او علاوه بر اینکه مدیری قوی در فوتبال است، خیلی خوب صحبت میکند و سوالی را بیجواب نمیگذارد.
خودش یکی از مدیران سیاسی-ورزشی فوتبال ایران است که اتفاقا سالهای طلایی پرسپولیس که در آن بهترین ترانسفرهای تاریخ فوتبال ایران شکل گرفت و پول زیادی نیز عاید باشگاه پرسپولیس شد، در زمان مدیریت او رخ داد.
به تبع این ترانسفرها، فوتبال ایران تا سالهای سال از عواید مالی و فنی این ترانسفرها بهره برد.
در کنار ترانسفرها، پول زیادی بابت تبلیغات روی پیراهن به حساب باشگاه واریز شد.
صراحت کلام و قاطعیتی در حرفهای او وجود دارد که باعث میشود به راحتی بتوان به او اعتماد کرد.
او این روزها به عنوان مدیرعامل باشگاه داماش گیلان فعالیت میکند، گرچه سالهاست که دغدغهاش باشگاهی است که بعد از رفتن او، دیگر هیچوقت از نظر مدیریتی رنگ آرامش را به خود ندید.
برای رفتن به فضای دهه ۷۰ باشگاه پرسپولیس، نقش اقتصاد در ورزش، ناکامی دولت در بخش اقتصاد و… مصاحبه خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس با این مدیر خوشصحبت را بخوانید:
همه باشگاههایمان ورشکسته هستند
* اقتصاد چه جایگاهی در ورزش دنیا و ایران دارد؟
ما اقتصاد را در ورزش باید از زوایای مختلف بررسی کنیم. اینکه پایبندی به یک اقتصاد پایدار، اقتصادی که در سیستم یک نظام تعریف شده، معنا و مفهوم رشد، شکوفایی، اشتغال و تولید در آن پیدا میشود. ورزش وقتی به این اقتصاد وابسته است تعاریف خاص خودش را پیدا میکند و ما نباید آن را آیتمبندی کنیم، مثلا فوتبال همین الان نگاه میکنیم درآمدزاییاش ۴ آیتمی است یا نهایتا پنچ آیتم، شامل بلیت فروشی، تبلیغات روی پیراهن، تبلیغات میدانی و ترانسفر بازیکن؛ هزینههایش هم تعریف شده است. گرفتن بازیکن، پرداخت پول، هزینه ایاب و ذهاب، اردو، اقامت، تمرین، تدارکات، البسه، کفش و کلاه و برگزاری مسابقات. اینها هم هزینههای یک تیم است. اما در اقتصاد پویا، ورزش در چرخه اقتصادی کشور قرار میگیرد. برای برند سازی تبلیغات بسیار گسترده انجام میشود، حتی سیستمهای تولیدی و سیستمهای صنعتی هم به کمکش میکنند، امروز نگاه میکنیم، ایرلاینهای مختلف آمدند در فوتبال اروپا سرمایهگذاری کردهاند. حتی سرمایهداران بزرگ اروپای شرقی در اروپای غربی سرمایهگذاری میکنند و بخشی از آمریکای جنوبی به این نتیجه رسیده که در اروپا هزینه کنند چون چرخه اقتصادی تقریبا ثابتی دارند. گرچه با چالشهای شدید مواجهاند و مشکلات عدیده اقتصادی دارند. حتی کشور یونان که در شرایط بد اقتصادی به سر میبرد اما صنعت فوتبالش را حفظ کرده است چون برخی از صنایع هستند که هنجارسازی میکنند. ورزش را اگر در قالب اقتصاد نگاه کنیم یک صنعتی است که هنجارسازی میکند. در جوامعی که ناهنجاریها اشکال مختلف خود را به رخ جامعه میکشد آنوقت هنجارها میتواند ناهنجاریها را خنثی کند یا تقابل داشته باشد در مقابل ناهنجاریها. ما اقتصاد فوتبال خود را نگاه کنیم، یک اقتصاد ورشکسته است.
