بحث عمود کردن ماشینها در خرمشهر تاکتیکی بود که صدام حسین از جنگ جهانی دوم الگو برداری کرده بود.در این طرح رژیم بعث عراق تلاش کرد تا با عمود کردن حدود ۲۷ تا ۵۰ هزار ماشین فیات و تویوتا از ورود نیروهای چترباز و تکاوران ایرانی جهت کمک به خرمشهر جلوگیری کند.پس از سقوط خرمشهر […]
بحث عمود کردن ماشینها در خرمشهر تاکتیکی بود که صدام حسین از جنگ جهانی دوم الگو برداری کرده بود.در این طرح رژیم بعث عراق تلاش کرد تا با عمود کردن حدود ۲۷ تا ۵۰ هزار ماشین فیات و تویوتا از ورود نیروهای چترباز و تکاوران ایرانی جهت کمک به خرمشهر جلوگیری کند.پس از سقوط خرمشهر رژیم بعث به بندر خرمشهر حمله کرد. تعداد زیادی از اموال بندر را غارت کردند و سپس حدود ۲۷ تا ۵۰ هزار ماشین فیات و تویوتا که وارد بندر شده بود را دور تا دور شهر خرمشهر به صورت عمودی نصب کردند تا مانع فرود چتربازان و تکاوران ایرانی برای کمک به خرمشهر باشند.
ساختمانی که در روزهای اشغال، برج دیدهبانی عراقیها بود
جنگ اینجا نفس میکشد
آمده بودند که بمانند! همین بود که روی در و دیوار خرمشهر هرجا دستشان رسیده بود، نوشته بودند:« جئنا لنبقی» یعنی آمدهایم که بمانیم! که شهر به شهر جلو بیاییم و برسیم به تهران! همین بود که دست انداخته بودند به خاک ما؛ به خرمشهر که آنموقع عروس شهرهای ایران بود از آبادی و رونق؛ خرمشهری که روزهای حضور نیروهای بعثی، خونینشهر بود و بعد از رفتنشان تلی از خاک؛ چشم تا چشم ویرانی! حالا حتی اگر ۳۸ سال هم از آزادسازی خرمشهر گذشته باشد، مردم این شهر هنوز زیر سایه جنگ نفس میکشند. انگار جنگ در خرمشهر زنده باشد ما اما این بار خرمشهر و روزهای مقاومتش را از یک زاویه دیگر میبینیم. خودمان را میرسانیم به بلوار مقاومت و بعد در حاشیه کارون در بلوار ساحلی این شهر، به موزه جنگ خرمشهر میرسیم؛ بنایی پر از خاطره که حالا مدتهاست جنگ و یادگارهایش را در دل خود جای داده؛ انگار جنگ آمده و خزیده باشد زیر سقف این بنای قدیمی و خودش را بین اشیا و وسایل موزه نشان بدهد؛ آنوقت در و دیوار موزه، از همان ابتدای ورود گواهی بدهند به استقامت و رشادت مردمی که شهرشان حدود ۱۹ ماه اشغال بود؛ ۱۹ ماه پایداری، ۱۹ ماه گلوله و تانک، ۱۹ ماه خون و شهادت. ما این موزه را به همراهی عباس حربی میبینیم؛ یکی از راویان موزه که در خرمشهر به دنیا آمده و از روزهای ابتدایی جنگ و روزهای اشغال آن خاطره زیاد دارد؛ آنقدر که بگوید من و خیلی از همنسلیهایم در جنگ بزرگ شدیم، که بگوید خانوادهاش آخرین خانوادهای بودند در محله کوی طالقانی آن روزهای خرمشهر که بالاخره خانه را رها کردند، آن هم درست وقتی که عراقیها رسیده بودند به دیوارهای پشتی خانه. حضوری که تا غروب چهارم آبان ۱۳۵۹ ادامه داشت؛ تا زمان اشغال خرمشهر.
خودروهای عمودی! خودروهایی کاشته شده در دل خاک!… بخواهید یا نخواهید در موزه جنگ خرمشهر، این خودروها که به ردیف پشت هم ایستاده اند قبل از خیلی چیزهای دیگر رد نگاه بازدید کنندهها را میدزدند؛ خودروهایی که یادگار همان روزهای اشغال هستند و حربی درباره اش میگوید:« عراقیها وقتی خرمشهر را اشغال کرده بودند برای اینکه شهر را از دست ندهند موانع زیادی در شهر ایجاد کردند، از میدان مین گرفته تا حفر خندق و کانال و ساخت سنگر. همه اینها به خاطر این بود که به هرنحوی شده خرمشهر را نگه دارند. یکی از این موانعی که در شهر ایجاد کرده بودند همین ماشینها بودند. آنها ماشین های سوختهای را که از مردم شهر جا مانده بود یا ماشین های سوخته گمرک خرمشهر را به عنوان مانع به صورت عمودی در قسمت های مختلف شهر در زمین کاشته بودند تا هیچ فضای بازی در شهر برای فرود چترباز یا هلیکوپتر وجود نداشته باشد. لابه لای این ماشینها تیر آهن گذاشته بودند و دورشان هم میدان مین بود! یعنی یک کمربندی درست کرده بودند
برای جلوگیری از ورود نیروهای ایرانی.»