«پیه مونتسه» ایرانشناس معروف ایتالیایی میگوید: نام «ماریو» امروزه یکی از معروفترین نامها برای مردان ایتالیاست و بر اساس آمار، حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در ایتالیا به این نام شناخته میشوند که برگرفته از نام یک جوان مسیحی ایرانی عهد ساسانیان است.
پروفسور «آنجلو میکله پیه مونتسه» سالها استاد ادبیات فارسی و زبانشناسی در دانشگاههای رم، ونیز و استراسبورگ بوده و «کتابشناسی ایران در زبان ایتالیایی» از برجستهترین کارهای این ایرانشناس ایتالیایی است. پیه مونتسه نسخه معتبری از منطقالطیر عطار را هم کشف و منتشر کرده است. از دیگر کارهای او شناختن و شناساندن شاهنامه خطی مورخ ۶۱۴ هـ.ق است که پایه چاپ شاهنامه معتبر «جلال خالقیمطلق» قرار گرفت. «سفارت ایتالیا در تهران» کتاب نفیس دیگری است که به همت این ایرانشناس ایتالیایی منتشر شده است. زندهیاد ایرج افشار در سال ۱۳۷۱ تاکیده کرده بود که «دنیای علم، آگاهی از سابقه ایرانشناسی در ایتالیا را مدیون پیه مونتسه است که عمرش را در کارهای دانشگاهی و در رشته ایرانشناسی گذرانیده و دارای چندین کتاب اساسی و ۶۰ – ۵۰ مقاله ممتاز و ابتکاری در آن زمینه است». پرونده بیستمین دوره جایزه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، امسال با اهدای قالیچه ابریشمی معروف این بنیاد به پروفسور «آنجلو میکله پیه مونتسه» بسته شد. در مدت کوتاه اقامت این ایرانشناس ایتالیایی در ایران فرصتی دست داد تا با او در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی درباره تحقیقاتش درباره ایران به گفتگو بنشینیم که متن آن از نظر میگذرد.
* آقای پروفسور رشته شما دقیقاً چیست؟
من در زمینههای مختلفی کار میکنم؛ نسخهشناسی هم برای من جنبهای است از تاریخشناسی. البته من بیشتر در زمینه تاریخ اعم از تاریخ ادبیات یا تاریخ نسخهها تحقیق میکنم.
* من دیدهام که شما راجع به فرهنگ عامه هم کار کردهاید.
این مربوط است به تحقیق من درباره سنت کشتیگیری و ورزش زورخانهای و فتوّت. نکته اصلی درباره هدف پژوهشهای من این است که منحصراً و عموماً راجع به میراث فرهنگی ایرانی که در ایتالیا هست، پژوهش میکنم. خودِ میراث فرهنگی ایرانی هم دو جنبه دارد؛، یکی مثل نسخههای خطی و یا ترجمه و تفسیر متون ادبیات فارسی به زبان ایتالیایی است و جنبه دوم برخورد، تماس و روابط تاریخی و فرهنگی میان این کشور و کشور من است. تاریخ روابط دو کشور از رم باستان یعنی از دو سده پیش از میلاد شروع میشود. برخورد خصمانه میان دولت رُم و ایران تقریباً ۷ سده ادامه داشت. این با برخورد ۶۰ – ۷۰ ساله ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی قابل مقایسه نیست. دولت رم آن زمان ابرقدرت اروپا بود که مرزش تا خاورمیانه گسترده بود و ایران هم در همین منطقه (خاورمیانه) ابرقدرت بود. مرز این دو امپراتوری، شام، عراق و خلیج فارس بود. از قرون وسطی و دقیقاً از زمان ایلخانیان به بعد این رابطه برعکس و از دشمنی به دوستی تبدیل شد. این روابط دوستانه تا امروز باقی مانده است. جنبه دوم میراث فرهنگی ایران در ایتالیا به مبادلات میان سفرا و هیئتهای دیپلماتیک و مکاتبات و شناخت متقابل از یکدیگر برمیگردد که اسناد آن در آرشیوهای ایتالیا از جمله در رم و واتیکان موجود است. در آنجا شما نامههایی از پادشاهان ایران خطاب به پاپهای رم مشاهده میکنید که قدیمیترین آنها به دوران «هلاکوخان» و «سلطان اوزون حسن آققویونلو» مربوط میشود. نسخه اصلی این نامهها از پادشاهان ایرانی در آرشیو کتابخانه واتیکان و سازمان تبلیغات مذهبی کاتولیک در شهر رم نگهداری میشود. کاری که الان مشغول انجام آن هستم، فهرستنگاری اسناد تاریخی و نسخههای خطی است که در این آرشیوها وجود دارد. البته همه آنها تا حالا شناسایی نشدهاند که از جمله آنها دو ـ سه نامه از پادشاهان ایرانی به پاپهای رمی است که من آنها را پیدا کردهام.
