3

کارگردانی به قیمت عقب نشینی از اعتقادات +تصاویر

  • کد خبر : 53816
  • ۰۵ دی ۱۳۹۱ - ۶:۳۴

حدود پانزده سال پیش، آن روزها که “ابراهیم حاتمی کیا” تازه “از کرخه تا راین” را ساخته بود و همچنان عطر خوش “مهاجر” و “دیده بان” را داشت، شدید تحت تاثیر آثارش قرار گرفتم.

حمید داود آبادی نویسنده دفاع مقدس و وبلاگ خاطرات جبهه در آخرین پست وبلاگ خود نوشت:

حدود پانزده سال پیش، آن روزها که “ابراهیم حاتمی کیا” تازه “از کرخه تا راین” را ساخته بود و همچنان عطر خوش “مهاجر” و “دیده بان” را داشت، شدید تحت تاثیر آثارش قرار گرفتم. راستش را بگویم، نه فقط آثار، که متاسفانه خودش هم!

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1388/7/5/40625_226.jpg

آن روزها، آقا ابراهیم که محاسن زیبایی هم داشت، همچنان با موتور هوندا ۱۱۰ خود از محله جنوب شهری بریانک، به نمازجمعه می آمد . همراه با اصغر، کنار پله های مسجد دانشگاه تهران، پیش بچه های گردان ابوذر و میثم می نشست و با زندی و قاسمی و عسگریان می گفت و می خندید.

به هر طریقی که بود، به آقا ابراهیم نزدیک شدم، به خیال خودم دوست هم شدم. آن قدر که آدرس و شماره منزلش را گرفتم و “یاد یاران” که اولین کتاب از خاطراتم بود، با پست برایش فرستادم.
یکی از روزها، مشتاق و سرمست، زنگ زدم به آقا ابراهیم. فهمیدم کتابم را خوانده است. با ذوق و شوق به او گفتم:
– می گم، اگه بشه از روی زندگی شهید سعید طوقانی از بچه های گردان میثم که زمان شاه پهلوون ورزش باستانی بوده و سرانجام از همه جذابیت های دنیا برید، به جبهه رفت و در عملیات بدر شهید شد، یک فیلم بسازید بد نیست.
ای کاش برادر ابراهیم حاتمی کیا می گفت:
– سرم شلوغه.
یا اصلا می گفت:
– وقت ندارم.
یا …
ولی در اوج ناباوری شنیدم، آقا ابراهیم خیلی راحت و ساده، صریح و رُک، گفت:
– این چیزها دیگه به کلاسِ کار من نمی خوره!
بله. همین.
گوشی را گذاشتم و فقط برای آقا ابراهیم فاتحه خواندم.
بعدها وقتی “موج مرده” (یا به قول خود آقا ابراهیم سعادت آباد نشین “دُن کیشوت”) را دیدم، منتظر دعوت و … شدم.
و این که امروز نوشتم، سوز و گدازی بود که پانزده سال از جواب آقا ابراهیم بر دلم نشسته است.
هر بار تصویر شهید سعید طوقانی را می بینم، به عاقبت آقا ابرهیم می اندیشم.

http://www.sajed.ir/new/images/stories/news88/toghanisaees2.jpg

http://www.cinemakhabar.ir/Picture/20111022140912_877777777777777.jpg

چند ماه پیش، یکی از کارگردان های جنگی ساز، قصد کرد فیلمی مثلا اجتماعی بسازد.
خب چه ایرادی داره، شاید بخواد مسیر آقا ابراهیم را طی کند!
وقتی باهاش صحبت کردم و گفت که چه کسانی را برای بازی در فیلمش آورده، رنگم پرید. با تعجب بهش گفتم:
– پدرآمرزیده، خانم … رو که داری میاری، چهره اون بخصوص با گریم هایی که می کند و اطوارهایی که داره، شدیدا تحریک کننده و … است.
فکر می کنید رفیقم چی گفت؟
– دستت درد نکنه حمید جون بهم تذکر دادی.
– خوب شد گفتی، تا خدایی نکرده باعث معصیت دیگران نشم.
– اگه نمی گفتی، معلوم نبود چه گناه بدون لذتی مرتکب می شدم.
– وای اگه نگفته بودی، چه گناهی مرتکب می شدم. اونم گناه تحریک دیگران به معصیت، که تا قیام قیامت به پای من می نویسند.
و …

نخیر. اصلا اینها را نگفت. چیزی گفت که مرا برد به پانزده سال پیش و جوابی که آقا ابراهیم داد.
ولی ای کاش این هم از کلاس و این چیزها می گفت. او به راحتی تمام گفت:
– خودم می دونم. اتفاقا به خاطر همین تحریک کننده بودنش از اون توی فیلمم استفاده می کنم.

یالله. یا رحمان.
استغفرالله ربی و اتوب الیه.
یعنی به راحتی پذیرفته که با ارائه آن خانم، باعت تحریک جوانان خواهد شد!
راستی، این کار اگرچه در قالب فیلمی اجتماعی، عرفانی، خانوادگی، سیاسی یا هر کوفت و زهرمار دیگه ساخته بشه، چه تفاوتی با فیلم های آنچنانی دارد که در غرب، با سوءاستفاده از جذابیت و … زنان، تولید می شوند تا جوانان را از راه به در کنند؟!

خدا کند اگر فردا روزی، ما نیز کمی پایمان را از مسیر خارج گذاشتیم، دوستی پیدا شود تذکر بدهد، و ما برایش کلاس نگذاریم و دست رد بر سینه او نزنیم!
خدا عاقبت همه را ختم بخیر کند.

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=53816

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]