میهن ما سرشار از الماسهای با ارزش و گرانبهاست که یکی از این گوهرهای کمنظیر هنرمندی است به نام استاد سید علی اکبر صنعتی؛ مجسمه ساز و نقاش معاصر. مردی که توانسته با دستهای مهربان خود صدها مجسمه از انسانهای دوستداشتنی دنیا بسازد و آنها را جاودانه کند. مردی که لحظه های گذرای زندگی را مثل یک شکارچی صید و در تابلوهای خود ماندگار کرده است .
علیاکبر صنعتی نقاش و مجسمهساز ایرانی. او تنها هنرمند ایرانی است که دو موزه به نامش ثبت شدهاست: موزه صنعتی (کرمان) و موزه صنعتی (تهران) یا همان موزه هلالاحمر در میدان توپخانه تهران. صنعتی یکی از مجسمهسازان قدیمی عصرجدید ایران است او شاگرد ابوالحسنخان صدیقی بود. صنعتی تا پایان عمر عضو پیوستهٔ فرهنگستان هنر ایران باقی ماند.
علیاکبر صنعتی در ۱۲۹۵ در کرمان بهدنیا آمد. پدرش در پایان جنگ جهانی اول به دلیل ابتلا به بیماری طاعون درگذشت و مادرش که توانایی تامین مخارج زندگی او را نداشت علیاکبر را به پرورشگاه صنعتی کرمان سپرد. حاج علی اکبر صنعتی تصمیم گرفت، با شروع سال تحصیلی بچه ها را به مدرسه بفرستد اما علی اکبر و خیلی از بچه های یتیمخانه برای رفتن به مدرسه یک مشکل داشتند و آن هم نداشتن نام خانوادگی بود به همین خاطر، روزی ماموران ثبت احوال را به یتیم خانه دعوت کرد و از آنان خواست تا نام خانوادگی خودش – صنعتی – را در شناسنامه بچهها از جمله علی اکبر ، ثبت کنند. آن روز برای علی اکبر روزی فراموش نشدنی بود . روزی که “سید علی اکبر صنعتی” نام گرفت.
دیگر با دنیای شاد کودکی فاصله گرفته بود، کلاس چهارم و پنجم بود که به حقیقت تلخ یتیمی خود پی برد و بیشتر وقت ها به پدر از دنیا رفته اش فکر میکرد و به مرض طاعونی که او را از پدرش جدا کرده بود. طاعون برای او یک “هیولا” بود ، هیولای ترسناک و او با نقاشی هایش به جنگ هیولا می رفت. شکل هیولای طاعون را روی کاغذ میآورد و او را به بند میکشید، به این خیال که از او انتقام بگیرد و به این شکل استعداد او در این هنر نمایان شد.
روزی علی اکبر به طور اتفاقی عکس چاپ شده ای از تابلوی مشهور “تالار آیینه” اثر استاد کمال المک را در یک سالنامه دید . وقتی عکس آن تابلوی بسیار زیبا را دید، ساعتها به فکر فرو رفت و دانست که هنوز راه درازی در پیش دارد. تا آن روز فکر می کرد نقاشی و هنر همان چیزی است که خودش به تنهایی تجربه کرده است . اما “تالار آیینه” دریچه تازه ای از نور به دنیای بسته علی اکبر گشود و او را وا داشت تا به دنبال آفریننده “تالار آیینه” بگردد.
او تا آن روز نمی دانست که با همت استاد کمال الملک مدرسه ای در پایتخت تاسیس شده است به نام “مدرسه صنایع مستظرفه” -مدرسه هنرهای زیبا و ظریف- و در آن عده ای از شاگردان مخلص و با ذوق در حضور استاد بزرگ کمال الملک تعلیم میبینند.
علی اکبر برای جمع کردن پول سفر تهران و ثبت نام در مدرسه کمال الملک تصمیم گرفت پرتره ای از چهره حاج علی اکبر صنعتی بکشد. بعد از چند شبانه کار مداوم، کشیدن تابلو به پایان رسید.
آن روز، حاج صنعتی در دفتر یتیم خانه نشسته بود ، علی اکبر آهسته جلو رفت و تابلو را روی میز او گذاشت. کافی بود حاجی انعامی به او بدهد ، آن وقت می توانست به تهران برود و استاد بزرگ را ببیند و…
چند روز بعد از آن حاج صنعتی او را به همراه نامهای مبنی بر ثبت نام در مدرسه کمال الملک راهی تهران کرد.
