پایگاهاطلاعرسانی برهان در تحلیلی با عنوان آیا خاتمی بازمیگردد نوشت: به باور بیشتر ناظران، اولین عامل وسوسه انگیز که خاتمی را به سمت سهم گرفتن از قدرت سیاسی سوق داده یک «ذهنیت سیاسی» است. خاتمی و همقطارانش بر این پندارند که نظام در انتخابات آینده به حضور آنها نیازمند خواهد بود. این تحلیل یا پندار وسوسه انگیز را حتی محافل اپوزیسیون خارج از کشور بارها پیش کشیدند که با نزدیک شدن موسم انتخابات مجلس، نظام برای گرم کردن تنور انتخابات به حضور و مشارکت آنها تمایل نشان خواهد داد. البته این که چگونه و از چه زمانی، سران اصلاحات در پی شراکت و سهم خواهی در انتخابات افتادند موضوعی مهم و نیازمند ریشه یابی است. در این باره دست کم دو عامل مؤثر بوده است.
۱- مواضع برخی از افراد و جریانهای اصولگرا در ایجاد چنین ذهنیت باطلی برای سران اصلاحات بیتأثیر نبوده و نیست. در روزهای اخیر افرادی در حلقهی اصولگرایان با ادبیاتی محافظه کارانه و حتی سازشگرانه مواضعی را نسبت به انتخابات مجلس آینده گرفتند که دانسته یا نادانسته اصلاح طلبان را به خروج از انزوا امیدوار ساخت. این بخش از افراد اصولگرا اختلافات نیروهای ارزشی با اصحاب فتنه را به سطح یک درگیری خانوادگی مثل اختلاف سلیقهای دههی اول انقلاب تنزل دادند. به طور طبیعی وقتی کسی در جایگاه نمایندگی مجلس یا عضو شورای مرکزی یک جریان اصولگرا از ضرورت همهی تشکلها در میدان انتخابات سخن به میان میآوردیک چراغ سبز به جریانهای مطرود و منزوی نشان داده است. خطر بروز این گونه خطاها در موضعگیری چهرههای منسوب به اصولگرایان این است که جناح فتنه از چنین دعوتهایی، این برداشت را میکند که این علامتهای سیاسی (برای حضور جریانهای مطرود و منزوی در انتخابات) از سوی نظام داده میشود.
۲- محرک دیگر که این روزها هر گروه یا فرد اپوزیسیون را به حضور در میدان رقابت انتخاباتی وسوسه میکند گرایشات تازهی برخی از نیروهای منسوب به دولت است. قریب یک سال است که خبرهایی مبنی بر ارتباطها و تماسهای پنهان میان طیفی از عناصر منتسب به دولت با لایهای از جریان اصلاحات به گوش میرسد. این مراودات ابتدا از سطح میانی و در قالب جذب برخی از عناصر مطبوعاتی و مدیریتی اصلاح طلبان در مراکز فرهنگی و رسانهای تحت امر جریان انحرافی آغاز شد و اکنون صورت علنی به خود گرفته است و مدیران جریان انحرافی به طور رسمی در بخشهای مهم، نیروهای منسوب به جریان اصلاحات را به کار گرفتهاند. انتشار چند روزنامه و تشکیل برخی از نمایشگاههای هنری و مجموعههای فرهنگی توسط کسانی که تبلیغات انتخاباتی جریان فتنه را در دست داشتند از زمرهی این اتفاقات است.
شواهد مختلف دلالت بر این دارد که جریان انحرافی در نقشهی انتخاباتی خویش به سمت یارگیری از نیروهای ضد اصولگرا رفته است. مرزبندیهای خودی و غیرخودی در استراتژی انتخاباتی حلقهی انحراف کاملاً برداشته شده و این حلقه همهی نگاه خویش را به بهرهگیری از حریفان جبههی اصولگرا معطوف کرده است. در واقع اولین و مهمترین چراغ سبزها برای جریان اصلاح طلب از سوی حلقهی یاد شده نشان داده شده است.
