عصر ایران، هومان دوراندیش – صادق زیباکلام معتقد است که بحث ” احتمال احیاء پست نخست وزیری در نظام سیاسی ایران ” از سوی رهبری نظام، عمدتاً ناشی از تجربه رابطه روسای جمهوری با مقام رهبری در ۲۲ سال گذشته مطرح شده است.
وی بر این باور است که دلایلی چون اختلافات قوای مجریه و مقننه و نیز ضرورت ممانعت از بروز حاکمیت دوگانه در نظام سیاسی ایران، از دیگر عوامل موثر در مطرح شدن این موضع بوده است.
متن زیر گفتگوی عصرایران است با صادق زیباکلام درباره انگیزه ها و پیامدهای احیاء پست نخست وزیری در نظام جمهوری اسلامی ایران.
به نظر شما دلیل طرح موضوع احیاء احتمالی پست نخست وزیری از سوی رهبری در شرایط فعلی چیست؟
تجربه شخصی ایشان از حیث رابطه رهبر و رئیس جمهور در ۲۲ سال گذشته، تجربه خاصی بوده است. آیت الله خامنه ای با آقای هاشمی در باب مسائل اقتصادی کشور، اختلافات عمیقی داشتند. آقای هاشمی اصرار داشت که اقتصاد ایران از یک اقتصاد دولتی به اقتصاد باز و آزاد تغییر کند و می خواست مدلی را که در ترکیه، مالزی، برزیل و آرژانتین تجربه شده، در ایران اجرا کند اما رهبری موافق اجرای مدل اقتصاد غربی نبودند.
در دوره آقای خاتمی، اوضاع سیاسی از جهاتی برای رهبری نامطلوب تر از دوران ریاست جمهوری هاشمی بود؛ زیرا اصلاح طلبان دولت و مجلس را در اختیار گرفته بودند. ۱۶ سال گذشت و احمدی نژاد به قدرت رسید. زمانی که احمدی نژاد به قدرت رسید، رهبری احساس کردند که اوضاع برای پیشرفت کشور مهیا شده است؛ زیرا اصلاح طلبان کنارر رفته بودند و اقای هاشمی هم دچار نوعی بازنشستگی زودرس شده بود.
در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، اگر رهبری نارضایتی هایی از عملکرد احمدی نژاد داشتند ولی هنوز اوضاع از نظر ایشان نامطلوب نبود. اما در چهار سال دوم، که مشی احمدی نژاد به وضوح تغییر کرد و در صدد تعیین رئیس جمهور آینده برآمد و علیرغم مخالفت رهبری، احمدی نژاد هر چه بیشتر به اسفندیار رحیم مشایی نزدیک شد و تمهیداتی فراهم کرد تا مجلس نهم را کاملاً در دست بگیرد، رهبری رضایت اولیه شان از ریاست جمهوری احمدی نژاد را از دست دادند.
اگر به جای رئیس جمهور، نخست وزیر بالاترین مقام اجرایی کشور باشد، مشکل اختلاف دیدگاه رهبر و رئیس جمهور حل می شود؟
قدرت مانور نخست وزیر کمتر از رئیس جمهور است. حرکت مجلس در خط سیر ترسیم شده از سوی رهبری، معمولاً آسان تر است. منهای مجلس ششم، رهبری هیچ گاه نسبت به مجلس موضع انتقادی نداشته اند. نخست وزیر منتخب مجلسی شبیه مجالس پنجم، هفتم و هشتم، در نظام ما نخست وزیر ایده آلی می شود که در رابطه اش با رهبری مشکلی ایجاد نمی شود.
بحث احیاء پست نخست وزیری بحثی معطوف به آینده است. یعنی قرار نیست با عملی شدن این طرح، اختلاف نظرهای فعلی رهبری و بالاترین مقام اجرایی حل شود.
مقصود من هم این نیست که این ایده قرار است سال آینده اجرا شود. ولی بعد از رحلت امام خمینی(ره)، کمابیش نوعی ناهماهنگی در سیاست های کلان نظام وجود داشته که این امر محصول اختلاف نظر روسیای جمهور با رهبری بوده است.
