وقتی در آستانه انتخابات ریاستجمهوری کشورمان، وزارت اطلاعات از دستگیری شبکهای اخلالگر و مرتبط با برخی کشورهای منطقه خبر داد، یک پایگاه خبری فرانسوی بهنام «برابری و آشتی» ضمن تایید این خبر، شبکه مزبور را به عربستان سعودی و قطر نسبت داد.
این پایگاه خبری در گزارش خود تصریح کرد: «سازمان اطلاعات یکی از کشورهای عربی با رئیس این شبکه از چند سال پیش برای زیان وارد کردن به منافع ایران قرارداد بسته بود و عجیب نیست این کشور که کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی از آن حمایت میکنند تا چنین اقداماتی علیه ایران انجام دهد.»
در تشریح این واقعیت، پایگاه مزبور اضافه میکند: «قطر نقش بزرگی در ویرانی منطقه از چند سال پیش ایفا میکند و نظام ایران توطئههای آمریکا، بریتانیا و همچنین قطر را در صدر توجهات خود قرار میدهد.»
اینکه قطر علیه ایران اقدام میکند امری واضح است اما اینکه تا این حد در خصومت با ایران پیش رفته باشد، تعجببرانگیز است. سوال اساسی اینجاست که کدام انگیزه باعث میشود قطر تا به این اندازه با ایران خصومت ورزد؟
این سوالی است که پاسخ آن مستلزم مداقه در جایگاه قطر و تلاش خاندان حاکم بر این کشور برای ارتقای این جایگاه است.
کشوری که به اندازه درختهای تهران عمر ندارد
قطر در سال ۱۹۷۱ به استقلال رسمی رسید. تا پیش از آن، این کشور تحتالحمایه بریتانیا بود. در برنامههای اولیه حتی قرار بود که قطر نیز به همراه امارات عربی متحده یک کشور را تشکیل دهد اما بعدها این تصمیم تغییر کرد و همزمان با خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج فارس، قطر به عنوان کشوری مستقل تحت سیطره «خاندان آلثانی» استقلال یافت.
قدرت گرفتن آلثانی در قطر، به فروپاشی امپراتوری عثمانی و قیام سراسری اعراب علیه سلطان عثمانی بازمیگردد که بدوا قرار بود که به تاسیس یک کشور واحد عربی بیانجامد. «شیخ عبدالله بن جاسم آلثانی»، با حمایت بریتانیا در سال ۱۹۱۵ توانست نیروهای وفادار به امپراتوری عثمانی را از کشور خارج کند. قطر در تاریخ سوم نوامبر ۱۹۱۶ رسما به تحتالحمایگی بریتانیا درآمد و بر اساس این قرارداد هرگونه ارتباط آن با دولتهای خارجی تحت نظارت لندن قرار گرفت. در مقابل بریتانیا تعهد کرد که از قطر در برابر تمام تجاوزهای دریایی ممکن، حفاظت کند. این قرارداد در سال ۱۹۳۵ تکمیل شد و قطر در مقابل هرگونه حمله خارجی تحتالحمایه لندن شد.
بر این اساس، قطر بهعنوان کشوری دوفاکتو ۹۷ سال و به عنوان کشوری مستقل یا دوژور، تنها ۴۲ سال عمر دارد. در خیابان ولیعصر(عج) تهران، درختهای چنار بیشتر از ۴۲ سال عمر دارند و اکنون چنین کشوری تلاش میکند، خود را برای ایران بهعنوان یک رقیب منطقهای معرفی کند.
ریزدولتی که بهدنبال سهم بیشتر است
قطر در ادبیات بینالمللی یک ریزدولت محسوب میشود. چنین دولتهایی در اصلیترین منفعت ملی در عرصه بینالمللی که «بقا» است، چارهای جز وابستگی به قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی ندارند. در مورد قطر یک تنگنای ویژه امنیتی هم وجود دارد و آن تمایل عربستان سعودی به تصرف تمام خاک این کشور در ۴۲ سال گذشته است. سعودیها تمام شبهجزیره عربستان را ملک خود میدانند و در عمل استقلالی برای قطر قائل نیستند. اختلافات مرزی بین عربستان و قطر در دهه ۱۹۹۰ به درگیری نظامی هم منجر شد.
هرچند عربستان و قطر دو عضو شورای همکاری خلیج فارس هستند و قطر هم مجبور است در بسیاری از مواقع به نفع منافع آلسعود کوتاه بیاید اما در عمل، اختلافی ریشهدار بین این دو کشور وجود دارد. قطر در برخی از برهههای تاریخ معاصر حتی تلاش کرد تا در برابر ریاض به دیگر قدرت منطقهای یعنی ایران نزدیک شود هرچند که این تلاش با توجه به مواضع خصمانه شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران، به نتیجه خاصی نرسید.
به هر حال یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه آلثانی بهدنبال سهم بیشتر در منطقه و حتی جهان است. یکی از نمونههای واضح این تلاش، دستیابی به میزبانی مسابقات جام جهانی فوتبال است. قطریها به وضعیت فعلی راضی نیستند و آنچه این کشور را در این مسیر تهییج میکند، درآمدهای سرشار نفتی و گازی است.