آنچه محل نگرانی جریان اصولگرا است، همسویی و «همپوشانی فکری» همین جریان انحرافی با جریان فتنه است. سخنگویان جریان انحرافی در مانیفست انتخاباتی خویش همان نقاطی را هدف قرار داده که پیش از این، اولویت مبارزات سیاسی اصلاح طلبان بود. اگر شاخصههای جریان انحرافی را شامل مواردی مثل: «برخورد حذفی این جریان با روحانیّت و مراجع، تشکیک در مبانی اعتقادی جامعه، تقابل با شورای نگهبان، رویگردانی از ولایت فقیه، رویکرد نگاه به غرب در سیاست خارجی، تساهل و تسامح در عرصهی فرهنگی و هنری» بدانیم، باید گفت که این اصول همگی در ۸ سال دوران حاکمیت اصلاحطلبان بر مجلس و دولت پیگیری شد. بنابراین زمینههای یک همکاری میان حلقهی اطرافیان رییس جمهور با جریان اصلاح طلب از جهات فکری و تئوریک کاملاً مهیا شده است. مصداق روشن این همگرایی، استقبال برخی از چهرهها و رسانههای اصلاحطلب داخل و خارج کشور از مواضع رهبر جریان انحرافی است. برای جریان فتنه در این برهه – چنان که برخی از سران اپوزیسیون به صراحت اعلام کردهاند – مسألهی مهم این است که اندیشهها و مطالبات آنها در مقابله با نظام دینی و ولایی پیگیری شود و تفاوتی نمیکند این مطالبات توسط چه فرد یا جریانی دنبال شود بنابراین آنها پیدایش یک جریان در حلقهی نهاد ریاست جمهوری که نقش معارض و اپوزیسیون ضد حاکمیت دینی را ایفا میکند یک فرصت طلایی میبینند که باید حداکثر استفاده از این فرصت را برد.
چالشهای تئوری بازگشت جریان فتنه به انتخابات
دربارهی مختصات حرکت جدید جریان اصلاحات برای انتخابات آینده، نکاتی شایان توجه است. جریان اصلاح طلب با وجود تقلای انتخاباتی رهبران کنونی آن به ویژه هاشمی و خاتمی هنوز دچار تشتت است. این تشتت پس از اعلام مانیفست انتخاباتی خاتمی به روشنی خود را نشان داد. اساساً یکی از انگیزههای حرکت زود هنگام خاتمی برای انتخابات، پایان دادن به این تشتت و سامان دادن جبههی اصلاحات است.
یک طیف از نیروهای اصلاح طلب با محوریّت اعضای مجمع روحانیون نظیر: «مجید انصاری»،«موسوی لاری» و «موسوی خوئینیها» از این پیشنهاد استقبال کردند. این چهرهها حتی اکنون برای ترویج این دیدگاه و گسترش آن در سطوح مختلف نظام، تلاش و رایزنی میکنند. در کنار مجمع روحانیون انتظار میرود دو تشکل منحلهی اصلاح طلبان یعنی «مشارکت» و «سازمان مجاهدین انقلاب» نیز همانند مجمع روحانیون برای پیش برد راهبرد انتخاباتی خاتمی خیز بردارند، البته ناظران سیاسی تردید ندارند که استراتژی بازگشت به صحنه که به ظاهر از سوی خاتمی ابلاغ میشود محصول همان اتاق فکر مشترک سران فتنه است. در این اتاق فکر نمایندگان چهار رهبر اصلاح طلبان (موسوی، هاشمی، خاتمی و کروبی) کنار هم قرار دارند. بر این اساس گفته میشود خاتمی تنها سخنگوی این جریان است. به دلیل منزوی شدن دو مدعی رهبری اصلاح طلبان یعنی کروبی و موسوی، خاتمی بیش از همه به هاشمی و نظریات او تکیه دارد. نشانهی بارز چنین داد و ستدی، گفتههای اخیر هاشمی است که آشکارا اعلام کرد به رغم آنکه امکان حضور در انتخابات مجلس نهم را ندارد اما دوستان و تشکلهای نزدیک به خویش را برای حضور در صحنه، ترغیب خواهد کرد.
برآوردها نشان از این دارد که حتی دعوتهای خاتمی و تلاشهای هاشمی نتوانسته روحی تازه در کالبد افسردهی جریان فتنه بدمد، البته حرکت انتخاباتی خاتمی با استقبال دو وجهی گستردهی رسانهها و محافل اپوزیسیون روبهرو شد. شماری از افراد اپوزیسیون این حرکت او را به نقد کشیده و حتی به سخره گرفتند.
در حالی که طیف دیگر از سبزها به پیشواز این راهبرد وی رفتند. به نحوی که تاکنون چندین مقاله و گزارش در رسانههای خارج نشین در دفاع و تبلیغ تصمیم خاتمی عرضه شده است. در این میان سهم رسانههای اروپا و آمریکا کمتر از اپوزیسیون ایرانی نیست. «بی.بی.سی»، «فرانس پرس»، «رویتر» و «آسوشیتد پرس» پوشش گستردهای به اظهارنظر خاتمی دادند. این محافل که بعد از افول نقش موسوی و کروبی در پی یک جایگزین برای رهبری جریان سرخوردهی اصلاح طلبان میگشتند اکنون نقش یک ناجی را به رییس دولت اصلاحات دادهاند.
