به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرضا، این روزها، روزهایی ماندگار و فراموش ناشدنی در تاریخ ملت بزرگ ماست، روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابی که رساترین فریاد تاریخ، یعنی امام امت، آن را رهبری کرد و به فرجام رساند و برای حفظ آن، با تمام وجود تلاش کرد، انقلابی که مبتنی بر بینش عمیق توحیدی و الهام گرفته از انقلاب سرخ عاشورای حسینی بود، که در آن عدهای قلیل، با اعتقادی وسیع و راسخ، نیروهای کفر و باطل را شکست دادند و چشم قدرتمندان را خیره ساختند.
اوج روزهای خفقان و ظلم رژیم ستمشاهی، شمارش معکوس سرنگونی سلطنت شاهی در آونگ زمان به صدا آمده بود، راهپیماییها و تظاهراتهای روزانه مردم و جوانان انقلابی، قرارِ همه روزها تا روز سرنگونی رژیم منحوس پهلوی بود.
در این میان مردم انقلابی و همیشه در صحنه شهرضا هم قدم به قدم برای روزهای پیروزی این سرزمین به رهبری امام خمینی (ره) پیر و مرشد انقلاب همراه شدند.
مردم شهرضا در تاسوعای سال ۱۳۵۷ به عنوان نخستین شهر در کشور در طول مبارزات مردمی اقدام به پائین کشیدن مجسمه محمدرضا شاه کردند.
یکی از زیباترین یادگارهای مکتوب از آن دوران خاطرات دست نویس شهید همت از راهپیماییهای شهرضا در فاصله شهریور تا بهمن ماه ۱۳۵۷ است که به صورت روزانه یا هفتگی توسط آن شهید نوشته شده است.
رمضان ۱۳۵۷(در ماه رمضان همه روزه مقادیر زیادی اعلامیه توزیع و مردم آن را مطالعه میکردند)
رمضان امسال رمضان دیگری بود با شور و حال هر چه بیشتر و نزدیکتر به رمضان اسلامی، به مدت دو هفته سخنرانیهای مبسوطی توسط حاج شیخ خلیل الله ملکیان در مسجد محله آقا و مسجد قائم برگزار شد و برای مردم نقش رهبری و از خودگذشتگیهای آیت الله خمینی و مبارزات او به خوبی تفصیل و مورد بحث قرار گرفت.
در روز ۲۰و۲۱ رمضان تظاهرات بیدار کنندهای توسط جوانان مسلمان و غیور انجام شد که بسیار حساس بود و در هر دو مورد پلیس به شدت مداخله و مردم را مضروب ساخت.
در طول ماه رمضان همه روزه مقادیر زیادی اعلامیه توزیع و مردم آن را مطالعه می کردند، در روز ۲۱ رمضان شیشه دو بانک نیز شکسته شد.
دوشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۵۷ مصادف با عید فطر
عید فطر امسال عید فطری فراموش ناشدنی در طول تاریخ شهرضاست، نخستین تظاهرات بسیار وسیع و گسترده در همه جوانب با نظم و ترتیب و سازماندهی خاص و هرچه بهتر انجام شد، صبح ساعت هفت و نیم جمعیت کثیری با شرکت روحانیون در تکیه علیا تجمع کردند، این جمعیت با در دست داشتن تمثالهای آیت الله خمینی و پلاکاردهای که در آنها جملاتی مانند«رهبر ما خمینی است» «ما خواستار حکومت اسلامی هستیم» «درود بر خمینی مجاهد» درج شده بود در ساعت هشت صبح از تکیه علیا به حرکت در آمدند.
مأموران که از خشم مردم سخت وحشت زده بودند از دور مراقب اوضاع بودند ولی درگیری پیش نیامد، پس از عبور از خیابان خیام(جنوبی و شمالی) جمعیت که بیش از ۱۵ هزار نفر بودند از طریق خیابان اردیبهشت وارد مسجد حمیدی شدند در حالیکه شعارهایی یکپارچه انقلابی سر میدادند و جلوی ارتشیها میگفتند: برادر ارتشی چرا برادر کشی، ارتشی برادر ماست، ایران کشور ماست.
پس از برگزاری نماز باشکوه عید فطر و سخنرانی دو تن از روحانیون جمعیت فوج فوج در حالیکه روحانیون در پیشاپیش حرکت میکردند تا فلکه مرکزی به تظاهرات ادامه دادند، در فلکه مرکزی از مردم درخواست شد که متفرق شوند، اعلامیههای زیادی در مسجد حمیدی پخش شد.
