افق(ofoghnews.ir) با وجود اینکه در معادلات بحران سوریه تغییرات مهمی ایجاد شده است اما حتی با حل معادلات موجود، افق سیاسی برای حل این بحران، همچنان مبهم است.
در چنین شرایطی طبیعی است که گزینه نظامی همچنان روی میز باقی بماند. اگر بخواهیم واقع بینانه نسبت به بحران سوریه و طبیعت نیروهای متنازع در این بحران نگاه کنیم ناچاریم بپذیریم که معادلات سیاسی حاکم بر این بحران و جایگاه عوامل منطقه ای و بین المللی در آن به شدت متاثر از “معادلات نظامی موجود در میدان درگیری میان ارتش سوریه و گروه های مسلح” است.
به عنوان مثال پس از انفجار در ساختمان شورای امنیت ملی سوریه که به کشته شدن مسئولین بلند پایه امنیتی و نظامی نظام منجر شد و ورود گروه های مسلح به غرب و جنوب دمشق، شاهد انفعال سیاسی روس ها و بلند تر شدن صدای غرب و متحدین منطقه ای آنها می شویم موضع انفعالی که پس از موفقیت ارتش سوریه در بیرون راندن مسلحین از دمشق به یک موضع متعادل مبدل گردید.
حتی نمودار مواضع هیئت هماهنگی مخالفین نظام سوریه که از همان آغاز بحران، راه حل نظامی را از سوی طرفین رد می کرد نیز متاثر از نتایج این درگیری های مسلحانه است.
اعضای این هیئت که متشکل از ۱۴ گروه سیاسی مخالف نظام است، پس از اثبات این واقعیت میدانی که نظام از طریق مسلحانه ساقط نخواهد شد مرز خویش را با شورای ملی سوریه و گروه های مسلح جدا کردند و در آخرین گردهمایی خویش در دمشق که با حمایت و ضمانت روسیه، چین و ایران برگزار شد آمادگی خویش را برای مذاکره با نظام برای ورود به راه حل سیاسی و دوره انتقالی اعلام کردند، رویکردی که با واکنش منفی شورای ملی سوریه (معتقد به اسقاط نظامی) و حامیان منطقه ای و بین المللی آنها مواجه شد.
با این حال رویکرد نظامی که از سوی مخالفین مسلح علیه نظام انتخاب شده و تا کنون مورد حمایت های غربی،عربی و ترکیه قرار گرفته در داخل خود با چالش های فراوانی روبرو است که اصلی ترین این چالش ها عدم هماهنگی گروه های مسلح با یکدیگر است.
همانگونه که شکاف میان شورای ملی سوریه و هیئت هماهنگی مخالفین، فاصله میان راه حل نظامی و راه حل سیاسی است، نگاهی دقیق به ساختار گروه های مسلح و رفتار آنها در میدان نبرد نیز نشان می دهد که در میان این گروه ها نیز اختلافات شدیدی وجود دارد.
محصول شکاف نظامی میان گروه های مسلح، پنج ساختار عمده در میان آنها است که هرکدام داعیه فرماندهی مبارزه مسلح با نظام حاکم را دارند.
این چهار ساختار نظامی عبارتند از:
۱-شورای نظامی انقلاب سوریه:
فرماندهی این شورا را سرهنگ منشق (جدا شده از ارتش) ، “مصطفی الشیخ”بر عهده دارد که دارای گروه هایی وابسته در همه استان های سوریه است که البته از نظر سازماندهی و توان تسلیحاتی با یکدیگر متفاوت هستند.
۲-ارتش ملی سوریه:
فرماندهی این دسته از مسلحین را سرتیپ منشق ، “محمد الحاج علی” بر عهده دارد که از سوی سایر گروه ها متهم است که دیرتر از بقیه از ارتش سوریه جدا شده است.
برخی گزارش ها حاکی است که ارتش ملی سوریه با هدایت مستقیم سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه تشکیل شده و برای ورود به دوره انتقالی پس از اسقاط نظام برنامه ریزی شده است.
بر اساس این گزارش ها، سرهنگ مناف طلاس فرزند وزیر اسبق دفاع سوریه(مصطفی طلاس) گزینه اصلی است که ارتش ملی سوریه و به عبارتی دقیق تر فرانسوی ها از او برای جانشینی بشار اسد حمایت می کنند.
۳-فرماندهی نظامی مشترک انقلاب سوریه:
سرتیپ منشق، “عدنان سلو” به همراه ستادی متشکل از ۱۸ سرهنگ هدایت این گروه را بر عهده دارد. البته این فرماندهی از سوی سایر مخالفین مسلح، متهم است که هیچ تسلطی نسبت به مجموعه های مسلح در میدان نبرد ندارد و فقط برای سوء استفاده از دستاوردهای انقلاب سوریه و دوختن کسیه پس از سقوط نظام تشکیل شده است.