چالش یا فرصتی برای اصولگرایان؟
آنچه روشن است، نفس حضور و آفتابی شدن خاتمی و دیگر حلقههای جریان منزوی اصلاح طلبان یک تهدید برای جریانهای ارزشی و اصولگرا نیست. به این شرط که نهادها و محافل اصولگرا چنان که رهبر حکیم انقلاب بارها توصیه کردهاند با بصیرت و بینش عمیق به نقد جدی این جریان بپردازند. نگرانی از این است که گروهها و تشکلهای اصولگرا که علی القاعده باید با نقد جدی این جریان و روشنگری جامعه دربارهی اهداف و مقاصد آنها صف آرایی کنند در اختلافهای درونی خویش غوطه ور شوند و میدان را برای تاخت و تاز این جریان خالی بگذارند لذا باید این توصیهی بزرگان اصولگرا را با گوش جان شنید و به خاطر سپرد که اصلاح طلبان و جریان فتنه شانس رفتن به میان جامعه و جذب نسل جوان کشور را ندارد مگر این که درگیریهای جبههی خودی آن قدر وسعت یابد که در فضای همراه با سرخوردگی، آرای جامعه را بربایند. از این نظر رویارویی جریان فتنه و اصولگرایان در انتخابات آینده بیشباهت به مسابقات زمینهای ورزشی نیست. تیم و هستهی اصلاح طلبان بعد از فتنهی ۸۸ به دلیل ضربههای سنگینی که از جامعهی انقلابی خورده به شدت آشفته و پراکنده است و هنوز ظرفیت ورود به زمین بازی اصولگرایان را ندارد فقط در صورتی که خط مدافعان و سنگربانان دچار غفلت و رخوت شود آنها توپ را وارد دروازهی اصولگرایان خواهند کرد. مانیفست انتخاباتی خاتمی برای اصولگرایان یک زنگ بیدار باش است که جریانهای مخالف و معارض ساکت ننشستهاند. بنابراین برای اصولگرایان خیز انتخاباتی خاتمی هم فرصت و هم چالش است. جنبهی تهدید آمیز این اتفاق آنجا است که سناریوی انتخاباتی خاتمی بر پایهی اصول خطرناکی مانند: «ایجاد شکاف در جبههی اصولگرایان، سیاه نمایی اوضاع کشور و نیز تطهیر عملکرد جریان فتنه»، استوار است. حال مسأله این است که چگونه میتوان از تهدیدهای حرکت خاتمی عبور کرد و چالشهای تهاجم انتخاباتی این جریان را به فرصت تبدیل کرد. به چند دلیل روشن میتوان حرکت انتخاباتی زود هنگام خاتمی را به فال نیک گرفت. این اتفاق را میتوان تلنگری به آن بخش از جبههی اصولگرا به حساب آورد که جریان فتنه را تمام شده میپنداشتند و حتی هشدارهای رهبر حکیم انقلاب دربارهی فعالیت خزندهی این جریان را جدی نگرفتند. آفتابی شدن خاتمی و دیگر سران منزوی اصلاح طلب فرصتی تازه برای اصولگرایان است به این سبب که آنها میبایست به خود بیایند و خود را برای نبردی تازه در کارزار سیاست – بر محور دفاع از گفتمان اصولگرایی و نقد گفتمانهای لیبرالیستی – مهیا سازند. در تابستان داغ سیاست ایران، هجوم اخیر جبههی اصلاح طلبان به صحنهی انتخابات حال و هوای روزهای بهار سالهای ۸۴ و ۸۸ را زنده کرده است. برای عبور از سناریوی انتخاباتی اصلاح طلبان میبایست اندیشمندان مدافع گفتمان عدالت به نقد اندیشههای خاتمی، عملکرد و کارنامهی او و همقطارانش همت گمارند.
