به گزارش وطن امروز، این پسر جوان در برابر دیدگان زنان و مردان زیادی بیرحمانه به سمت دختر وحشتزده حمله کرد و این در حالی بود که موبایلها تصاویر این جنایت را ضبط میکردند.ساعت ۱۴:۳۰ بعدازظهر ۱۵ تیرماه سالجاری رهگذران در پل مدیریت صحنه هولناکی را دیدند که هیچکدام آن را باور نداشتند.
مرد جوانی با پوشاندن صورتش به ۲ دختر جوان حمله کرده و آنان را هدف ضربات چاقو قرار داد تا اینکه روی شکمش نشست و پشت سر هم چاقو را به پهلو و گردنش وارد کرد.رهگذران که وحشت کرده بودند همزمان با خاموش شدن نالههای دختر جوان وقتی دیدند مرد نقابدار میخواهد از روی پل مکانیزه عابرپیاده فرار کند به سمت وی حمله کردند.
قاتل با دستان خونآلود سعی داشت خود را به موتوسیکلتی در پایین پل برساند اما در حلقه رهگذران خشمگین گرفتار شد و با عربدهکشی و حرکات ترسناک به سمت آنان رفت تا بتواند محاصره را بشکند.
در همین کش و قوس بود که قاتل سنگدل از ناحیه دست راست زخمی شد و چارهای جز تسلیم ندید.
۱۵ دقیقه طول نکشیده بود که خودروی پلیس از کلانتری ۱۴۵ ونک و اورژانس خود را به پل مدیریت رساندند و مرد نقابدار را که دیگر پارچهای به صورت نداشت و وحشتزده همچنان برای فرار تقلا میکرد را تحویل گرفتند.تحقیقات میدانی نشان داد که دختری به نام «مهسا» (۲۴ ساله) با وجود رسیدن امدادگران اورژانس به صحنه جنایت از پای درآمده است و مرضیه که دوست وی بود با زخمی شدن هر دو دست دچار خونریزی شدید شده که به بیمارستان انتقال یافت.
تصویربرداری از جنایت
مردی جوان که هنوز باور ندارد چنین صحنه جنایتی را دیده باشد در تحقیقات به ماموران گفت: «منتظر تاکسی بودم که دیدم یک پسر به ۲ دختر حمله کرده است؛ او صورتش را پوشانده بود. ابتدا تصور نمیکردم یک جنایت در حال رخ دادن است وقتی دیدم بیرحمانه چاقو در دست گرفته و آن ۲ دختر را هدف قرار میدهد به همراه عدهای از رهگذران به هواخواهی ۲ دختر رفتیم، آن دختران فریاد میزدند و کمک میخواستند و چند رهگذر از صحنه قتل فیلمبرداری میکردند. ما به سمت این پسر که روی شکم یکی از دختران نشسته بود و ضربه میزد، رفتیم. بلند شد و به سمت ما حمله کرد تا فرار کند اما نتوانست و او را گرفتیم».
تحقیقات جنایی
با وارد عمل شدن بازپرس رسولی از دادسرای امور جنایی تهران، وی دستور داد تیمی از اداره ویژه قتل پلیس آگاهی به تجسسهای ویژه برای پرده برداشتن از انگیزه عامل جنایت دست بزنند.
کارآگاهان ابتدا سراغ «مرضیه» رفتند، وی که پس از پانسمان زخمهای دستانش از بیمارستان ترخیص شده بود، گفت: بعداز اینکه از دانشگاه خارج شدیم روی پل مدیریت منتظر خودرو بودیم که ناگهان مرد نقابداری که صورتش را با پارچه پوشانده بود به سمت ما حمله کرد. او با من کاری نداشت و مهسا را هدف قرار داد و وقتی به هواخواهیاش رفتم مهاجم که الان شنیدهام هم دانشگاهیام است با چاقو به سمت من آمد و ضرباتی به دستانم زد که به عقب پرتاب شده و روی زمین افتادم. سپس به سمت مهسا برگشت او را روی زمین انداخت و روی شکمش نشست، وحشیانه ضربه میزد باور نمیکنم وی همان پسری باشد که میگفت مهسا را دوست دارد.
اعتراف به جنایت عشقی
قاتل پسری دانشجو به نام «کوشا» است که ترم ۴ رشته ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی است و با مهسا همکلاسی است. این پسر در بازجوییها گفت: از روزی که وارد دانشگاه شدم به مهسا علاقهمند شدم. او به من بیمحلی میکرد و گاهی مسخرهام میکرد، کینه بدی از وی به دل گرفتم تا اینکه چند روز پیش تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم، میخواستم انتقام بگیرم، وقتی دانشگاه تعطیل شد با موتور آنها را تعقیب کردم، صورتم را پوشاندم تا کسی مرا شناسایی نکند و بعد از قتل میخواستم فرار کنم که دستگیر شدم.
