جاودانه هدایت را بر زلال فطرت انسانهای همیشه؛ بادبادن می‌کشیدی.

تو که با خواندنت غبار کهنه از چهره دردآلوده مستضعفین جهان می‌تکاندی و رمق در پاهایشان می‌ریختی و غرور در نگاهشان و خنده بر لبانشان؛ تو که با خواندنت مشیت بالغه خداوندی را پاسخی عارفانه می‌گفتی.”

پایان قحطی حقیقت با گلواژه‌های وحی

آری! ۲۷ رجب، جلوه بی‌پایانی بود که شعاع آن تا کرانه‌های ناپیدای زمان گسترش یافت و محکم‌ترین ستون‌های ظلم و استبداد را در دورترین نقطه تاریخ لرزاند.

این بعثت اشرف موجودات، انفجار نور در اعماق تاریکى‌ها بود که رگ‌های خشکیده محرومان تاریخ را خونی تازه دواند و پشت خمیده مستضعفان را استقامت بخشید.

و این همان محمد امی بود که انوار الهى در وجودش تجلی یافت و والاترین نعمت پروردگار بر بشریت در دلش نزول کرد و به دنبال آن خورشید درخشان خاتمیت بر آسمان نبوت طلوع کرد. پیامبری که با بعثت خود منادی رحمت و وحدت و مودت و علم و برجسته‌ترین صفات الهی بود.

چه زیباست آن روز که قشنگ‌ترین نقش جهان بشریت ظهور کرد و بهترین خصلت‌های نیکو در کالبد آدمیان غرق شده در جهل و پوچی دمیده شد و گلواژه‌های وحی، بشریت را از خشکسالی معنوی و قحطی حقیقت نجات داد.

چه زیباست این روز که از ورای مظلومیت چهارده قرن، اکنون ما کلام تو را از حلقوم فرزندت شنیدیم.

……………………………………….

روح‌الله کریمی

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=3948

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]