این سؤالها را باید مورد کاوش قرار داد که خاتمی ۸ سال فرصت داشت تا پروژهی اصلاحات را پیش برد و مطالبات طلایی دوم خرداد را برآورده سازد اما نتوانست لذا اعتقاد این نویسنده بر این است که اصولگرایان باید حضور خاتمی در کارزار سیاست را به فال نیک بگیرند. اما با این وجود نمیتوان پذیرفت که خاتمی بدون اینکه موضع خود را نسبت فتنهی۸۸ روشن کند، به کارزار سیاست بازگردد. در نگاه نخست مطلوبترین انتخابات برای اصولگرایان این است که در آن جدالی فکری و به قول امروزیها رقابتی – گفتمانی میان آنان و رقیبشان به جریان افتد. چون بر این باور هستیم که مردم پس از ناکامی گفتمان اصلاح طلبان، اندیشهی اصولگرایی را برگزیدند و همهی بزرگان نظام نیز چشم انداز جامعه را با همین گفتمان عدالت و اصولگرایی تحلیل میکنند. باید از مواجههی این دو اندیشه در سیاست کشور استقبال کنیم. این نوع از رقابت در آینده فقط در شرایطی رقم خواهد خورد که نمادهای اندیشهی فتنه در میدان رقابت حاضر شوند؛ دوم این که رأی مردم در انتخابات آینده زمانی به یک تحول جدید همانند سوم تیر ۸۴ منجر خواهد شد که یک قیاس جدی و عمیق میان دو دورهی اصلاح طلبان و اصولگرایان شکل بگیرد. رویارویی سران اصولگرا و اصلاح طلبان در یک میدان رقابت موجب خواهد شد که عالیترین و شفافترین شکل قضاوت عمومی دربارهی گذشته و حال ایران انجام گیرد. ملاحظات بسیار از جمله اشتباهات دولت اصولگرا تاکنون باعث شده تا دوران اصلاحات از نقدها جان سالم به در برد. هنوز هیچ کدام از دیپلماتها و تصمیمگیران سیاست خارجی دولت نهم در مقام قضاوت دربارهی گذشتهی سیاست خارجی برنیامدهاند و بسیاری از اتفاقات رمزگونهی آن دوران، بازخوانی نشده است.
تردید نباید داشت که مجلس اصولگرا با داشتن پشتوانهای از مصوبات و نظارتها، دستآوردها و تواناییهای خود را به رخ بکشد. در شش سال اخیر مسایل بسیاری دربارهی ساختار اداری، سیاسی و مدیریتی کشور آشکار شده که انتخابات آینده بهترین فرصت بیان و بازگویی آنها است.
اصولگرایان در این برهه باید به بازخوانی حوادث فتنهی ۸۸ بپردازند تا روشن شود که گرچه حوادث فتنهی ۸۸ و تلاشهای نابخردانه و خودخواهانهی فتنهگران، شهد حضور گسترده و پرشمار مردم را به کام آنها تلخ کرد اما مردم جسارتها، بیحرمتیها، خودخواهیها و غفلتهای دشمن شادکن و کینههای قبیلهای داخلی و خارجی را بر نمیتابند.
واقعیت این است که نگاه رسانههای منسوب به جریان اصلاح طلبان در فردای اظهارنظر خاتمی و فراخوان هاشمی نشان از این دارد که تردید تشکلهای دوم خردادی دربارهی موفقیت پروژهی بازگشت به صحنهی خاتمی و هاشمی جدی و عمیق است اما تردید نباید داشت که این تشتتها تضمینی برای پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس آینده نیست. خطر جدی آنجا است که اصولگرایان فقط به شکافها و تضادهای درونی جناح فتنه امید بدوزند و راه ورود به مجلس آینده را برای خویش هموار ببینند.
اصولگرایان نباید از این مسأله غفلت کنند که حرکت خاتمی یک سناریوی طولانی است. مثلث ضد اصولگرایی هنوز به قوت خویش برای تضعیف رأس هرم نظام تلاش میکند. از این منظر باید گفت خاتمی به ویژه از سال ۸۴ به این سو در ارتباط مستقیم و نزدیک با هاشمی نقشهای سیاسی خویش را پیش میبرد همان طور که شواهد دلالت بر این دارد که او حتی بعد از رایزنی هاشمی حاضر شد میدان انتخابات ریاست جمهوری دهم را به نفع موسوی ترک کند. پر واضح است که زیر سؤال بردن گفتمان اصولگرایی یعنی چالش با اندیشهی بلندی که رهبر حکیم انقلاب برای دههی آینده مطرح کرده است.
نکتهی مهم دیگری که میتواند پاشنهی آشیل اصولگرایان باشد این است که در حالی که مسیر تصمیمگیری اغلب گروهها و رهبران اصولگرایان دربارهی مجلس آینده تا حدی شفاف شده اما در جبههی مهم مربوط به رییس جمهور ـ و دولت احمدی نژاد ـ هنوز ابهام و تردید وجود دارد البته در یک سوی جبههی اصلاحات قریب ۹ ماه مانده به انتخابات نحوهی عملکرد احمدی نژاد و حلقهی دولتمردان در صحنهی انتخابات آینده با پرسشهای جدی روبهرو است. در روزهای اخیر مجموعهی دولت احمدی نژاد با اتخاذ پارهای مواضع جدید تردیدها دربارهی همسویی دولت با تشکلهای اصولگرایان را بیشتر کرد. همگان از این مسأله با خبر شدهاند که احمدی نژاد در اندیشهی وارد کردن مجموعهای از حلقهی اطرافیان خویش بهویژه دولتمردان به میدان انتخابات مجلس است.