در سالهای اخیر، موضوع مهاجرت جوانان ایرانی به خارج از کشور از یک پدیده شخصی یا موردی، به یک دغدغه ملی و اجتماعی تبدیل شده است. هر روز شمار بیشتری از جوانان با مدارک دانشگاهی، تخصصهای فنی یا حتی بدون برنامه مشخص، بار سفر میبندند و خاک وطن را ترک میکنند؛ با این امید که در آنسوی مرزها، افقی روشنتر برای آیندهشان باشد.
آمارهایی که هشدار میدهند
بر اساس گزارشهای منتشرشده از سوی مراکز آماری بینالمللی و دانشگاههای ایرانی:
• ایران جزو ۵ کشور اول دنیا از نظر “مهاجرت نخبگان” است.
• سالانه بیش از ۶۰ هزار نفر از تحصیلکردگان دانشگاهی از کشور خارج میشوند.
• بیشترین مقصدهای مهاجرتی برای ایرانیان در دهه اخیر، شامل کانادا، آلمان، استرالیا، ترکیه، ایالات متحده و کشورهای همسایه مانند ارمنستان و امارات بودهاند.
جوانان چه میگویند؟
در گفتوگو با تعدادی از جوانان در پارک دانشجو، میدان آزادی و چهارراه ولیعصر، بیشتر پاسخها از دل یک جمله ساده بیرون میآمد: “امیدی به آینده نداریم.”
آرش، ۲۶ ساله و فارغالتحصیل مهندسی مکانیک:
“۵ سال درس خواندم، بعد از سربازی ۱ سال دنبال کار بودم. با حقوق پایه و قرارداد ۳ ماهه هیچ آیندهای نمیتوان ساخت. اگر بتوانم ویزای کاری بگیرم، میروم. برای ماندن دلیلی ندارم.”
فاطمه، ۲۳ ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی:
“وقتی میبینی نه شغلی هست، نه آزادی اجتماعی، نه چشماندازی برای رشد، رفتن میشود تنها گزینه. حتی اگر آن طرف هم سختی باشد، لااقل امید هست.”
مهاجرت نخبگان؛ فرار مغزها یا فرار از محدودیتها؟
سالهاست که پدیده فرار مغزها در ایران مورد بحث است. بسیاری از استعدادهای برتر کنکور، مدالآوران المپیاد، مخترعان و دانشآموختگان ممتاز دانشگاهها، جذب دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی خارجی میشوند.
دکتر هادی زارع، استاد سابق دانشگاه تهران که اکنون در کانادا تدریس میکند، در گفتوگویی آنلاین به ما گفت:
“در ایران حس میکردم سقفی بالای سرم است. بودجه پژوهشی ناچیز بود، موانع اداری و سلیقهای در دانشگاه آزاردهنده بود. اینجا دستکم برای کار علمی و رشد، فضا فراهم است.”
نقش اقتصاد؛ وقتی معیشت انگیزه مهاجرت میشود
تورم افسارگسیخته، بیکاری جوانان، ناپایداری بازار کار و کاهش قدرت خرید از دلایل اقتصادی مهم برای مهاجرت هستند.
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سال ۱۴۰۳:
• نرخ بیکاری جوانان (۱۸ تا ۳۵ سال) بیش از ۲۱ درصد بوده است.
• بیش از ۶۵ درصد از شاغلان جوان، قراردادهای موقت یا حقوق زیر خط فقر دارند.
آیدین، ۳۰ ساله، مهاجری که اکنون در آلمان زندگی میکند، به ما میگوید:
“در ایران حتی اگر کار هم داشته باشی، آینده مالیات نامشخص است. من مهندس برق بودم اما مجبور بودم مسافرکشی کنم. اینجا با زبان کم و کار ساده هم میتوانی حداقل آرامش اقتصادی داشته باشی.”
وضعیت مهاجرت قانونی و غیرقانونی
بخشی از جوانان با ویزای تحصیلی، کاری یا سرمایهگذاری مهاجرت میکنند، اما درصدی نیز از طریق پناهندگی، قاچاق انسان یا مهاجرت غیررسمی اقدام میکنند. این دسته از مهاجرتها عموماً با خطرات بسیار، سالها بلاتکلیفی و مشکلات روانی همراه است.
یک جوان ایرانی که بهصورت غیرقانونی از مرزهای غربی کشور خارج شده و اکنون در ترکیه منتظر تعیین وضعیت است، میگوید:
“در ایران مانده بودم، افسردگی گرفته بودم. حالا هم اینجا سردرگمم، اما باز هم احساس میکنم شاید شانسی باشد. خیلی از دوستام با همین روش رفتند و حالا اقامت دارند.”
بررسی ابعاد فرهنگی و اجتماعی مهاجرت
علاوه بر مسائل اقتصادی، بسیاری از جوانان از محدودیتهای اجتماعی، نبود آزادیهای فردی، فضای بسته فرهنگی و فشارهای امنیتی به عنوان دلایل اصلی مهاجرت یاد میکنند.
زهرا، دانشآموخته هنر، میگوید:
“هیچ فضایی برای عرضه هنر مستقل وجود ندارد. باید از فیلترها رد شوی. من دلم میخواهد کارم را به جهان نشان دهم نه فقط در چهاردیواری بستهی سانسور.”
دولت و مهاجرت جوانان؛ سیاستها و ناکامیها
دولتها در سالهای گذشته طرحهایی چون جذب نخبگان، بازگشت متخصصان از خارج، مشوقهای اقتصادی، ایجاد مراکز نوآوری و پارکهای فناوری را پیشنهاد کردهاند. اما در عمل، بنا به گفته کارشناسان، بسیاری از این طرحها شعاری، بیاثر یا دارای موانع اجرایی جدی بودهاند.
پژوهشگر علوم اجتماعی، هشدار میدهد:
“وقتی جامعهای نتواند سرمایه انسانیاش را حفظ کند، دچار بحران هویتی و رکود توسعه خواهد شد. هر جوان مهاجر، یک فرصت از دسترفته برای آینده کشور است.”
راهحلها؛ امید، امنیت، مشارکت
برای مقابله با موج مهاجرت، راهکارهای مختلفی پیشنهاد شده است:
۱. بهبود شرایط اقتصادی و اشتغال جوانان
۲. افزایش آزادیهای مدنی، اجتماعی و فرهنگی
۳. اصلاح سیاستهای دانشگاهی و پژوهشی
۴. اعطای حمایتهای واقعی به نخبگان و کارآفرینان جوان
۵. ایجاد چشمانداز روشن برای آینده اجتماعی جوانان
نتیجهگیری: رفتن برای زیستن یا ماندن برای جنگیدن؟
مهاجرت جوانان ایرانی، دیگر یک اتفاق حاشیهای نیست؛ بلکه آینهای است از امیدهای بر باد رفته، رؤیاهای معطل مانده، و اعتماد فروریخته. شاید همه آنها که میروند دشمن وطن نباشند؛ بلکه قربانی بیبرنامگی و بیثباتی باشند.
بازگرداندن امید به جامعه جوان، نیازمند تصمیمهای جسورانه، سیاستهای عملی، و شنیدن صدای نسلی است که هنوز به آیندهاش باور دارد… اگر آن آینده را ببیند.