دوشنبه اول آبان ۱۳۵۷
شب بعد از تظاهرات دانشجویان یک سخنرانی مفصل و انقلابی توسط طلبه عرفان در حسینیه سادات ایراد شد که پس از خاتمه سخنرانی مردم با دانشجویان هماهنگ شده و تظاهرات پرشوری به راه انداختند، در جلوی شهربانی ماموران با باتوم به میان تظاهر کنندگان آمده و تعدادی از برادران را کتک زدند، در همین روز عکسهای چند موسسه خرد و آتش زده شد.
سه شنبه دوم آبان ۱۳۵۷
امروز شهر متشنج بود و مردم به صورت گروههای چند نفره در جلوی مغازهها در حال بحث پیرامون مسائل سیاسی روز و کشتار بیرحمانه پلیس بودند، بعد از ظهر هم در مسجد فاطمیه سخنرانی مفصلی توسط آقای زارعان بعد از نماز برگزار شد.
چهارشنبه سوم آبان ۱۳۵۷
امروز همه مغازهها تعطیل بود و از صبح جلسهای در حسینیه سادات برگزار شد. طلبه عرفان یک سخنرانی بسیار تند در مورد اوضاع مملکت و خیانتهای دستگاه ایراد کرد، سپس جمعیت زیادی با فریادهای درود بر خمینی از حسینیه بیرون آمدند و پس از گذشتن از چند خیابان شیشههای تمام موسسات دولتی که سر راهشان بود را خرد کردند، در بین راه تعدادی بیل و کلنگ به دست مردم رسید که با آنها شیشههای ساختمان حزب رستاخیز، مهمانسرا، سینما، جنگلبانی، پمپ بنزین و چند بانک شکسته شد.
هنگامی که جمعیت میخواست برای اقامه نماز دوباره به حسینیه برگردد مزدوران پلیس از پشت سر شروع به تیراندازی کرده و سبب زخمی شدن یک نفر شدند.
جمعیت خشمگین به دو دسته تقسیم شدند، دسته اول از طریق خیابان و با فریاد مرگ بر شاه به یک بانک حملهور شده و شیشههای آن را خرد کردند و هم زمان با سنگ به افراد پلیس حمله کردند، بر اثر تیراندازی پلیس یک جوان نوزده ساله بنام ولی الله غضنفری که کارگر نقاش بود کشته شد.
جمعیت در حالیکه فریاد میزد «برادرم کشته شد» او را بلند کرده و با یک پیکان راهی بیمارستان کردند ولی قبل از رسیدن به بیمارستان غضنفری تمام کرده بود، بعد از ظهر جنازه او را هر چه باشکوهتر چند بار دور شهر تاب داده و تظاهرات وسیعی به راه افتاد، در مسیر شاهرضا مردم خشمگین بیست تابلوی مربوط به انقلاب شاه را از جا کندند و کاخ جوانان را خرد کرده و اداره اوقاف را به علت نصب یک عکس بزرگ از شاه در بالای سر ورودی، آن را به آتش کشیدند، جمعیت یا حسین گویان جسد را به خاک سپرده و به شهر بازگشتند.
پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۵۷
امروز ساعت هشت صبح جلسه ختم شهید غضنفری در حسینیه سادات برگزار شد و مردم بسیار با شور به صحنه آمدند، جمعیت شرکت کننده بسیار زیاد بود و حسینیه گنجایش نداشت، سخنران مراسم آقای مرحوم حجت الاسلام سید محمد رهنما بود، در اواخر جلسه مردم در حال دادن شعار بودند «ای جلاد تولدت مبارک» در همین حال مزدوران چند گاز اشک آور به داخل حسینیه پرتاب کرده و شروع به تیراندازی کردند، بر اثر ازدحام جمعیت مردم سردرگم شده بودند ولی به طور پراکنده از حسینیه خارج شدند، با برافروختن آتش در بیشتر نقاط شهر اثر گاز خنثی شد.
مردم در حالیکه شعار میدادند چند حلقه لاستیک را جلوی حسینیه روی هم گذاشته و یک بشکه نفت را وسط آن قرار دادند و منفجر کردند، بر اثر این انفجار پاسبانها و دیگر نیروهای نظامی به وحشت افتادند و چندین متر عقبنشینی کردند.
بعداز ظهر در بیشتر نقاط شهر جنگ و گریز با پلیس ادامه داشت و به طور تخمین میتوان گفت که تا غروب مقدار زیادی گاز اشک آور برای متفرق کردن مردم به کار رفت، در یک برخورد پس از آنکه به طرف ماموران سنگ برخورد میشد مأموران به داخل کوچهای ریختند که در آنجا پسر بچهای سیزده ساله بر اثر شلیک گاز اشک آور دچار گیجی شده بود، یک مأمور وحشی و از خدا بیخبر به این بچه رسید و مغز او را هدف قرار داد او که نامش سید عبدالله موسوی بود درجا کشته شد، او نخستین شهید دانش آموز شهرضا به حساب می آید، روانش شاد.