* طبیعتاً زبان این نامهها فارسی است. بله؟
بله. این اصل نامهها است و هیچ تصویر دیگری از آنها حتی در ایران وجود ندارد. من از زمانی که با استاد ایرج افشار آشنا شدم، توجهم به این میراث بیشتر جلب شد. آقای افشار هم که به رم آمده بود، بعداً در کتاب «بیاض سفر» تعریفی بسیار دقیق و موجز از شهر رم با این مضمون نوشت: «رم؛ شهری بسیار زیبا و تاریخنما». این تاریخنمایی، تاریخنمایی ایران هم هست و من میخواهم کمی بیشتر در این باره توضیح دهم؛ از زمان باستان در «فورو رومن» The Roman Forum) یا همان میدان رمی) که منطقه وسیعی از مرکز شهر رم است، یک طاق بسیار بزرگ به یاد پیروزی امپراتور وقت رُم «سپتیمیوس سوروس» در نبرد با اشکانیان ساخته شد. در این طاق، صحنههایی از این جنگ نشان داده شده است. این یک نشان تاریخی از آن دوره دشمنی میان دو کشور است، اما آنچه بعد از این طاق، در شهر رُم بیشتر از همه دیدنی است، نقاشیهایی است که در کاخها و کلیساها کشیده شده که یادگار حوادث، رویدادها و شخصیتهای تاریخی ایرانی به ویژه ایران باستان مثل کوروش کبیر است؛ به عنوان مثال در کاخ «کویریناله» که در سال ۸۷۰ میلادی اقامتگاه پاپهای رُمی بود، روی یک دیوار نقاشی بزرگی از «کوروش کبیر» وجود دارد که فرمان آزادی اسرائیلیان را از اسارت در بابل ابلاغ کرده است. همچنین در بزرگترین تالار این کاخ، یک نقاشی مربوط به حضور سفیران ایران نزد پاپ پُل پنجم وجود دارد؛ در این نقاشی، چهار تصویر دیده میشود؛ تصویر اول: حاجی علی قلی خان، سفیر شاه عباس، تصویر دوم: رابرت شرلی، جوان انگلیسی که در خدمت ایران بوده است، تصویر سوم: دیگر اعضای این دو هیئت دیپلماتیک و تصویر چهارم: خواجه صفر ارمنی که یکی دیگر از سفرایی بوده که شاه عباس او را به اروپا فرستاده بود. این قبیل یادگارهای هنری از زمان قرون وسطی تا دورانهای بعد وجود داشته است. در این آثار هنری ما همچنین بسیاری از شخصیتهای تاریخی و در یکی دو مورد داستانی را میبینیم. به عنوان مثال در کاخ واتیکان تالاری وجود دارد که آن را «رافائل» مشهورترین و بزرگترین نقاش دوران رنسانس نقاشی کرده است که به آن «مدرسه آتن» میگویند و نشان از هماهنگی مدرسههای فلسفه یونانی و در عین حال برخورد میان ارسطو و افلاطون دارد. این نقاشی حقیقتاً هماهنگی ایدهآلی و آرمانی فلسفهها و علوم را به نمایش گذاشته است. نقاشی رافائل، تصویری از زرتشت که گویی از آسمانِ آبی در دست دارد و رو به روی او، بطلمیوس جغرافیدان یونانی عهد باستان، که ایستاده و کره زمین را با دست نشان میدهد، نمایان است. در این تصویر ارسطو هم در کنار افلاطون با انگشت زمین و افلاطون هم با انگشت آسمان را نشان میدهد. بنابراین در نقاشی رافائل، زرتشت شخصیت مقابل افلاطون است.
