7

پناه بردن غرب به واژگان فریبنده

  • کد خبر : 34958
  • ۱۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۴:۱۶

غرب البته تلاش می کند تا دعوا با ایران را به کوچه های دیگر منتقل کند و از این رو برای پوشاندن واقعیت پررنگ و مؤثری به نام «ایران اسلامی» دائما از «ایران هسته ای» حرف می زند. غرب می خواهد از طریق تکرار واژگان، جنبه های ملی ایران بر جنبه های اسلامی تفوق یابد […]

غرب البته تلاش می کند تا دعوا با ایران را به کوچه های دیگر منتقل کند و از این رو برای پوشاندن واقعیت پررنگ و مؤثری به نام «ایران اسلامی» دائما از «ایران هسته ای» حرف می زند. غرب می خواهد از طریق تکرار واژگان، جنبه های ملی ایران بر جنبه های اسلامی تفوق یابد تا شاید مردم گمان کنند پیام اصلی ایران «فرو ملی» است و آنچه در فرامرزها می گذرد از نظر ایران در مرتبه دوم از اهمیت قرار دارد.
 تحولات امنیتی سه دهه اخیر منطقه خاورمیانه، استراتژی های کلان نظامی امنیتی را دستخوش تغییرات عمده کرده است این تغییرات ابتدا توسط شوروی- سابق- به رسمیت شناخته شد و حدود یک دهه پس از آن، در غرب نیز مورد پذیرش قرار گرفت. اما این تحولات آنقدر مهم است که نظریه پردازان برجسته روابط بین الملل از آن به «انقلاب» در حوزه نظامی- امنیتی تعبیر کرده اند. کانون تعیین کننده این تغییر بزرگ خاورمیانه است.

سیطره بر افغانستان از نظر اتحاد جماهیر شوروی- سابق- آسانتر از آن به حساب می آمد که فرماندهان نظامی در آن کمترین تردیدی به خود راه داده باشند ظاهراً هم همه چیز آماده بود یک دولت کمونیستی وابسته در کابل- دولت ببرک کارمل- وجود ارتشی کار آزموده در شوروی رعب ناشی از سیطره ارتش سرخ و فقر و پراکندگی مردم افغان این تصور که سیطره بر افغانستان با کمترین هزینه و بیشترین فایده همراه است را دامن می زد. اما کمی بعد، این تصور کاملا بهم ریخت و اشغال نظامی بیش از افغان ها، ارتش سرخ را زمین گیر کرد.

در نهایت ارتش سرخ ۱۰ سال بعد بطور رسمی شکست از مردم افغانستان را پذیرفت و این کشور را ترک کرد تجربه شکست خوارکننده از مردم فقیر افغانستان، فرماندهان ارتش شوروی- و کمی بعد روسیه- را واداشت که استراتژی نظامی خود را بازنویسی کنند از این رو در آکادمی های علوم نظامی شوروی سابق و روسیه واژه «انقلاب نظامی فنی» راه یافت. پایه این نظریه برخلاف ظاهر این بود که نیروی نظامی قادر به تغییر نگرش مردم و تبدیل آنان به «هوادار» نیست و از این رو ارتش باید از واحد «تعیین کننده» و «تغییردهنده» به واحد «کمک کننده» تبدیل شود.

وقایع لبنان در سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۹- یعنی فاصله اشغال تا آزادی- و سپس شکست برنامه نظامی آمریکا در افغانستان – ۱۳۷۹- و عراق- ۱۳۸۱- هم سبب تغییر نگرش ناتو و آمریکا به جنگ شد و از این رو در آکادمی های علوم نظامی آنان از واژه «انقلاب در امور نظامی» سخن به میان آمد. یکی از این آکادمی ها «اندیشکده شورای آتلانتیک» است که در مقاله ای به قلم «هارلان اولمان» الزاماً سطح این انقلاب جدید در مسایل نظامی- امنیتی را «اندیشه و تفکرات استراتژیک» اعلام می کند. بنابراین کاملا واضح است که ارتش های کلاسیک غرب که سرنوشت جنگهای جهانی اول و دوم را تعیین کردند، علیرغم آنکه در فاصله سالهای پس از جنگ دوم یعنی از ۱۳۲۳ ش تا امروز علی الدوام بر تعداد و کیفیت نفرات و تجهیزات آنان افزوده شده است نتوانسته اند سرنوشت جنگ ها را در خاورمیانه در طول دهه های ۱۳۶۰ تا ۱۳۹۰تعیین کنند و حتی ناچار شده اند شکست را پذیرفته و به فکر انقلاب در امور نظامی بیفتند.

