دکتر «صادق زیبا کلام معتقد است چهارم فروردین ماه سال جاری «شورای حقوق بشر سازمان ملل» با ۲۲ رأی مثبت، ۷ رأی منفی و ۱۴ رأی ممتنع پیش نویس این قطعنامه ای را که توسط آمریکا و سوئد ارائه شده بود، برای انتصاب گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران به تصویب رساند.
افق فرارو:این نخستین بار است که شورای حقوق بشر سازمان ملل، که در سال ۲۰۰۶ تأسیس شد، برای کشوری گزارشگر ویژه تعیین می کند.
روز ۲۷ خرداد ماه نیز اعضای این شورا دکتر «احمد شهید» وزیر خارجه سابق کشور مالدیو را مامور سفر به ایران و تهیه گزارشی از وضعیت حقوق بشر در ایران نمودند که این تصمیم شورا با واکنشهای منفی در داخل ایران روبرو شد.
«زهره الهیان» رئیس «کمیته حقوق بشر مجلس» روز ۲۹ خرداد گفت: «اساس قطعنامه ضدایرانی شورای حقوق بشر سازمان ملل، توسط لابیهای آمریکا و صهیونیسم تهیه شده و مبنای حقوقی ندارد و ما گزارشگر ویژه سازمان ملل را راه نمیدهیم.»
چند روز بعد «حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی» معاون اول قوه قضائیه حضور گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران با فتنه همراه دانست و با حضور احمد شهید در ایران مخالفت کرد.
وزیر امور خارجه کشورمان «علی اکبر صالحی» نیز روز سهشنبه ۷ تیرماه اعلام کرد که کشورش گزارشگر ویژه حقوق بشر را نخواهد پذیرفت.
همزمان «رامین مهمانپرست»، سخنگوی وزرات خارجه جمهوی اسلامی نیز در تهران گفت که تعیین گزارشگر ویژه در امور ایران را از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل، غیرقابل قبول است. وی مدعی شد تعیین گزارشگر ویژه برای بررسی مسائل حقوق بشری در ایران «اقدامی با اهداف سیاسی و تحت فشارهای کشورهای غربی است.»
اما دکتر «صادق زیبا کلام» نظری متفاوت با مسئولین در این باره دارد، ایشان معتقد است از آنجا که میان تعهد به احکام و قوانین اسلامی و رعایت حقوق بشر تعارضی وجود ندارد، پس نباید از حضور گزارشگر حقوق بشر در ایران هراس داشت.
زیباکلام مخالفت مقامات کشور با حضور احمد شهید در ایران را «بهانه هایی برای عدم مسئولیت پذیری» آنها می داند.
متن کامل یادداشت این استاد دانشگاه را در ادامه می خوانید:
سفر گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل ظاهرا در حد همان حرف خواهد ماند و مقامات ایران داغ این سفر را بر دل “شورای حقوق بشر سازمان ملل” خواهند گذارد.
واقع مطلب آن است که همه ایرانیان ظرف این قریب به ۳۲ سال دلایل مقامات ایران را در مخالفت با همکاری شان با نهاد های بین المللی مرتبط با حقوق بشر آنقدر شنیده اند که مثل ترجیع بند های یک شعر بلند این مطالب را از حفظ شده اند: “غربی ها دروغ می گویند که به حقوق بشر اعتقاد دارند، در خود آمریکا و اروپا حقوق بشر بیش از هر کجای دیگری پای مال می شود”؛ “اگر غربی ها راست می گویند و دلشان برای حقوق بشر می سوزد، پس چرا اسرائیل را برای سرکوب فلسطینی ها محکوم نمی کنند؟”؛ “رعایت حقوق بشر غربی ها را بایستی در زندانهای ابو غریب و گوانتانامو ملاحظه کرد”؛ “آمریکایی ها به سرخ پوستان و سیاه پوستان ظلم می کنند”؛ “زن در غرب کالایی تجاری است ولی درایران اسلامی از شان اجتماعی واقعی و حقوق برابر با مردان برخوردار است”؛ “غربی ها از حقوق بشر استفاده ابزاری می کنند”؛ “غربی ها در مورد حقوق بشر استانداردهای دوگانه دارند؛ در ایران خواستار رعایت حقوق بشر می شوند ولی در عربستان و بحرین سکوت می کنند”؛ و . . .