«زرتشت» با گویی از آسمان ایستاده مقابل «بطلمیوس» با گویی از زمین (نقاشی رافائل)
یک مثال دیگر؛ در زمان ساسانیان یک خانواده چهار نفره ایرانیِ مسیحی به رم مهاجرت کردند. آنها در سال ۲۷۰ بعد از میلاد در رم شهید شدند. این تاریخ به قبل از پذیرش مسیحیت از سوی امپراتوری رُم و تشکیل امپراتوری قسطنطنیه برمیگردد. این خانواده شامل پدر، مادر و ۲ پسر بوده است؛ نام پدر خانواده «ماریوس ماریوس» بوده است. البته «ماریوس» یک نام سنتی رُمی بوده است، ولی این ماریوس، فرم لاتینی و فارسی میانه و سریانی «ماری» به معنی آقا است. نام همسرش هم «مارتا» بوده که به معنی خانم است. هر چهار عضو این خانواده ایرانی از قدیسان مسیحی بودهاند و جزو ۸ قدیس ایرانی هستند که در کلیسای مسیحی پرستش میشوند. امروزه هم جشن سالانه این خانواده در ۱۲ ماه ژانویه هر سال برگزار میشود. نکته جالبتر آنکه امروزه نام «ماریو» یکی از معروفترین نامها برای مردان در ایتالیا است و بر اساس آمار بعد از جوزف (یوسف) عامترین نام است؛ حدود یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در ایتالیا نامشان «ماریو» است؛ شاید برای شما جالب باشد که بگویم نام نخست وزیر جدید ایتالیا هم – که چند هفته پیش انتخاب شد – «ماریو» (مونتی) و نام رئیس کنونی بانک مرکزی اتحادیه اروپا هم – که مقرش در فرانکفورت است – «ماریو» (دراگی) است و جالبتر آنکه هر دوی آنها «سوپر ماریو» لقب گرفتهاند! یک بازی اینترنتی هم به همین نام (سوپرماریو) وجود دارد. این یک یادآوری بود از ارتباطات و برخوردهای میان کشور ایران با کشور من ایتالیا و شهر رُم و نشان میدهد که این روابط چه میزان نزدیک به هم هستند.
آقای ایرج افشار در نامهای به مزاح درباره بازنشستگی شما نوشته است: حتماً شنیدهاید که ایرانیها در مورد بازنشستگان میگویند «حالا با زن نشسته شده است» و بعد هم بلافاصله میگوید به خانمتان سلام برسانید! این مزاح آقای افشار را با شما، یادآوری کردم تا این سئوال را بپرسم که واقعاً چه جنبهای از وجوه فرهنگی ما ایرانیها بیش از همه نظر شما را به خود جلب کرده است؟ آیا همین خوی مزاحی است که آقای افشار با آدمهای جدی مثل شما داشته است یا چیز دیگری است؟
پیوند عمیق ایرانیت با رُمیّت. من هر موضوعی را که تحقیق میکردم، به هر حال به نتیجهای درباره آن میرسیدم؛ نامی، رویدادی یا موضوعی. مثلاً در ادبیات تطبیقی؛ برخی ایرانشناسان – دست کم اروپایی – معتقدند که ایرانشناسی حدوداً در قرن هفدهم میلادی شروع میشود. این چطور ممکن است؟! «کتسیاس»، پزشک یونانی در دربار داریوش کتابی نوشته به نام «مدیکا و پرسیکا» (یعنی مادها و پارسیان). واقعیت این است که ایرانشناسی در اروپا از آن زمان شروع میشود. آنها میگویند نخستین متن ادبی فارسی که در اروپا شناسایی و ترجمه شده است، «گلستان» سعدی است ولی من تحقیق میکنم و به نتیجه دیگری میرسم؛ نخستین متن ادبی فارسی نوین – و نه باستانی – که در اروپا شناخته و ترجمه شده است، «هشت