* چرا ورشکسته؟
به هیچ عنوان درآمدها در مقابل هزینهها پاسخگو نیست، یک انباشتگی بدهکاری به وجود میآید که غالب ورودیها هیچ گاه پاسخگوی این بدهیها نیست. این انباشتگی به جایی میرسد که امروز تقریبا تمام باشگاهها اگر براساس قانون تجارت برویم سراغشان، ورشکسته هستند. یعنی تا دو برابر سرمایه اولیهشان و یا حتی ۱۰ برابر بدهکار میشوند. اینها از نظر شرکتی، شرکتهای ورشکستهاند. نظام، دولت و مردم دست به دست هم میدهند تا باشگاهها زمین نخورند و یک نفسی کشیده و زنده بمانند. حالا با مشقت هست اما به هر حال زنده ماندهاند این باشگاهها. به دلیل این هنجارسازیهاست. به خصوص در کشور ما که علاوه بر اقتصاد، بخش عاطفه، عشق و هنجار و زیبایی اینها آمدند همدیگر را پوشش میدهند. به محض اینکه میبینند پرسپولیس و استقلال دچار چالش اقتصادی شدهاند، دولت میآید وسط و هزینه میکند، دولت در سپاهان هم هزینه میکند، اینها به خاطر هنجارسازی و هویتسازی است که در بخش ورزش به وجود میآید. پس حرفم را جمع بکنم در بخش اول؛ اقتصاد وابسته به ورزش و ورزش وابسته به اقتصاد در جوامع مختلف دو تعریف دارد، جایی به عنوان هنجارسازی همه حفاظتش میکنند چیزی که در خیلی کشورها شاید ملاک نباشد. فقط بخش صنعتی و اقتصادیاش باید ملاک باشد، هیجان میسازد اما این بخش هیجان سازیاش و تدابیری که فیفا به کار میگیرد برای ایجاد این هنجار، به خاطر جاذبههای اقتصادیاش، در کشور ما اینگونه نیست بخش معنوی و هنجارسازی غالبتر است.
بردهداری نمیکنیم، بازیکن ترانسفر میکنیم!
* در صحبتهایتان گفتید صنعت فوتبال. در ایران واقعا فوتبال یک صنعت است؟
امروز در دنیا اینگونه هست، ما اگر نیستیم به خاطر این است که هنوز معانی و مفاهیم حرفهای بودن را درک نکردهایم. باید اینگونه باشیم. فوتبال ایجاد هویت و هنجار میکند و جامعه را دچار هیجانهای زیبا میکند ولی خودش از خودش سودی نمیبرد. یک چرخه تولیدی باید وجود داشته باشد، منظورم از تولید، تولید متخصص در بخش نیروی انسانی است. یک روزی ما افتخار میکردیم که به پاکستان و ترکمنستان آدمهایی را میفرستیم که خدمات فنیمان را میفروشند. وقتی ترانسفر بازیکن میکنیم اصطلاح اشتباهی است که بگوییم فلانی را خریدیم یا فلان بازیکن را فروختیم، در واقع خدمات فنی یک بازیکن فروخته میشود یا خریداری میشود. برده داری که نمیکنیم. در این نقل و انتقالات همیشه حق با بازیکن است. حالا این چرخه معنایش این است که در البسه، کفش و تولید توپ همه اینها، باید همه امکانات ورزشی را در چرخه صنعت تولید کنیم و وصل کنیم به سیستم باشگاهها، این از کنترل باشگاهها خارج است و همه باشگاهها مصرف کننده هستند. در ترانسفر و انتقال خدمات فنی بازیکنان عملا در ضعفی مضاعف هستیم. یعنی یک روزی در یک وضعیت بهینه قرار گرفتیم، رها کردیم و امروز ضعف داریم به گونهای که ترانسفر بازیکن برایمان شده است آرزو؛ کورسو میزند باشگاهی گهگاه و دیگر آن اتفاق میمون به سادگی نمیافتد که ما بازیکنان متعدد را ترانسفر کنیم و دنیا از آنها بهره ببرد و ما هم بهرهبری کنیم. مورد دیگر اینکه، در امکاناتی که در جامعه ما تولید میشود متاسفانه برندسازی میشود برای تولید کننده نه برای باشگاهها. یعنی فلان مارک، جنسش را ارزانتر در اختیار باشگاههای ما قرار میدهد و باشگاه میشود مبلّغ برای آن جنس، در حالیکه خودش سود نمیبرد، باشگاه فکر میکند دارد سود میبرد بلکه سود میرساند چون اقتصادش ورشکسته است. فعلا با تخفیف خریدن برایش سود است، در صورتی که در تمام دنیا هر برندی که روی سینه بازیکن ورزش حرفهای قرار میگیرد برای باشگاه پولسازی میکند. ما پولسای میکنیم برای تولید، این اقتصاد گرفتاری دارد. پس صنعت ما شکل نگرفته چون حرفهای نیستیم. چرا حرفهای نیستیم چون ابزارش را نداریم و نرم افزار و سخت افزارمان گرفتاری دارد. ما حتی گاهی گزارشاتمان را طوری تنظیم میکنیم و این ضعف را پوشش میدهیم که فیفا هم وضعیت برخی از باشگاههایمان را میپذیرد.