پیش از این «راپرت اسمیت» که یک ژنرال کارکشته انگلیسی است در مواجهه با مردم خاورمیانه از مفهوم «شوک و رعب» استفاده کرد و منظور او «تاثیر و نفوذ در اراده و جهت گیری دشمن و کنترل این دو» بود براساس نظریه اسمیت- که به نظریه استفاده از زور موسوم گردید- باید در چهار محور تحول عمده صورت گیرد تا اراده و جهت گیری دشمن به کنترل درآید: تجدیدنظر در روش کنترل محیط، سرعت عمل نیروها در تحقق هدف، دستیابی نیروها به دانش تقریباً بی نقص و زیرکی نیروهای عمل کننده. اگر لفاظی های این نظریه را کنار بزنیم درمی یابیم که ناتو و ارتش های غربی که در جریان جنگ جهانی دوم توانسته بودند، به سادگی محیط آلمان، ژاپن و… را به کنترل خود درآورند، حالا قادر به کنترل محیط خاورمیانه نیستند، حرکت نیروهای غرب در خاورمیانه با کندی پیش می رود، اطلاعات نیروهای عمل کننده از محیط خاورمیانه و مختصات آن و فرماندهان عمل کننده غرب در مقایسه با نیروهای خاورمیانه- سپاه، حزب الله و… – از زیرکی لازم برخوردار نیستند.

در واقع تجربه شکست مستقیم غرب از افغانستان، شکست از عراق، شکست از لبنان و شکست غیرمستقیم آنان در نبرد با حوثی های یمن، فلسطینی ها و… و نیز تجربه شکست سیاست «شوک و رعب» که بارها علیه ایران، سوریه، حزب الله لبنان و… به کار گرفته شده، به غرب فهمانده است که با نیروی نظامی کلاسیک نمی توان در حمله علیه همه یا بخشی یا حتی یکی از کشورهای خاورمیانه، به پیروزی رسید و زمان آن فرا رسیده است که در استراتژی نظامی غرب یک انقلاب تمام عیار بخصوص در حوزه تفکر استراتژیک صورت گیرد.

این موضوعی است که غرب به آن رسیده است. جالب این است که درباره غیرخاورمیانه، غرب بر همان روش کلاسیک- مقابله ارتش با کشور حریف- تاکید می کند از جمله همین اندیشکده شورای آتلانتیک در بررسی خود می گوید ارتش های غربی با الحاق بهم می توانند سیطره خود بر کره، هند و پاکستان را تضمین نمایند.

البته تغییر عمده- و انقلاب به تعبیر رایج آن- در حوزه نظامی و بخصوص در تفکر استراتژیک کار ساده ای نیست کما اینکه همه کسانی که در غرب از این انقلاب حرف زده اند دست آخر به ناچار از خود پرسیده اند که: «چگونه می توانیم ملت ها را به این نتیجه برسانیم که از ما بترسند و چه کسی قادر است چنین روندی را رهبری کند». مشکل عمده در این استراتژی این است که روندهای امنیتی آینده را باورها و عزم مردم در ایستادگی در برابر قدرت نظامی شکل می دهند و غرب هیچ کنترلی بر این دو حوزه ندارد. به عنوان مثال وقتی اعلام می شود که آلمان یک زیردریایی با قابلیت شلیک بمب هسته ای به رژیم صهیونیستی داده است این باید حزب الله لبنان و ایران را بترساند اما وقتی نمی ترسند این زیردریایی به چه دردی می خورد.

کما اینکه وقتی هواپیمای اف۲۹ رژیم صهیونیستی در جریان جنگ ۳۳ روزه بر فراز آسمان لبنان قرارگرفت و قادر بود بمب های پنج تنی را به نقطه ای معین شلیک کند و این شلیک را هم انجام می داد ولی به جای آنکه حزب الله را بترساند بر تعداد موشک های شلیک شده حزب الله به سمت رژیم صهیونیستی می افزود، پس نظامیان اسرائیلی حق داشتند که بپرسند «این هواپیما چه خاصیتی دارد و چه کمکی به تل آویو می کند.»

این رژیم در فاصله جنگ ژوئن ۱۹۶۷ تا جنگ ۱۹۸۲ لبنان، اعراب را از قدرت برتر نظامی خود می ترساند و این ترساندن بدون آنکه عمل شود، دولت های وابسته عرب را در لاک خود فرو می برد حالا این نیروی هوایی که قدرتمندتر از ژوئن ۶۷ است، نمی تواند جنگ را به نفع رژیم صهیونیستی به پایان ببرد.