بهشت» امیرخسرو دهلوی است که یک ترجمه آن در سال ۱۵۵۷ یعنی اوایل پادشاهی شاه طهماست صفوی در ونیز انتشار یافته است. این همه ماجرا هم نیست؛ این متن به دیگر زبانهای اروپایی هم ترجمه شده است؛ آلمانی، هلندی، انگلیسی و فرانسوی. همچنین نوعی روایات ایرانی مانند «بهرام نامه» و «سندبادنامه» و نیز «اسکندرنامه» در اروپا و هم در آسیا مشهور بوده است. یکی از دلایل ترجمه «هشت بهشت» امیرخسرو دهلوی به زبان ایتالیایی، داستانی است که به آن «فن پژوهش علمی» (یا در زبان انگلیسی Detective Novel) میگویند. «هوراس والپول» نویسنده و سیاستمدار معروف انگلیسی در اوایل قرن هجدهم میلادی در نامهای به دوستش کنسول بریتانیا در فلورانس مینویسد: «یادم هست موقعی که جوان بودم این کتاب – ترجمه ترجمه «هشت بهشت» (ترجمه انگلیسی آن از روی نسخه ایتالیایی) – را خواندم. در این جور داستانها سه جوان که فرزند پادشاهان «سراندید» بودهاند، در جهان مسافرت میکنند، جهت پژوهش و تشخیص خوبی و بدی. من (هوراس والپول) این جور پژوهشها را «سرندیپیتی» مینامم که همان «سراندیپیّت» است». این مفهوم علمی – پژوهشی بعد از والپول بسیار مشهور شده و امروزه به هر اکتشاف علمی و هنری اصطلاحاً سراندیپیتی گفته میشود. اینگونه پیوندهای تاریخی و فرهنگی است که بیشتر توجه من را جلب میکند؛ در تحقیقاتم همیشه از ایتالیا شروع میکنم و وقتی میرسم به ایران، دوباره به ایتالیا برمیگردم.
مایلم درباره نسخهای که شما از «منطقالطیر» عطار در ایتالیا کشف کردهاید و آن را به جهان شناساندهاید، بیشتر بدانم. این نسخه چه جایگاهی در میان دیگر نسخههای این منظومه عرفانی ایرانی دارد؟
از زمان شاه طهماسب صفوی، مجموعهای از متون و نسخههای فارسی به ایتالیا آورده شدند. این نسخههای خطی در کتابخانهها نگهداری میشد و هیچکس آنها را نخوانده بود تا اینکه بعد از چهار قرن، من کاری انجام دادم و در واقع شجاعت شناخت این نسخهها را به دست آوردم. من به سراسر ایتالیا مسافرت کردم و این نسخهها را شناختم و بعد آنها را فهرست نویسی و تصیح کردم. در میان این متون، کم و بیش نسخههای جالب نسبتاً فراوانی وجود دارد. در مورد این نسخه که مورد علاقه شما است، باید بگویم که این نسخه در کتابخانه سلطنتی شهر تورین نگهداری میشد و دلیل این مسئله هم این است که «تورین» یا به زبان ایتالیایی «تورینو» پایتخت منطقه «پیه مونته» یعنی پادشاهی هم بوده و در واقع کتابخانه شخصی پادشاه پیه مونته بوده است. برای اطلاع شما باز هم باید بگویم که «پیه مونته» همان دولتی است که ایتالیا را تسخیر کرد؛ پیش از آن ایتالیا سرزمینی بوده که قرنها و قرنها در آن دولتهایی حاکم بودهاند اما در سال ۱۸۶۱ بود که به کشوری یگانه و متحد تیدیل شد و در سال ۱۸۷۷ هم رم به عنوان پایتخت آن انتخاب شد. به هر حال در کتابخانه پادشاه تورین تعدادی از نسخههای فارسی وجود دارد که به ویژه به کوشش سفرای «پیه مونته» در کشورهای خاورمیانه به خصوص استانبول (ترکیه