این ها برخی از ترجیع بندهای تن ندادن به همکاری با نهادها و مراجع بین المللی در زمینه حقوق بشر می باشد.
بخش دیگر مخالفت ها جنبه فلسفی و معرفتی دارند. خلاصه آنها هم این است که: “غربی ها می خواهند ملاک و معیارها، و باورهای خودشان را به اقوام و ملل دیگر تحمیل نمایند”؛ “غربی ها با ما مخالفند، چون ما بر روی اصول و اعتقادات اسلامیمان ایستاده ایم، در حالیکه غربی ها می خواهند ما اسلام را کنار بگذاریم و سکولاریزم را جایگزین حقوق اسلامی نماییم”؛ “چه کسی گفته که همه مردم دنیا می بایستی اصول واعتقادات غربی ها را بپذیرند و اساسا چه کسی گفته که اصول و اعتقادات غربی ها درست و بر اعتقادات دیگران ارجح است؟”؛ “تنها گناه ما و تنها جرم ما این است که ما می خواهیم بر روی اعتقادات دینی، ملی و هویتی خودمان بمانیم و نمی خواهیم تن به ملاک و معیارهای غربی ها بدهیم” و…
امثال این دست مباحث همواره استدلال شده که چرا ما نبایستی در داستان حقوق بشر مطابق میل غربی ها رفتار نمائیم. خلاصه اینکه ما در زمینه حقوق بشر با غرب و سازمان ملل و نهادهای بین المللی نباید همکاری کنیم.
چون اولا آنها دروغ می گویند و به حقوق بشر اعتقادی ندارند، ثانیا اینکه حقوق بشر یک مجموعه و معیارهای غربی و غیر توحیدی هستند و از این بابت هم ما نمی توانیم و نبایستی با بنیادهای مرتبط با حقوق بشر همکاری نماییم، چون ما مستقل و آزاده و مسلمان هستیم سر حقوق بشر مسئله پیدا کرده ایم. شورای حقوق بشر سازمان ملل می خواهد ما تسلیم شویم و نماینده اش را بپذیریم.
اما آیا به راستی چنین است؟ آیا غربی ها می خواهند که ما از مواضع اسلامی خودمان دست برداریم و مواضع سکولار، لائیک، غربی، مسیحییت و یهودییت تحرف شده آنها را بپذیریم؟ آیا مجادله ما با غرب برای حقوق بشر بشر بواسطه آنست که ما می خواهیم آزاده، مستقل و مسلمان باقی بمانیم در حالیکه غربی ها ما را برده، بی دین، وابسته و نوکر میخواهند؟
واقعیت تلخ آن است که همه این ها عذر و بهانه هایی می باشد برای عدم مسئولیت پذیری در قبال رعایت حقوق شهروندی مخالفین، منتقدین و معترضین به سیاست هایمان. بحث نه بر سر ملاک و معیارهای غربی، مسیحی، اروپایی، یهودی یا اسلامی است و نه بر سر اینکه غربی ها می خواهند جهان بینی و اعتقادات و معیارها وملاک های خود را به دیگران القاء نمایند. بحث خیلی ساده بر سر این است که یک حداقلی از ملاک و معیارهای انسانی در برخورد با مخالفین و ناراضیان در هر مرام و مکتب و در هر نظامی می بایست لحاظ شود.
چه مسلمان باشیم، چه مسیحی واقعی، چه مسیحی تحریف شده، چه یهودی واقعی باشیم، چه یهودی تحریف شده، چه وهابی باشیم چه سنی، چه صهیونیست باشیم چه بودایی و برهمایی و چه هر مرام و عقیده دیگری داشته باشیم، جملگی می بایستی این ملاک و معیارها را در برخورد با مخالفین، معترضین و منتقدینمان لحاظ کنیم. این حداقل ملاک و معیارها نه ربطی به غرب دارد، نه ربطی به شرق؛ نه به سیاه بودن، نه به سفید بودن؛ نه به فقیر بودن و نه به غنی بودن؛ نه به جهان سومی یا به جهان اول تعلق داشتن.