گفتوگو با عامل قتل جنجالی
چهرهاش شکسته و ناراحت است، باور نمیکنی این پسر جوان بتواند جنایتی رقم بزند که فیلم آن وحشت به جان هر تماشاچیای بیندازد.
کوشا! چند سال داری؟
۲۲ سالهام و از ۴ سال پیش به تهران آمدهام.
پس بچه تهران نیستی؟
خیر، من اهل کرمانشاه هستم، ۴ سال پیش در رشته ادبیات فارسی دانشگاه طباطبایی تهران قبول شدم و از شهرمان به اینجا آمدم.
کجای تهران خانه داری؟
در کرج یک خانه مجردی گرفتهام و در آنجا زندگی میکنم.
با مهسا دوست بودی؟
اصلا، من از همان روزهای نخست دانشگاه مهسا را دیدم و از او خوشم آمد. هربار جلو رفتم قاطعانه «نه» گفت و صددرصد مرا طرد کرد.
یعنی هیچگاه به تو ابراز علاقه نکرد؟
هیچگاه و این یک آرزو بود که تا بالای طناب دار با خودم همراه خواهم داشت.
چرا اینقدر سماجت؟ مگر نمیتوانستی دختر دیگری را انتخاب کنی؟
مهسا همه ذهن و وجودم را تسخیر کرده بود در حالی که از ۲ سال پیش فهمیدم این دختری نیست که همسرم شود اما «نه» گفتن او برایم کابوس شده بود و کینه به دل داشتم.
در این مدت دختر دیگری را مدنظر قرار ندادی؟
ببینید وضع خانوادگی من طوری است که شاید به هر دختری که حتی از لحاظ قیافه و کلاس بالاتر از مهسا بود، پیشنهاد میدادم جواب مثبت میگرفتم اما من به مهسا علاقهمند بودم.
ویژگی خاصی داشت؟
هیچ ویژگی ممتازی نداشت اما وقتی کسی عاشق میشود نمیبیند که طرف مقابل چه ویژگیای دارد یا ایرادی ندارد و… همه فکر و ذهنم متعلق به مهسا بود.
«مهسا»را با چه کسی دیده بودی که او را کشتی؟
این دختر بسیار پاک بود و با هیچکس او را ندیدم اما تحمل شنیدن جواب «نه» را نداشتم.
خودت خواهر داری؟
بله، خواهرم ۴ سال از من بزرگتر است و یک برادر دیگر نیز دارم.
اگر خواهرت در شرایط «مهسا» بود آیا حق انتخاب داشت؟
بله، حق انتخاب را من رد نمیکنم.
پس چرا او را کشتی؟
گفتم که ذهنم آرام نمیگرفت و احساس میکردم به عشق پاکم بیاعتنایی شده است.
گفتی شرایط خانوادگیات ایدهآل بود؟!
بله، پدر و مادرم تحصیلکردهاند، پدرم فوقلیسانس و کارمند بازنشسته دانشگاه است و مادرم نیز بازنشسته شده است، خانوادهای آرام داریم که من آن را به آشوب کشاندم.
از کی تصمیم به قتل گرفتی؟
مدتها میشد که میخواستم به مهسا لطمه بزنم، بهخاطر همین موتوری امانت گرفتم تا نقشهام را انجام دهم، صبح در دانشگاه باز سراغ «مرضیه» رفتم و خواستم «مهسا» را راضی کند تا با من ازدواج کند اما انگار به «مهسا» حرفی نزده بود.
بعدازظهر که شد دنبالشان رفتم و چیزی شد که نباید میشد!
با این سنگدلی؟
دست خودم نبود، میخواستم زود تمام شود تا فرار کنم.
اگر فرار میکردی؟
چون چهرهام را پوشانده بودم مطمئنا کسی متوجه نمیشد فردا سر کلاس میرفتم و بعد هم در مراسم عزاداریاش خیلی گریه میکردم.
عذاب وجدان چی؟
تا بعد از قتل به آن فکر نکرده بودم اما از همان لحظات نخست دستگیری تا الان عذاب وجدان راحتم نمیگذارد، مهسا بیگناه کشته شد و من ۲ شب است که کابوس میبینم، مرگ حق من است.
فکر میکنی«مهسا» تا آخرین لحظه عمرش تو را شناخت؟!
او چهرهام را ندید و مطمئنا نمیدانست قاتل کیست و چرا کشته شده، خیلی ناراحتم.
میدانی فیلم جنایت تو در اینترنت و تلویزیون پخش شده؟
شنیدهام، خیلی ناراحتم؛ هم برای خانواده مهسا و هم برای خانواده خودم.
منبع: شفاف