۴-ارتش آزاد سوریه:
فرماندهی ارتش آزاد سوریه بر عهده سرهنگ اخراجی، “ریاض الاسعد” است که مدعی است هدایت و هماهنگی اکثریت گروه های مسلح را بر عهده دارد.
البته برخی از منابع مخالفین معتقدند که این سرهنگ که مدت ها پیش از آغاز بحران سوریه از ارتش سوریه اخراج شده است هیچ سلطه واقعی نسبت به گروه های موسوم به ارتش آزاد ندارد و صرفا به عنوان نماینده رسانه ای ارتش آزاد فعالیت می کند.
منابع اطلاعاتی معتقدند که ارتش آزاد سوریه و یا به عبارتی بهتر گروه های موسوم به ارتش آزاد سوریه با هدایت مستقیم افسران اطلاعاتی سازمان امنیت ترکیه(میت) در قالب دفتر هماهنگی و ارتباط فرماندهی مشترک ارتش آزاد فعالیت می کنند.
لازم به ذکر است که گروه های مسلح دیگری مانند برخی از گروه های موجود در حلب یا حمص نیز وجود دارند که خود را در قالب این فرماندهی های چهارگانه نمی دانند و خود بطور مستقیم با کشورهای غربی و عربی و حتی ترکیه ارتباط برقرار می کنند.
اخیرا تلاش هایی صورت گرفته تا فلسطینی های مخالف نظام سوریه در اردوگاه های فلسطینی مانند یرموک در دمشق نیز به طور سازمان یافته تر وارد درگیری ها شوند.
خبرگزاری رویترز در همین باره چنین گزارش داده است: فرمانده گروه موسوم به “عقاب های جولان” وابسته به ارتش آزاد از تشکیل گروه فلسطینی موسوم به “طوفان” خبر داده که برای یاری دادن به “برادران سوری” خویش علیه نظام و حامیان فلسطینی آن در اردوگاه ها آماده می شوند!
۵-گروه های جهادی:
این گروه ها به دو بخش عمده تقسیم می شوند:
-گروه موسوم به «شورای مجاهدین»
-«جبهه پیروزی شام» که نمایندگی رسمی القاعده در بحران سوریه را بر عهده دارد.
جبهه پیروزی شام تا کنون مسئولیت بمب گذاری ها و عملیات های انتحاری متعددی را در مراکز نظامی و غیر نظامی سوریه را بر عهده گرفته است.
جبهه پیروزی شام در درگیری های اخیری که در جنوب و غرب دمشق رخ داد محوریت عملیات را بر عهده داشت و اکنون در درگیری های حلب نیز نقش فعالی دارد.
گفته می شود سازمان بندی این گروه بیش از سایر گروه های مسلح است و جنگجویان وابسته به جبهه پیروزی شام دارای مهارت های نظامی بالایی هستند.
البته گروه های جهادی سلفی نیز وجود دارند که مانند “تیپ اسلام” یا “تیپ نوادگان سول الله” با شورای مجاهدین و یا جبهه پیروزی شام ارتباط ندارند و از منابع سلفی خارج از سوریه حمایت می شوند.
تلاش های صورت گرفته از سوی حامیان منطقه ای و بین المللی گروه های مسلح برای متحد کردن آنها نیز تا کنون با شکست مواجه شده است چه اینکه این نگرانی در کاخ سفید و اروپایی ها وجود دارد که این هرج و مرج در میان این گروه ها به نتایج نگران کننده ای مانند آنچه در افغانستان یا لیبی رخ داد منجر شود.
در سوی دیگر میدان نیز نظام سوریه تا کنون نتوانسته بر مبنای راه حل نظامی این گروه ها را از صحنه خارج کند.
با وجود اینکه ارتش سوریه توانسته چارچوب خویش را حفظ کند و مدت ها است که انشقاق های جدی در ساختار آن گزارش نشده است و با وجود اینکه ارتش در هفته های اخیر توانسته است موفقیت های مهمی را کسب کند اما با این حال هنوز نتوانسته است موازنه قوا با گروه های مسلح را به طور جدی تغییر دهد.
دلایل متعددی در این عدم توانایی وجود دارد. طبیعت نامتمرکز درگیری ها، ویژگی های مذهبی و طایفه ای جغرافیای درگیری، حمایت های لجستیکی و اطلاعاتی گسترده گروه های مسلح به ویژه در جبهه شمالی از جمله این دلایل هستند.