به عنوان مثال، اینکه به یک بازداشتی پس از یک مدت مشخص می بایستی تفهیم اتهام شود که ما به چه دلیلی تو را بازداشت کرده ایم و نمی شود و نبایستی او را مدتها به ظن اینکه ممکن است جرمی مرتکب شده در بازداشت نگه داشت.
رعایت این اصل نه با اسلام مغایرتی دارد نه با آئین بودایی یا زرتشتی و نه با مسیحیت و یهودییت و نه اگر کشوری این اصل را رعایت کرد می شود نوکر، وابسته، مستعمره، و نه اگر آن را رعایت نکرد می شود مستقل، آزاده، سرافراز و قهرمان.
هر کشوری که این اصل را رعایت نکند می شود ناقض حقوق بشر. چه آل خلیفه در بحرین آن را رعایت نکند؛ چه اسرائیلی ها در کرانه غربی رود اردن؛ یا آمریکاییها در ابوغریب یا گوانتانامو و چه هر کشور و قدرت دیگری. ان کشور ناقض حقوق بشر شناخته می شود. و نه ایضا عدم رعایت آن از سوی دیگران مجوزی می شود برای اینکه عده دیگری هم آن حقوق را رعایت نکنند. اینکه یک زندانی، یک متهم، یک مجرم، اعم از سیاسی یا غیر سیاسی از یک حقوق مشخصی می بایستی برخوردار باشد باز نه ربطی به اسلام پیدا می کند نه به مسیحیت، نه به غرب و نه به هیچ مرام و آئین دیگری.
اینکه یک فرد بازداشت شده اعم از سیاسی یا غیر سیاسی نبایستی مورد ضرب وشتم و توهین، هتک حرمت و شکنجه روحی و روانی قرار گیرد، باز نه ربطی به شرقی بودن یا غربی بودن پیدا می کند، نه به آزاد و مستقل بودن یا نوکر و وابسته بودن یا مسلمان و سکولار بودن و نه ارتباط به هیچ مرام و ایدئولوژی دیگری.
ایضا اگر آمریکایی ها در ابو غریب یا گوانتانامو این را رعایت نکردند یا در قبال پایمال شدن این حقوق در زندان های آل سعود و آل خلیفه سکوت کردند، عمل زشت و غیر اخلاقی را مرتکب شده اند و به هیچ وجه این توجیه و عذر و بهانه ای نبایستی شود که پس دیگران هم آن را رعایت نکنند. اگر همه قریب به ۱۸۰ کشور عضو سازمان ملل هم این اصول را رعایت نکردند دلیلی و حجتی نمی شود که کشور صد و هشتاد و یکم هم آن ها را رعایت نکند.
وانگهی مگر قرار است که رفتار آمریکایی ها در ابوغریب و گوانتانامو، رفتار اسرائیلی ها با فلسطینی ها و رفتار آل خلیفه با شیعیان بحرینی و آل سعود با مخالفینشان الگو و معلم اخلاق ما باشند؟ اگر قرار است از دیگران الگو بگیریم چرا از هند، آفریقای جنوبی، ترکیه، آرژانتین، برزیل، شیلی، بنگلادش، همین پاکستان، یک دو جین کشورهای اروپایی و دهها مورد دیگر الگو نگیریم؟
هدف از آمدن احمد شهید، فرستاده ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل به ایران هم بررسی همین ضوابط و معیارهاست. بحث نه بر سر تسلیم به غرب و غربی شدن ماست و نه بر سر نوکری و مزدوری و وابسه شدن به غرب است، نه بحث خدای ناکرده زیر پاگذاشتن اسلام و کنار گذرادن حقوق و معیارهای اسلامی است و نه احمد شهید می خواهد بیاید که به زعم معاون اول قوه قضائیه فتنه و آشوب به راه بیاندازد.
او که دیگر نه غربی است که از دل شرق (مالدیو در شبه قاره هند) می آید ونه سکولار است، نه مسیحی منحرف شده، نه صهیونیست است و نه بی دین که از قضای روزگار مسلمان متشرعی است. کلی گویی و مطالب همیشگی هم که غربی ها دروغ می گویند و … بنظر می رسد که دیگر فایدهای ندارد. فی الواقع احمد شهید می خواهد ببیند که قانون اساسی خودمان، آئین دادرسی خودمان، اصول، معیار، ضوابط و قوانین اسلامی خودمان در عمل و اجرا، چقور رعایت شده است؟