رهبری معتقدند که این دوگانگی باید حل شود. یعنی سیاست های خرد و کلان نظام در زیر مجموعه ولی فقیه قرار بگیرند. در صورتی که مردم رئیس جمهوری را انتخاب کنند که هماهنگی لازم با رهبری را نداشته باشد، این دوگانگی رفع نمی شود. در واقع مقام معظم رهبری می خواهند مشکل دوگانگی مذکور را در بلندمدت حل کنند.
در واقع تز ایشان ممانعت از حاکمیت دوگانه است؟
بله، دقیقا. در این جا فقط بحث رابطه رئیس جمهور و رهبری در میان نیست. نخست وزیر منتخب مجلس، بالطبع در جهت سیاست های کلی مجلس حرکت می کند.
پس به نظر شما اختلاف شدید بین قوای سه گانه، بویژه مجلس و دولت، یکی از دلایل طرح این موضوع است.
بله. اصطکاک و دوگانگی موجو بین آقای احمدی نژاد و مجلس هم در طرح این موضع خیلی اهمیت دارد. دوگانگی موجود بین مجلس و دولت، دغدغه ای است که به طرح موضوع احیاء پست نخست وزیری منجر شده است. این دوگانگی نوظهور هم نیست. در زمان بنی صدر هم مجلس و رئیس جمهور به شدت با هم مشکل داشتند.
رهبری گفته اند در آینده ” احتمالاً ” دور نظام پارلمانی می تواند احیا شود. این قید ” احتمالاً “، ممکن است پروژه احیاء مقام نخست وزیری در نظام سیاسی ایران را به پروژه قریب الوقوع بدل کند؟
ممکن است این ایده به تدرج دامن گستر شود. قبلاً هم برخی از نمایندگان مجلس چنین بحثی را مطرح کرده بودند. اما اینکه بلندمدت بودن اجرای این پروژه به چه معناست، بحث دیگری است. شاید منظور از بلند مدت بودن در این جا، سه سال بعد باشد که قرار است انتخابات ریاست جمهوری مجدداً برگزار شود.
پس ممکن است دیر یا زود شاهد تغییر قانون اساسی باشیم.
بله، لازمه این امر تغییر قانون اساسی است.
احتمال دارد که بازنگری در قانون اساسی به تغییرات دیگری در این قانون نیز بیانجامد؟
ممکن است که اختیارات شورای نگهبان و مجلس، که قرار است نخست وزیر را انتخاب کند، بیشتر شود.
از چشم اندازی دموکراتیک، احیاء نظام پارلمانی را به نفع کشور می دانید یا خیر؟
ما می توانیم نخست وزیر منتخب مجلس داشته باشیم ولی دموکراسی نداشته باشیم. می توانیم رئیس جمهور داشته باشیم ولی باز هم دموکراسی نداشته باشیم. خیلی از نظام های ریاستی یا پارلمانی در دنیا، غیردموکراتیک اند.
در انگلستان، نظام پادشاهی حاکم است. در آن جا رئیس جمهوری در کار نیست و مردم حتی نخست وزیر را هم انتخاب نمی کنند. مردم فقط نمایندگان مجلس را انتخاب می کنند؛ ولی با این حال، نظام سیاسی انگلستان یکی از دموکراتیک ترین نظام های سیاسی دنیاست. در نظام سیاسی آمریکا هم رئیس جمهور وجود دارد و این نظام، نظامی دموکراتیک است. پس مساله شکل در این جا اولویت ندارد.
البته شاید احیاء پست نخست وزیری از جهاتی بهتر باشد؛ زیرا وقتی که مجلس نخست وزیر را انتخاب می کند، شان و جایگاه مجلس افزایش می یابد. اگر چنین شود، می توان امیدوار بود که در آینده، انتخابات مجلس در ایران خیلی دموکراتیک تر شود و شورای نگهبان مانع از ورود نمایندگان مستقل به مجلس نشود.