در آن زمان دیگر کمال الملک در آن مدرسه نبود و به نیشابور نقل مکان کرده بود به همین دلیل علی اکبر در کلاس درس استاد طاهرزاده (نقاش مینیاتور) حاضر شد و با جدیت کارش را شروع کرد. اما مینیاتور با روحیه اش چندان سازگاری نداشت. او طعم فقر و تنگدستی را چشیده بود . گرسنگی و پا برهنگی را میفهمید و به همین خاطر نمیتوانست در سبکی که با روحیهاش تضاد دارد، موفق گردد. تصمیم گرفت بجای کشیدن نقاشی مینیاتور از روی یک مجسمه گچی نقاشی کند. این مجسمه را “استاد ابوالحسن خان صدیقی” ساخته بود. مجسمه مرد کوری به نام حاج مقبل که در میدان بهارستان تهران نی مینواخت و با پولی که به او میدادند روزگار میگذراند.
او با این نقاشی از دنیای مینیاتور دور شد و استعداد خودش را در مجسمه سازی نشان داد و برای تبحر در این هنر در محضر “استاد ابوالحسن خان صدیقی” حاضر شد.
روزی سید علی اکبر شنید که نمایشگاهی در سفارت آلمان برپا شده است ، به همراه استاد”طاهر بهزاد” به دیدن آن رفت. نمایشگاه نقاشی های “آلبرت هونمان” علی اکبر تا آن زمان بیشتر با رنگ و روغن کار کرده بود و کار با آبرنگ را چندان جدی نمی گرفت اما تماشای آبرنگ این هنرمند، او را شیفته این فن کرد.
بعد از نمایشگاه، ارتباط علی اکبر با هونمان بیشتر شد . به طوری که او حدود شش ماه ، عصرها بعد از تعطیل شدن کلاس های مدرسه ، به خانه او می رفت و تعلیم آبرنگ می گرفت. تا اینکه وی در سال ۱۳۳۰ نمایشگاهی دائمی از مجسمههایش برپا کرد.
وی دورههای تخصصی، مجسمهسازی و نقاشی را در مدرسهٔ صنایع مستظرفه و مدرسهٔ صنایع قدیم زیر نظر استادان طاهرزاده، بهزاد (مینیاتوریست)، ابوالحسن صدیقی (مجسمهساز) و استاد حیدریان گذرانده بود. وی در سال ۱۳۷۹، منتخب فرهنگستان هنر در بزرگداشت نامآوران بود.
در جریان دو حادثه سیاسی و درگیری های فیزیکی آن در دو مرحله تاریخی آثار استاد صنعتی در هم کوبیده شد. بعد از آن علی اکبر مدتی را با ناامیدی گذراند اما به خود دلداری داد و تصمیم گرفت به جبران آن بپردازد. وی هر مجسمه و تابلویی که امکان مرمت داشت – تا آنجا که توانست – از نو ساخت. “دوباره از نو” با دو سال تلاش مداوم، مجسه هایی از شخصیتهای بزرگ ایران و جهان ساخت و در آن جا به نمایش گذاشت. اما به اصرار پسر حاجی علی اکبر ، نمایشگاه را به ساختمانی در حوالی میدان راه آهن ، انتقال داد. در سال ۱۳۵۲ شمسی ، پسر حاج صنعتی ، از دنیا رفت و محل نمایشگاه میدان راه آهن که ملک شخصی او بود در اختیار ورثه قرار گرفت ، آنها نیز نمایشگاه را تعطیل کردند و بر در آن قفل زدند. خواهش علیاکبر سودی نداشت و بچه های گچی و سنگی و برنزی او در آن نمایشگاه زندانی شدند.
استاد صنعتی دورههای تخصصی مجسمهسازی و نقاشی را درمدرسهصنایع مستظرفه و مدرسهصنایع قدیم زیرنظراستادانی چون طاهرزاده،بهزاد مینیاتور، ابوالحسن صدیقی و استاد محمد حیدریان گذراند.
از این مجسمهساز و نقاش شهیر معاصر کهازموسسان موزه مردمی میدان امام خمینی (ره)است آثاری نظیر مجسمههای مرد زندانی، زن بینوا، کمال الملک، سوته دلان، گاندی و نیز تابلوهای موزائیکی از سنگ و تابلوهای رنگ و روغن به جای مانده است.
استاد صنعتی در زمستان سال گذشته در آیین بزرگداشت نامآوران عرصههای مختلف کشور در شمار منتخبان فرهنگستان هنر قرار گرفت. این استاد بزرگوار هنر ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۸۵ چشم از جهان فروبست.