امروزی) جمعآوری شده است. من هم نسخه شاخه ۴۰ این مجموعه را که گزیدهای بسیار قشنگ و زیبا است، شناختم که این همان «منطقالطیر» مورد نظر شما است. این کتاب در واقع یک نسخه کوچک و جیبی اما منقّش و مصوّر و فوقالعاده زیبا از «منطقالطیر» است. آنقدر زیبا که وقتی در شهر تورین کنگره ایرانشناسان اروپا برگزار میشد، چند تاریخشناس بسیار معروف در حوزه نقاشیِ کتابی یا همان مینیاتور در هنگام جلسه از من خواستند که آنها را به کتابخانه سلطنتی ببرم تا آن نسخه را از نزدیک ببینند. اتفاقاً ما به همراه همدیگر رفتیم و وقتی نسخه را دیدند، متوجه شدند که کارِ دست است و باید تنها با چشم آن را دید و نه عکس را یا نسخهای چاپی آن را. در اولین صفحه این نسخه از «منطقالطیر» و به جای دیباچه، دو تصویر مینیاتوری بسیار قشنگ از شکار مرغان توسط یک شاهزاده جوان وجود دارد. این تنها تصویری است که درباره منطق پرواز مرغان در این کتاب وجود دارد. همچنین یک تصویر از آدم نزد سه فرشته بسیار زیبا و ابهت ددار که در واقع مراسم معرفی آدم به عنوان خلیفه خدا بر زمین است، در این کتاب هست. در این تصویر، شکل آدم مانند یک بودای جوان است. این تصویر که در نسخههای دیگر منطقالطیر هم وجود دارد، نشانی از یک رویداد مشهور است هر چند هیچ یک به زیبایی این نسخه نیست و به همین خاطر این، نسخهای یگانه است. همچنین خط این نسخه فوقالعاده زیبا است و حروف آن با تمام حرکات از تشدید گرفته تا فتحه و کسره، با یک رسم الخط استثنایی نوشته شده است. اگر اشتباه به یاد نیاورده باشم، تاریخ آن هم مربوط به ۸۵۷ هجری و در هر صورت اواسط قرن پانزدهم میلادی است.
یک سئوال هم درباره نسخهای از شاهنامه فردوسی که در فلورانس بوده و باز هم شما آن را کشف کردهاید. من در مقالهای از دکتر جلال خالقی مطلق خواندم که این نسخه در واقع نیمی از شاهنامه به علاوه ۱۲ بیت آن است. شما به عنوان کسی که این نسخه را به جهان شناساندهاید، میتوانید به ما بگوئید چرا اینگونه است؟ نیم دیگر این نسخه کجاست و چرا آن ۱۲ بیت اضافه در این جلد آمده است؟
من در این خصوص حرفی ندارم. من یک ایرانشناس و کتابشناس هستم و این کار من نیست. همین! با این حال میشود گفت که تصحیح متن، کار پژوهشی بسیار مشکل و پیچیدهای است چرا که هیچ دو نسخهای پیدا نمیشوند که کاملاً مشابه یکدیگر باشند. اصطلاحاً نسخه بدلهایی در زمینه نسخه شناسی مرتبط با زبان و ادبیات هر کشوری وجود دارد. به همین خاطر است که نسخههایی پیدا میشوند که از کتاب اصلی، ابیات یا بخشهایی کمتر و یا بیشتر است و این پژوهشگر و محقق و تصحیحگر متن است که باید تصمیم بگیرد که کدام یک درست تر است و آیا اینها به متن اضافه شده یا مثلاً متن، ناقص است. در مورد این نسخه از شاهنامه هم که جلد اول آن موجود است و جلد دوم نیست، باید بگویم این یک داستان بلند دارد که من خلاصه آن را عرض میکنم؛ در سال ۱۵۸۴ میلادی «چاپخانه خاوری مدیچی» (به زبان انگلیسی Medici Oriental Press) در شهر رم