حالا ۱۴قرن است که نیمه ماه رجب، روز آزادی دربندها لقب گرفته و فردا ظهر روزی است که خواندن دعای امام صادق گره از کار گرفتارها باز میکند؛ دعایی که در منابع دینی به نام دعای ام داوود معروف شده است.
روزی فاطمه با خبر شد که امـام صادق (ع ) بیمار اسـت و چون مادر رضاعی او بود، به عیادت امام رفت. وقت خداحافظی امام سراغ داود را گرفتند و فاطمه خبرهای ضد و نقیضی را که شنیده بود نقل کرد و برای آزادی پسرش چاره خواست. امام فرمود: «میدانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت میرسد؟ چیزی را که میگویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان آزاد شود.»
سه روز روزه و ۸رکعت نماز، راه حلی بود که امام صادق(ع) پیش پای امداود گذاشت و فرمود: «سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بگیر و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و نماز ظهر را بخوان و بعد از نماز ظهر هشت رکعت نافله عصر را بجا آور و بعد از نماز دعایی را که برایت خواهم نوشت بخوان و بعد از دعا به سجده برو و بگو: لَکَ سَجَدْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّی وَ فَاقَتِی وَ کَبْوَتِی لِوَجْهِی. طوری با خلوص دعا را بخوان که اشک از چشمانت جاری شود؛ حتی به اندازه بال مگس. که همین جاری شدن اشک و سوزش قلب نشانه اجابت دعاست.»
امداود نماز را خواند و یکی دو روز بعد خبر آزادی پسرش را دریافت کرد. از امداوود نقل شده که گفته بود: «دستـورهاى امام را طبق آنچه فرمـوده بـود عـمـلى کردم، شب شانزدهم از نیمه گذشته بود که پیغمبر(ص) را با جمعی از صالحان در خواب دیدم. رسول خدا(ص) به من فرمود: «اى امداود این جماعتى را که مشاهده مى کنى شفیعان تو هستند. براى تو دعا کرده اند و مژده مى دهند که حاجت تو برآورده شده است. خداوند تو را مشمول رحمت خـود قـرار داده، مـحـفـوظ مـى دارد و فـرزنـد تو را هـم حفظ مى کند و او را سالم به آغوش تو بر مى گرداند.»
داود وقتی به مدینه برگشت خبر داد که یک روز او را آزاد کرده و ۱۰هزار دینار به او هدیه کرده اند و ماموری او را با شتر به مدینه برگردانده است. رفتار عجیب مامور با داود یک بار دیگر او را به خانه امام صادق(ع) کشاند تا دلیل این اتفاقات را بپرسد. این بار امام فرمودند: «منصور دوانیقی در یکی از شبها جدّم علی بن ابی طالب(ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داود را آزاد کن وگرنه تو را در آتش میاندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داود را آزاد کنند.»