۳۵ سال پیش در ۷ اردیبهشت سال ۱۳۵۷ خورشیدی «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» با پیروی از اندیشههای مارکسیستی با کودتایی نظامی در افغانستان به قدرت رسید.
مردم مسلمان افغانستان که ماهیت این کودتا را دریافته بودند، با تأثیر از مبارزات انقلاب اسلامی ایران، علیه دولت دستنشانده شوروی مبارزه همه جانبهای را آغاز کردند.
ترور «میراکبر خیبر»
چند روز قبل از کودتای ۷ اردیبهشت سال ۱۳۵۷، «میراکبر خیبر» یکی از سران حزب دموکراتیک خلق افغانستان وابسته به جناح «پرچم» در کابل به قتل رسید.
مراسم خاکسپاری خیبر به تظاهرات سیاسی علیه دولت «داوودخان» تبدیل شد و حزب دموکراتیک خلق داوود را مسئول مرگ او معرفی کرد و به این بهانه، این حزب مانور سیاسی عظیمی را علیه دولت سازماندهی کرد.
تردیدی وجود ندارد که ترور میراکبر خیبر، زمینهساز و بهانه «کودتای ۷ ثور» شد اما اینکه خیبر توسط چه کسی و چرا کشته شد هنوز هم پس از ۳۵ سال همچنان در هالهای از ابهام است.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان در آن زمان دولت را مسئول مرگ خیبر معرفی کرد و بعدها منابع شوروی نیز مدعی شدند که وزیر کشور دولت داوود خان در این ترور دست داشته است.
ولی دولت افغانستان، نیروهای مبارز اسلامی را مسئول این ترور معرفی کرد اما بعدها برخی از سران حزب کمونیست جناح پرچم مدعی شدند که «حفیظ الله امین» از سران حزب دموکراتیک خلق، وی را از میان برداشته است زیرا خیبر تئوریسین حزب و چهره برجسته و با نفوذ در ارتش بود و امین که از شاخه خلق در ارتش مأموریت داشت، رقیبی چون خیبر را بر نمیتافت و لذا او را از سر راه خود برداشت.
این ادعا را هم «ببرک کارمل» که در سال ۱۳۵۸ خورشیدی بعد از تجاوز شوروی به افغانستان به قدرت رسید، مطرح کرد و «سلیمان لایق» و برخی دیگر از سران پرچم نیز مدعی شدند که خیبر به وسیله شوروی کشته شد تا بهانهای برای کودتا فراهم شود.
داوود خان از تظاهرات گسترده حزب دموکراتیک خلق به وحشت افتاد و دستور دستگیری «نور محمد ترهکی»، «ببرک کارمل»، «شاه ولی»، «دستگیر پنجشیری»، «عبدالحکیم شرعی» و «ضمیر صافی» از سوی داوود خان صادر شد.
اگرچه حفیظ الله امین نیز در لیست بازداشت شدگان بود ولی برای چند ساعت بازداشت خود را با نفوذی که در دستگاه پلیس داشت به تأخیر انداخت تا زمینه کودتا را فراهم کند.
در مورد تأخیر در بازداشت حفیظ الله امین نیز سؤالات زیادی وجود دارد که تا کنون نیز از معماهای بزرگ این کودتا است و در این مورد نیز تا کنون ادعاهای متفاوتی مطرح شده است که معروفترین آنها این ادعا است که امین از نفوذی که در نیروهای پلیس داشت استفاده کرد و دستگیری خود را به تأخیر انداخت و در همان چند ساعتی که آزاد بود برنامه کودتا را که از قبل آماده شده بود به مرحله اجرا درآورد.
«میر محمد صدیق فرهنگ» مورخ نامدار افغانستان، احتمال دیگری را نیز مطرح میکند و آن اینکه اصولاً از ابتدا چون امین در روز خاکسپاری از سخنرانی خودداری کرده بود در لیست بازداشت شدگان نبوده و اینکه برخی حفیظ الله امین را طراح کودتا معرفی میکنند، اغراق آمیز میداند.
«کیم ساگولف» یکی از نظامیان برجسته شوروی نیز مدعی شده است که امین به هیچ عنوان نقش تعیین کنندهای در کودتا نداشته است.
کودتای ۷ ثور (اردیبشهت)
به هر حال آنچه که مسلم است اینکه در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۷، حزب دموکراتیک خلق با یک کودتای نظامی و خونین، قدرت را در افغانستان به دست گرفت و به عمر داوود خان و حکومتش پایان داد و نظام «جمهوری» او را به «جمهوری دموکراتیک خلق» تغییر داد.
طبق نوشته «سید محمد باقر مصباح زاده»، در کتاب «تاریخ سیاسی مختصر افغانستان»، رهبران حزب دموکراتیک خلق پس از آزادی از زندان توسط یک خودرو زرهی به مرکز رادیو افغانستان برده شدند و از آنجا به مرکز فرماندهی نیروهای هوایی در «خواجه رواش» کابل انتقال یافتند.