پس از شهید شدن موسوی شهربانی معتقد بود که او بر اثر شلیک گاز اشک آور کشته شده در حالی که دادستان علت را تیراندازی میدانست، به همین خاطر جسد به اصفهان و پزشکی قانونی برده شد تا نتیجه معلوم شود.
جمعه پنجم آبان ۱۳۵۷
امروز شهر در تعطیلی کامل بود و مردم دسته دسته در خیابانها سراغ جسد موسوی را میگرفتند، جسد را نزدیک ظهر از اصفهان آوردند و علت مرگ شلیک گلوله تشخیص داده شد، مردم جسد را با شکوه تمام تا شاهرضا تشییع کردند و همرا با تظاهرات وسیعی او را در کنار شهید غضنفری به خاک سپردند، سپس مردم با حالی غمگین و ناراحت به خانههای خویش بازگشتند.
شنبه ششم آبان ۱۳۵۷
جلسه ختم شهید موسوی با شکوه هرچه تمامتر و با حضور عده زیادی از اهالی شهر تشکیل شد و اعلامیههای زیادی نیز پخش شد، بعداز ظهر در حالیکه شهر در تعطیلی کامل به سر میبرد تظاهرات پراکندهای انجام شد، اعلامیهای نیز از طرف فرهنگیان انتشار یافت که در آن کشتار مردم به شدت مورد نکوهش قرار گرفته و عامل کشتار ها را نظام حاکم معرفی کرده بود.
۱۹ آذرماه ۱۳۵۷ (مصادف با تاسوعای حسینی)
صبح از ساعت هشت صبح تا یک و نیم بعداز ظهر راهپیمایی باشکوهی همراه با سخنرانیهای انقلابی و شعارهای توحیدی انجام شد، همه طبقات شهرضا بهویژه پزشکان و دانشجویان در راهپیمایی حضور چشمگیر داشتند، مردم خود کنترل و نظم جمعیت را بر عهده داشتند و اتفاق ناگواری نیفتاد.
در ساعت یک و نیم و تنها دقایقی بعد از متفرق شدن مردم، بین آنها پخش شد که پلیس دور مجسمه را از ترس مردم و شائبه مسلح بودن آنها تخلیه کرده است، پس از پخش این خبر هیاهوی عجیبی بین مردم افتاد و پس از تحقیق چند موتور سوار و یقین از صحت خبر، به سرعت و نهار نخورده به طرف فلکه مرکزی هجوم آوردند، اول سنگ پرتاب کردند و خبری نشد، در ادامه لامپهای فلکه شکسته شد، سپس بلافاصله و با رشادت هرچه تمامتر لاستیک آورده شد و دور فلکه به آتش کشیده شد، باز هم خبری از مأموران نشد، مردم سراغ سیم(بکسل)، کلنگ و ماشین را میگرفتند که بلافاصله توسط مردم تهیه شد، سه نفر از مبارزان به بالای مجسمه رفتند ولکین هرچه کلنگ زدند اثری نکرد، سپس مردم در حالی که شعار میدادند، دستگاه برش آهن آوردند و مفتولهای مجسمه را بریده و با بستن سیم به مجسمه و توسط یک تانکر آن را به پائین کشیدند(ساعت ۳ بعداز ظهر).
مردم بعد از خرد کردن مجسمه آن را تا شب دور شهر تاب دادند و به تظاهرات وسیعی دست زدند، سر مجسمه بر بالای یک ماشین نصب و دور شهر به حرکت درآمد و مردم پشت سر آن همراه با شعار«درود بر خمینی بت شکن» و«خمینی پیروز شد-پهلوی نابودشد» پرداختند.
مردم بسیار خوشحال بوده و به هم تبریک میگفتند و عکسهای زیادی گرفته شد و ماشینها چراغهای خود را روشن کرده و بوق میزدند.
یک هلیکوپتردر ساعت ۶ از اصفهان آمد و بلافاصله برای مدتی صدای تیراندازی در شهربه گوش میرسید، از ساعت هشت به بعد مردم از روی پشت بام و عدهای از داخل خیابانها ندای الله اکبر سر دادند و ندای تکبیر از همه جای شهر به گوش می رسید، این میرساند که مردم به ویژه جوانان مبارز از هیچ صدایی حتی گلوله هم نمیترسند، متاسفانه بر اثر تیراندازیهای مکرر شهید دباغ در یکی از کوچهها به شهادت رسید و سه نفر هم به شدت زخمی شدند.
بعد از پایین آوردن بت پهلوی به همه جای ایران تلفن زده شد و اطلاع داده شد، کماندوها تا صبح با اسلحه در شهر میگشتند و دو تابلوی امام خمینی را از جا کنده و همراه خود بردند، با این حال شعارهای بسیاری بر دیوارها نوشته شد و عکس آقا نصب شد.
گزارش از مرضیه علیعسگری