محسن زیرک – در طول تاریخ همواره واژههای درست و زیبا با سوءاستفاده سیاستبازان و قدرتمندان بی تقوا مصادره و در خدمت اغراض غلط آنها قرار گرفته است. زمانی رضا خان قلدر و پسرش این واژه را به کار بردند و در حقیققت با سواستفاده ازشعار اصلاحات، هر کس را مخالف اصلاحات تشخیص میدادند از سر راه بر میداشتند.
زمانی دیگر پس از روی کار آمدن جریان سکولار و تجدیدنظرطلب در کشور درانتخابات دوم خرداد ۷۶ مجدداً این واژه وارد ادبیات سیاسی کشور شد، به طوری که هرفرد و گروهی تسلیم خواسته فریبکارانه این طیف نمیشد با عنوان این که پیام دوم خرداد را دریافت نکرده است از مسئولیت خود بر کنار میشد و البته معنا و ماهیت این اصلاحات همان اصلاحات آمریکایی بود که در روزگاری رضاخان به شکل دیگری به دنبال اجرای آن بود. غافل از اینکه بزرگ مصلح جهان بشریت ابی عبدالله الحسین(ع) است که شرح آن در یاد همگان است.
متاسفانه برخی طراحان بازیهای سیاسی در گذشته با تقسیم کردن جریانات سیاسی کشور به چپ و راست سعی در دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور کردند، اما با ارتقا بصیرت و هوش سیاسی و اجتماعی مردم و به خصوص نسل دوم و سوم انقلاب، جوانان پا به عرصه گذاشتند و در پی گفتمان سازی مبدع جریان اصول گرایی ناب- یعنی رهبر معظم انقلاب- سعی در پیاده کردن شاخصههای اصولگرایی در جامعه کردند.
عدهای امروز با طرح اصولگرایی و اصلاحطلبی این گونه وانمود میکنند که جریان اصول گرایی همان جریان راست قبلی است و جریان اصلاح طلبی همان چپ گذشته و این در حالی است که مبدع گفتمان اصولگرایی با تبیین شاخصهای اصولگرایی و اصلاح طلبی میفرمایند:« اصولگرایى به حرف نیست؛ اصولگرایى در مقابل نحلههاى سیاسى رایج کشور هم نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسى را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم کنیم، اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایى متعلق به همهکسانى است که به مبانى انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست مىدارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد.(۲۹/۳/۸۵)
باید دانست که اصولگرایی ناب در واقع همان اندیشه اصیل امام خمینی(ره) است که شاخصههایی دارد و ثبت و ظبط است و مقام معظم رهبری به عنوان خلف صالح ایشان مؤلفههای آن را در سخنرانیهای مختلف خود بیان کردهاند. لذا این شاخصها را باید به عنوان سنگ محک دانست و به این وسیله به راحتی میتوان فهمید کدام فرد یا گروه و حزب اصولگراست و به تعبیری با آن معیارها اصولگرای واقعی و ناب را از مدعیان دروغین و غیر واقعی تمییز داد.اصولگرایی را باید هم ایدئولوژی، هم راهبرد و هم گفتمان دانست.
نکته آنکه باید توجه کرد برخلاف القائات به عمد عدهای که سعی دارند اصولگرایی را محافظه کاری، بنیادگرایی، تحجر، افراطگرایی و تندروی
معرفی کنند، اصولگرایی هیچکدام از این تعابیر نیست، لذا باید خاطرنشان کرد که هرچیز گرانبهایی که در جامعه به عرصه میآید و با استقبال بسیار زیاد مردم مواجه می شود، به سرعت همتای تقلبی آن را وارد و یا تولید میکنند تا از اعتبار و ارزش واقعی آن کالای مادی یا معنوی اصیل بکاهند و سود خود را هرجند به صورت موقت ببرند.
تاکید رهبر حکیم انقلاب بر این است که، اصولگرایی با حرف و شعار شناخته نمیشود، بلکه در عمل پدیدار می گردد؛ یعنی زمانی می توانیم بگوییم که اصولگرایی در جامعه حاکم است که مسئولان، کارگزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی در همه قوا و نهادهای حکومتی در عمل به اصول اصولگرایی پایبند باشند و آن اصول را در جامعه پیاده کنند.
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی تاکید دارند که : «نقطه مقابل اصولگرایی، اصلاحطلبی نیست، بلکه لاابالیگری و نداشتن اصول است. نقطه مقابل اصلاحطلبی هم اصولگرایی نیست، بلکه فساد است… . راه درست، اصولگرایی اصلاحطلبانه است.» (۲۰/۲/۱۳۸۴)
*اما ماهیت و شاخصههای اصولگرایی از نگاه حکیمانه رهبر انقلاب کدامند؟
۱ــ ایمان، هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن؛ ۲ــ عدالت (فلسفه وجودی ما عدالت است)؛ ۳ــ حفظ استقلال سیاسی (استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی)؛ ۴ــ تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی؛ ۵ــ جهاد علمی (باید نهضت تولید علم در کشور راه بیفتد)؛ ۶ــ تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی (آزادی یکی از نعمتهای بزرگ الهی است)؛ ۷ــ اصلاح و تصحیح روش (اصلاحات جزو مبانی اصولگرایی است)؛ ۸ــ شکوفایی اقتصادی (رسیدگی به زندگی مردم و اقتصاد کشور).
همچنین رهبری اصولگرایی را گفتمان مسلط جامعه قلمداد میکنند و شاخصههای آن را در موارد زیر میدانند:
۱ــ عدالتخواهی و عدالتگستری،۲ــ اجتناب از اسراف و ریخت و پاش،۳ــ اجتناب از هواهای نفس، ۴ــ فسادستیزی (سلامت اعتقادی و اخلاقی مسئولان کشور)، ۵ــ سادهزیستی و مردمداری،۶ــ تواضع، و نه غلطیدن در گرداب غرور، ۷ــ سعه صدر و تحمل مخالف،۸ــ شایستهسالاری، نظارت بر عملکرد زیرمجموعه و تلاش بیوقفه برای این خدمات،۹ــ اهتمام به علم و پیشرفت علمی،۱۰ــ انس با خدا و قرآن و استمداد دائمی از خدا، ۱۱ــ مسئولیتپذیری و پاسخگویی،۱۲ــ خردگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل،۱۳ــ اعتزاز به اسلام، ۱۴ــ مسئولیتپذیری و پاسخگویی.
با توجه به مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که اصولگرایی با اصولگرایان تفاوت دارد و دو تاست؛ اصولگرایی راهبرد، گفتمان و یک ایدئولوژی است، اما اصولگرایان آن دسته از فعالان عرصه سیاست و اجتماع هستند که دوست دارند و مایلاند که به این نام شناخته شوند؛ درست مانند تفاوتی که میان اسلام و مسلمانان است.
حال امسال و شرایط حساس کنونی کشور و با توجه به انتخابات مجلس نهم که در پیش است، محل آزمونی است جدی، تا افراد، گروهها و جریاناتی که نام اصولگرایی را یدک میکشند خود را با این سنگ محک- شاخصهای اصولگرایی مورد تاکید رهبری- محک زده و عیار خود را به نمایش بگذارند و مردم همواره نشان دادهاند که با “میزان ولی فقیه ” راه را از بیراه و اصل را از بدل تشخیص میدهند.
—————
یادداشت از محسن زیرک