«سردار داوود خان، آخرین فرد خاندان مستبد سلطنتی نادرخان، این عوام فریب بینظیر تاریخ و خائن به اراده خلق افغانستان از میان رفت.
حاکمیت ملی بعد از این به شما خلق نجیب افغانستان تعلق دارد. دفاع از دستاوردهای انقلاب، از بین بردن هواخواهان این سردار مستبد و ستمگر، وظیفه فرد فرد مردمان شرافتمند افغانستان است…»
در تمام دو روز اول کودتا رادیو فقط سرودهای حماسی و اطلاعیه «شورای انقلابی نظامی» را پخش میکرد و به رژیمهای گذشته ناسزا میگفت و شعارهای داغ انقلابی را در مورد اهداف به اصطلاح انقلاب سر میداد.
این در حالی بود که سران حزب دموکراتیک خلق افغانستان در پشت پرده در مورد تقسیم قدرت در حال مذاکره بودند و طبق نظر بسیاری از مورخین، شوروی در مورد تقسیم قدرت در میان آنها نقش اساسی را داشت.
و سر انجام پس از ۲ روز و ۲ شب مذاکره در روز ۱۰ اردیبهشت اطلاعیهای از طرف «شورای انقلابی» از رادیو کابل پخش شد و قدرت به شورای انقلابی انتقال یافت و به دنبال آن حزب دموکراتیک خلق افغانستان، تنها حزب سیاسی افغانستان معرفی شد و «نور محمد ترهکی» رئیس جمهور، نخست وزیر و رئیس شورای انقلابی شد.
نور محمد ترهکی
پس از استقرار کودتاکنندگان، جلسات «شورای انقلابی» توسط حزب دموکراتیک خلق تشکیل شد و این شورا در اولین فرمان خود اعلام کرد:
«شورای انقلابی ج. د. ا. در اولین جلسه خود نورمحمد ترهکی، شخصیت بزرگ ملی و انقلابی افغانستان را به حیث رئیس شورای انقلابی ج. د. ا. که در عین حال، رئیس حکومت نیز می باشد، انتخاب کرد.»
فرمانهای شتابزده
رژیم کمونیستی در اولین اقدام خود به سرعت به اصطلاح خودش «اصلاحات انقلابی را در عرصههای اقتصادی و اجتماعی» آغاز کرد و سخت بر اجرای آن که کپی برداری از برنامه های کشورهای بلوک شرق و شوروی بود، پافشاری میکرد.
برخی از تحلیلگران بر این باورند که شاید این اصلاحات میتوانست در صورت توجه به شرایط واقعی محیط جامعه افغانستان سودمند باشد، ولی با توجه به اینکه طبقه کارگر صنعتی در افغانستان وجود نداشت و از طرفی مردم این کشور همه مسلمان بودند و سخت بر اعتقادات و باورهای سنتی خود پافشار میکردند، این فرمانهای که توسط شوروی به سران حزب دموکراتیک خلق دیکته شده بود، نتوانست راه به جایی ببرد.
«بصیر احمد حسین زاده» نویسنده و روزنامهنگار افغان، در مقالهای با نام «از انقلاب ثور تا انقلاب اسلامی» که در فصل نامه «راستی» منتشر شده، نوشته است: اگر چه تا کنون برخی از سران حزب دموکراتیک خلق باور دارند که در تدوین برنامههای این حزب ویژگیهای جامعه افغانستان در نظر گرفته شده بود و این برنامهها، «کاملاً رنگ ملی داشت»، اما بسیاری از پژوهشگران، این برنامهها را امتداد طرحها و شعارهای اردوگاه شرق در دوران جنگ سرد و فعالیت جنبشهای «سوسیالستی» در قرن گذشته میدانند، که در ظاهر ملی مینمود، اما در ماهیت و جزئیات، هیچ نوع سازگاری با ویژگیهای دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و قبیلهای جامعه افغانستان نداشت، زیرا محصول و زاده اندیشه و فرهنگ جوامع دیگر و با اوضاع و ویژگیهای کاملاً متفاوت بود.
این نویسنده افغان در ادامه نوشته است: «فرمان انقلابی به سرعت از سوی حکومت کودتا منتشر میشد، و آنها میخواستند از این طریق، ایدئولوژی «مارکسیسم» را در جامعه منتشر کنند، اما از آنجایی که این فرمانها با واقعیتهای جامعه افغانستان، بیگانه بود، نتیجه کاملاً معکوس داد و فاصله میان مردم و حزب دموکراتیک خلق را وسیعتر کرد و در نهایت باعث شد که مردم علیه آن دست به شورش بزنند.»
پیروزی انقلاب اسلامی ایران
پس از پیرزوی انقلاب اسلامی در ایران و شکست فاحش آمریکا در منطقه، مردم افغانستان با الگو برداری از انقلاب اسلامی ایران، با دست خالی، علیه بزرگترین و مجهزترین ارتش جهان، یعنی ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی قیام کرد و به همگان ثابت کرد که سلاحهای نظامی نمیتواند جلو ایمان وعقیده را بگیرد.
فارس