جغرافیای درگیری ها و میزان تسلط طرفین
اگر بخواهیم جغرافیای درگیری ها و میزان تسلط ارتش و گروه های مسلح را بر روی زمین ترسیم کنیم به این نتایج کلی خواهیم رسید.
در جبهه شمالی گروه های مسلح در حال حاضر تقریبا کنترل ۳۰ درصد از شهر حلب را دست دارند.
کنترل گذرگاه های مرزی ترکیه مانند باب السلام در شمال حلب و شهرک اعزاز نیز در اختیار این گروه ها قرار دارد.
این گروه ها هنوز در حومه های شهری ، مانند دمشق، حماه، ادلب، درعا حضور دارند.
آنها هنوز کنترل برخی از شهرهای کوچکی مانند معره النعمان را در شمال غربی سوریه در اختیار دارند و در جبهه شرقی بویژه در دیرالزور نیز دارای تمرکز بالایی هستند.
در طرف مقابل ، نظام سوریه توانسته است سیطره خویش را بر اکثریت شهرها حفظ کند و گروه های مسلح را به حاشیه شهرها براند.
نوار ساحلی در غرب بطور کامل در اختیار حکومت قرار دارد و منطقه دروزی نشین سویدا در جنوب سوریه نیز تحت کنترل نظام است.
در حلب نیز ارتش سوریه توانسته است سیطره خویش را بر ۷۰ درصد شهر اعمال کند و با تصرف طریق المطار ارتباط مناطق تحت کنترل گروه های مسلح را به دو بخش شمال شرقی و شرقی شهر تفکیک کند.
در حمص که جبهه غرب و جنوب غربی رویارویی را تشکیل می دهد و در مرز با لبنان که عرصه ورود سلاح و مسلحین مورد حمایت عربستان بود نیز ارتش سوریه توانسته است یک موفقیت بزرگ به دست آورد. پس از بازپس گیری منطقه الجوسیه از سوی ارتش سوریه، اکنون مخالفین مسلحی که در منطقه مرزی مشاریع قاع در داخل لبنان متمرکز شده اند عبور از مناطق کوهستانی و ورود به داخل سوریه بسیار دشوار شده است.
محور تلکلخ نیز در مجاورت منطقه عکار در شمال لبنان نیز که عرصه قاچاق سلاح به داخل سوریه بود نیز تحت سیطره کامل ارتش سوریه قرار دارد.
کشته شدن وسام الحسن رئیس دایره اطلاعات سازمان امنیت داخلی لبنان را که پوشش امنیتی لازم برای قاچاق سلاح و عبور مسلحین به این مناطق را فراهم می آورد را نیز می توان یکی دیگر از دلایل فرسایش این جبهه دانست.
نتیجه این فرسایش شکست های سنگینی است که گروه های مسلح در روزهای اخیر در منطقه القصیر متحمل شده اند و پیش بینی می شود که ارتش بتواند سیطره خویش به این مناطق را افزایش دهد.
مناطق کرد نشین در شمال، شمال شرق و مرکز سوریه نیز تحت کنترل کمیته های مردمی متحد نظام است که تا کنون اجازه ورود گروه های مسلح را به این مناطق نداده اند.
می توان گفت ورود فعالانه کردها به معادله درگیری ها ،توازن قوا را بویژه در جبهه شمالی به طور جدی به نفع نظام حاکم تغییر خواهد داد.
با این حال اگر ارتش سوریه بتواند به نوار پیروزی های اخیر خود ادامه دهد طبیعت درگیری ها و تجمع گروه های مسلح در راه ها و حاشیه شهرها اجازه آرام شدن اوضاع را نخواهد داد. هر چند رویکرد نظامی در نهایت خود را به شرایط سیاسی حل بحران تحمیل خواهد کرد اما در هر صورت نمی تواند به عنوان یک راه حل برای عبور از بحران مطرح باشد.
البته نمی توان یک واقعیت را نادیده گرفت. بسیاری از گروه های مسلح در سوریه به همراه عده زیادی که با نام جهاد وارد این سرزمین شده اند به غیر از زبان گلوله به زبان دیگری صحبت نمی کنند. به عنوان مثال آیا این تصور که القاعده یا گروه های جهادی سلفی به راه حل سیاسی تن می دهند، شدنی است؟! افغانستان، عراق و لیبی سه تجربه کاملا ملموس هستند که نمی توان آنها را نادیده گرفت.
در نهایت نباید فراموش کرد که قربانیان اصلی ادامه جنگ در سوریه مردمانی هستند که شاهد ویرانی کشور و کشته شدن عزیزانشان هستند. اگر از آنها درباره آینده کشورشان بپرسید از آنها این خواهید شنید: لعنت به آنهایی که شام را به آتش زدند.
عصرایران- علی قادری