قطر با داشتن تنها ۱٫۸ میلیون نفر جمعیت، حدود ۱۴ درصد از منابع گاز جهان را در اختیار دارد. علاوه بر این، قطر دارای ۱۵ میلیارد بشکه ذخایر نفتی اثبات شده است که به اهمیت ژئواکونومیک این کشور میافزاید. قطریها دارای بالاترین درآمد سرانه در جهان هستند و این ثروتهای بزرگ برای تعداد اندک، باعث شده است که به رفاه دست یابند. رفاه اقتصادی منجر به آن شده که این کشور بهدنبال جایگاه بینالمللی و منطقهای باشد.
همراهی با نظام بینالمللی، تنها راه خودنمایی قطر
کشوری که از نظر جمعیت و مساحت، کوچکتر از آن است که به نقشی بزرگ بیندیشد و از دیگرسو، توان اقتصادیش آن را به بهبود جایگاه ترغیب میکند و همچنین، در میان دو قدرت منطقهای است که با آنها روابط تاریخی حسنهای ندارد، برای رسیدن به هدف خود هیچ چارهای جز اتصال به نظام بینالمللی ندارد.
یکی از اصلیترین اقدامات قطریها در این مسیر، توسعه روابط اقتصادی با ایالات متحده آمریکا بوده است. طی سالهای اخیر، روابط اقتصادی واشنگتن – دوحه، بیش از ۳۰۰ درصد رشد را نشان میدهد. اما به هر حال، قطر اگرچه نسبت به جمعیت خود کشور ثروتمندی است اما برای دریافت حمایت نظام بینالمللی باید بیشتر از این حرفها امتیاز بدهد.
سوال اینجاست که قطر چه امتیازی میتوانست برای نظام بینالمللی داشته باشد؟ طبعا تنها گزینهای که وجود داشت همراهی با آمریکا و متحدانش در مسیر دستیابی به اهداف منطقهای بود. بالاخص این نقش پس از آغاز موج بیداری اسلامی در منطقه میتوانست بهطرز جدیتری تعریف شود.
قطریها از این بهبعد نقشی جالب را در همراهی با ایالات متحده و متحدانش پیدا کردند. ثروت سرشار قطر و روابط خوب آن با گروههای سلفی این فرصت را برای آلثانی ایجاد کرد که نیروهای سلفی را در خدمت اهداف نظام بینالمللی قرار دهد. نیروهای سلفی دو هدف را برای آمریکا و متحدانش میتوانستند برآورده کنند: اول، بزرگنمایی چهره سلفیها در بیداری اسلامی و منحرف کردن این موج از اسلامگرایی اصیل به سوی اسلامگرایی جعلی پیروان ابنتیمیه و دوم، ضربه زدن به محور مقاومت از طریق نیروهای سلفی که جهاد با شیعیان را بهعنوان یکی از برنامههای اصلی در دستور کار خود دارند.
ایرانستیزی، راهی که آلثانی برای خودشیرینی یافته است
طبعا یکی از اهداف منطقهای نظام هژمونیک بینالمللی، محدودسازی نقش جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه است که بالاخص پس از سرنگونی رژیم بعث عراق، شاهد جهش بوده است. قطر نیز طبعا در این مسیر با اهداف ایالات متحده همراه شده است و در کنار عربستان سعودی و ترکیه، محوری را علیه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت تشکیل داده است. حتی برخی اندیشمندان صهیونیست، تلآویو را نیز تشویق میکنند که این محور را از حمایتهای خود بینصیب نگذارد.
بنابراین، تعجببرانگیز نیست که دوحه با منابع سرشار ثروت خود، برای اقدامات خرابکارانه علیه ایران وارد عمل شود که موردی که پیشتر بدان اشاره شد، یکی از همین موارد است. اما بههرحال، قطریها در این رویکرد خود، یقینا دچار اشتباه محاسباتی شدهاند.
بد نبود که قطریها دستکم از عمانیها یک نکته را میآموختند و آن شیوه برخورد با یک همسایه بزرگتر است. عمان هرچند در جبههای تقریبا مخالف با جمهوری اسلامی ایران قرار دارد اما درک کرده است که واقعیات ژئوپلتیک باعث میشوند که همه قدرتها منطقه را روزی ترک کنند اما ایران و عمان کنار هم بمانند. بنابراین همواره تلاش کردهاند در ضمن حفظ مواضع خود، کاری علیه ایران نکنند و بههر حال، اجازه ندهند روابط به تیرگی بگراید.
رژیم آلثانی هم باید بداند که نظام بینالمللی با تغییر در توزیع قدرت کمکم مواضع خود را عوض میکند اما آنها چارهای جز ادامه حضور در کنار ایران ندارند و عقل حکم میکند، به روزهایی فکر کنند که کسی در کنار آنها نیست و همسایه بزرگتر را نیز از خود رنجاندهاند.
طبعا قطر کوچکتر از آن است که در هنگام مقتضی، توان تحمل حتی یک سیلی ایرانیان را داشته باشد.
فارس