ایجاد شد. این تقریباً مقارن بود با پادشاهی سلطان محمد خدابنده در ایران. برنامه این چاپخانه، جمعآوری نسخههای خطی خاوری یعنی ترکی، عربی، فارسی، سُریانی، ارمنی، حبشی و غیره برای مطالعه، تصحیح و انتشار آنها بر اساس نسخههای خطی اصل و نیز انتشار ترجمه لاتین آنها بوده است. از جمله آنها کتاب مقدس، کتابهای علمی، لغتنامهها و دستور زبانها از جمله از زبان فارسی بوده است. یک جوان به نام «جیوانی باتیستا ویکتی» به عنوان سفیر پاپ در ایران منصوب شد. او به ایران آمد و با سلطان محمد خدابنده شاه صفوی در تبریز ملاقات کرد. او نامه پاپ را برای پادشاه ایران برده بود و سلطان محمد خدابنده هم یک نامه دوستی و مودت برای پاپ به عنوان جواب فرستاد. این نخستین نامهای است که از پادشاهان ایرانی برای پاپهای رُم فرستاده شده و نسخه اصلی آن در این شهر نگهداری میشود. خط همه این طومار، زرّین (طلایی) است. ویکتی مسافرتهای دیگری هم به دیگر نقاط ایران کرد و بعداً ایرانشناس هم شد. او و برادرش هر دو دیپلمات و جهانگرد بودند که نسخههای خطی را برای خودشان و نیز چاپخانه رُم جمعآوری میکردند که «قانون فیالطب» ابن سینا نیز از آن جمله بود. البته هیچ یک از این کتابها به زبان فارسی منتشر نشد و با اینکه برنامهریزی برای این کار صورت گرفته بود، چاپخانه گرفتار مشکلاتی مالی و اداری شد. «جیوانی ویکتی» در سال ۱۵۹۴ به عنوان سفیر به اسپانیا فرستاده شد تا به پادشاه این کشور، خرید چاپخانه را پیشنهاد کند که البته این پیشنهاد مورد پذیرش پادشاه واقع نشد. در گزارش «جیوانی ویکتی» فهرستی از کتابهای جالب و مهم – که در چاپخانه بسیار غنی شهر رم نگهداری میشود – موجود است و همچنین مبنای پیشنهاد و مبلغ پیشنهادی برای خرید چاپخانه آشکار است. کتابی با عنوان (کرونیکا ماریا پرسیکا اکسوردیو موندی) یعنی «تاریخ بزرگ از ابتدای جهان به زبان فارسی» در این فهرست وجود دارد که به گمان من اشارهای است به «شاهنامه». حالا و با اینکه در میان نسخههای خطی چاپخانه، دیگر همین عنوان نیست، چرا من اینطور فکر میکنم؟ چون پادشاه فلورانس مالکِ چاپخانه و کتابخانه نسخههای خطی آن بود و بودجه از طرف پادشاه به آن داده میشد. این سببی است برای اینکه کتابخانه نسخههای خاورمیانه این نهاد در رُم باقی نمانده و فعلاً در فلورانس است. ضمن اینکه بعد از آن انتقال، هیچکس درباره مجموعه نسخههای فارسی تحقیق نکرده و فراموش شده بودند. وقتی من این کتاب را در کتابخانه ملی مرکزی فلورانس پدا کردم، صفحهها شمارهبندی نشده بود اما در صفحه آخر یک یادداشت قدیمی از نسخهای از شاهنامه که از قاهره آمده، وجود دارد. این مربوط به کتابهایی است که برادر ویکتی از مصر خریده است. ولی مسئله همین جاست؛ او چه چیز خریده است؟ ۲ جلد از شاهنامه یا یک جلد؟ میبایست دو جلد و در واقع اثر کامل بوده باشد چرا که عنوان اثر، کامل است. اما اینکه چرا جلد ۲ باقی نمانده و یا نیست، من در جریان نیستم.
————————
گفتگو از: کمال صادقی