کما اینکه ارتش آمریکا نتوانست در عراق نتیجه را به نفع آمریکا رقم بزند و عملیات ناتو در لیبی-۲۰۱۱- به سیطره غرب بر لیبی کمک نکرد با این وصف غرب باید بپذیرد و براساس اظهارات و رفتار آنان، تا حد زیادی پذیرفته است که ارتش نمی تواند معادله را تغییر بدهد این در حالی است که براساس تعریف کلاسیک غرب، ارتش متحدین رکن قدرت غرب در مواجهه با رقباست و آمریکا ۶۰ سال است که نان سخن گفتن «ارتش برتر» خود و اقدام آن را خورده و نظامیان آمریکا مدعی اند که قدرت آنان بلوک شرق را از میان برداشته است. در واقع اگر این نکته را خوب بکاویم درمی یابیم که غرب در مواجهه با خاورمیانه «خلع سلاح» شده است.

سه روز پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در حرم مطهر حضرت امام خمینی-ره- از راز شکست غرب در مواجهه با مسلمانان خاورمیانه پرده برداشته و فرمودند:
«در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبهه خدایی قرار می گیرد… پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد. وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه می شود مثل یک حصار عمل می کند مثل یک باروی مستحکم عمل می کند. نفوذ در او و نابود کردن او برای دشمنان دشوار می شود.»

بدون تردید، اولین منشأ شکست بنیادین استراتژی های بنیادین غرب از جمله در امور نظامی و امنیتی، وقوع انقلاب اسلامی در ایران است کما اینکه آغاز زمزمه لزوم انقلاب در حوزه نظامی در محافل آکادمی شوروی و غرب به اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران بازمی گردد پیروزی افغان های بی پناه در برابر ارتش سرخ، پیروزی حزب الله لبنان بر ارتش افسانه ای رژیم صهیونیستی، شکست برنامه نظامی غرب در افغانستان، شکست برنامه نظامی غرب در عراق و ناکامی ناتو در اقدام نظامی علیه لیبی، همه تحت تأثیر و در ادامه ماجرای شکست آمریکا از ملت ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ می باشد و در این بین سهم اندیشه های تابناک حضرت امام خمینی-ره- و پایمردی حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- بر این اندیشه ها و اینکه سر سوزنی از مواضع مستحکم اسلامی و ملی خود عقب ننشسته اند، بسیار برجسته و بی نظیر است.

این اندیشه بود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب- در مراسم اخیر سالگرد حضرت امام- توانسته است بر همه چالش های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی در طول سی و سه سال غلبه کند و در این میدان مردم ایران با به کار بستن این اندیشه ها هم بر شرق و هم بر غرب پیروز شده و در آینده هم بر غرب گمراه پیروز می شوند.

تردیدی وجود ندارد که اگر امروز مصریان با دلگرمی وسط میدان التحریر قاهره اند و به حبس ابد مبارک هم رضایت نداده و اعدام او را طلب می کنند، تحت تأثیر عمیق تجربه ایران هستند تجربه ای که از عمق اسلام برمی خیزد و مصریان به این دلیل با آن احساس قرابت و دلبستگی دارند. از قضا غرب هم این را به خوبی می داند و هر نوع مقاومتی که از آن بوی ضدیت با رژیم های دیکتاتوری، ضدیت با نظام های فاسد، ضدیت با نظام های خانوادگی، ضدیت با وابستگی به غرب و رژیم صهیونیستی و… به مشام برسد، را کارزار انقلاب ایران می داند و هر حرکت برخاسته از متنی که نتوان از طریق زد و بند با احزاب و نخبگان بر آن سیطره یافت را حرکتی از جنس انقلاب ایران به حساب می آورد و برای مهار و انحراف آن دست به کار می شود و تردیدی هم در این نیست که در این کارزار شکست می خورد نشانه آن این است که در کشوری نظیر مصر حتی یک صدای ضدایرانی به گوش نمی رسد و وقتی دفتر العالم در قاهره بسته می شود همه گروههای مصری خواستار بازگشایی فوری آن می شوند و غرب جرأت نمی کند که این حرکت ها را جانبداری از ایران یا دخالت ایران در کشوری با اهمیت مصر معرفی کند.

غرب البته تلاش می کند تا دعوا با ایران را به کوچه های دیگر منتقل کند و از این رو برای پوشاندن واقعیت پررنگ و مؤثری به نام «ایران اسلامی» دائما از «ایران هسته ای» حرف می زند. غرب می خواهد از طریق تکرار واژگان، جنبه های ملی ایران بر جنبه های اسلامی تفوق یابد تا شاید مردم گمان کنند پیام اصلی ایران «فرو ملی» است و آنچه در فرامرزها می گذرد از نظر ایران در مرتبه دوم از اهمیت قرار دارد. این موضوعی است که تمرکز بیشتر ما بر مسایل منطقه ای و بین المللی را طلب می کند.
منبع:کیهان

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=34958

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]