
در فرازی از یادداشت های حمید احدی آمده است: جبهه آمدن کار سختی نیست. جبهه جای شادی و سرور خاطر است. جای آرامش وجدان و آسایش روح است. اما وقتی دلی برایت می شکند و یا قلبی به راهت تند تند می زند یا خاطره ای در ورایت می دود ومحزونت می کند تمام سختی ها و ناملایمات از یک سو و این حزن از یک سو و تفاوت این سوی و آن سوی ، از زمین تا آسمان …
خاطرات
پدرشهید :
روزی در منزل روضه داشتیم که ناگهان در زدند. چند تن از دوستان حمید با پریشانی پشت در ایستاده بودند. آنها را به داخل آوردم و متوجه شدم که از دست گاردی ها فرار کرده اند. آنها را زیر رختخواب ها مخفی کردم. چند لحظه بعد یکی از همسایه ها آمد و با حالت تمسخر گفت: در حالی بچه های مردم را پناه می دهی که فرزند خودت را دست بسته و خون آلود بردند. بعد از مدتی پرس و جو متوجه شدم او را به کلانتری برده اند. فردای آن روز با صورتی خون آلود و لباسی کثیف به منزل آمد. حمید را به روستایی دور فراری دادیم. پس از رفتن او گاردی ها به خانه ما آمدند ولی حمید را پیدا نکردند. حمید بعدها مرا به خاطر این کار سرزنش می کرد و می گفت: در زمانی که جوانان ما جانشان را از دست می دادند شما مرا از خانه دور کردید.
حمید ابروش :
حمید، برایم گفت: بعد از باز گشت از حمله فتح المبین وقتی سالم به خانه رفتم، مادرم شروع به گریه کرد و گفت: من فردای قیامت جواب بی بی زینب را چه بدهم که در خانه چند پسر داشتم و شهیدی ندادم. به مادر جواب دادم ناراحت نباش من حتما شهید خواهم شد.
رسول وزیری :
هنگام عزاداری همیشه می دیدم که حمید اشک هایش را با دست چپش پاک می کرد علت را پرسیدم در جوابم گفت: هنگامی که در روز قیامت خواستند نامه اعمالم را به دست چپم بدهند خواهم گفت من با این دست اشک هایی که به خاطر امام حسین (ع) ریخته شده است پاک کرده ام شاید به احترام آن نامه اعمالم را بدست راستم بدهند.
وصیتنامه
سلام به کسانیکه این نوشته ها را می خوانند و می شنوند بنا داشتم که چیزی بعنوان وصیت بنویسم چون نه برای دنیا کار کرده ام نه برای آخرت توشه ای دارم و نه ارثی بجا گذاشته ام ولی چون قبلا هم یک یادداشتی نوشته بودم اگربه دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل بنمائید. مادرم را از تمام جهات وصی خود قرار می دهم برای یادآوری تا حد توان مراسم مرا ساده برگزار کنید مادر وخواهر مهربانم مثل زینب باشید و پیام رسان شهدا، پدر عزیزم تو نیز حسین وار مقاوم باش صبرکن که خدا با صابران است، برادر بزرگوارم امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی و مانند امام سجاد (ع) پیام شهادت را به مردم برسانی . بدانید که خداهرچه بخواهد آن خواهد شد وبس .
جهان