فوتبال گران است؟ چرا کشتی را نمیبینند!
* در مورد قراردادهای بازیکنان که خیلی هم بالا رفته، میشود گفت که ناهماهنگ با حرفهای شدنمان بوده است؟ خیلیها میگویند ما در فوتبال و از نظر فنی بالا نرفتهایم و فقط پولهایمان حرفهای بوده است، میشود این را هم به اقتصاد بیمار ربط داد؟
من یک بحثی دارم و اعتقاد ندارم فوتبال گران شده، بلکه پول ملی ما ارزان شده است. من سال ۱۳۷۲ وقتی قرارداد مجتبی محرمی به عنوان بهترین بازیکن پرسپولیس را در کنار، فرشاد پیوس، حسین عبدی و محمد پنجلعی و حمید درخشان که یادم میآید بهترینهای آن روزهای تیم ما بودند را بستم، وقتی به رقم قراردادشان نگاه کردم دیدم مجموع یک سالشان شد ۴۰۰ هزار تومان. سال ۷۵-۱۳۷۶ این رقم برای علی دایی ۶ میلیون بود و تا ۱۲ میلیون تومان رسید. اگر اشتباه نکنم برای جذب کریم باقری سال ۷۵ یا ۷۴ بود که ۱۰ میلیون تومان دادم به کشاورز و ۶ میلیون به خودش. اسطوره فوتبال ایران را به پرسپولیس آوردم. کریم با ۶ میلیون تومان یک آپارتمان گرفت که امروز با ۶۰۰ میلیون تومان هم نمیتواند آن آپارتمان را بخرد پس هنوز هم در شرایط موجود اگر ۶۰۰ میلیون به کریم بدهیم به اندازه سال ۷۳ به او پول دادیم. ما به او زیاد ندادهایم بلکه این نرخ تورم است که پوشش داده هزینهها و رخ نشان میدهد و بحث از میلیاردی میشود. من باز مثال میزنم زمین در سال ۶۹، ۷۰ در لواسانات، گرانترین و بهترین زمین متری ۱۱ هزار تومان بود، نه ۱۱ میلیون تومان، الان متری چهار و نیم میلیون تومان است، این چند هزار درصد رشد است؟ به همین نسبت نگاه کنید به پیکان که سال ۶۷ قیمتش ۱۳۱ هزار تومان بود، حالا که پیکان تولید نمیشود، چقدر هست قیمتش؟ همینطور هم بالا میرود، ۱۴ میلیون، میشود ۱۴۰۰ درصد رشد، همین رقم را ضربدر درآمد بازیکن میکنیم، بعضی از رشتهها فکر میکنند پول نمیگیرند من برایشان متاسفم. مثلا همین کشتی، میدانید لیگشان چند هفته طول میکشد؟
* شاید ۲ ماه و یا گاهی کمتر از آن.
نهایت دو ماه. حالا چند دقیقه کشتی میگیرند؟
به شما میگویم گرانی کجاست
* چهار دقیقه و گاهی هم که به تایم سوم کشیده میشود، شش دقیقه.
آنها شش تا کُشتی میگیرند اگر هر مبارزهشان را چهار دقیقه حساب کنیم، میشود ۲۴ دقیقه، بعد ۱۲۰ میلیون تومان پول میگیرند میشود دقیقهای چقدر؟ رقم والیبالیها و بسکتبالیها را هم دربیاورید، حالا شانس آوردیم که تنیسمان تنه نمیزند به تنیس جهانی وگرنه به شما میگفتم گرانی کجاست. فوتبال این وسط چه کار میکند؟ در بستر فوتبال تولیدی وجود دارد از هیجان و سالم سازی بسترهای اجتماعی. به عنوان نمونه عرض میکنم تا کاملا جا بیفتد، ما اینجا (گیلان) نزدیک به ۸ نقطه را به عنوان مناطق استعدادیابی ایجاد کردیم، سال گذشته که ورشکست شدیم و پولی هم نداشتیم و امسال هم بدتر از سال گذشته این بی پولی ادامه دارد، دیگر در این ۸ منطقه لازم نیست سرکشی کنیم و امسال به صورت خودجوش اداره میشوند. هر منطقه ۴ تیم امید، جوانان، نوجوانان و نونهالان دارد. در خود رشت همین چهار رده را داریم در کنار بزرگسالان، وقتی به چرخه هزینه نگاه میکردم در همین داماش که شرایط اقتصادی بدی هم دارد نزدیک به ۵۰۰ نفر در حول و حوش آن زندگی میکنند.
پول میلیاردی نوش جان رحمتی!
*یعنی اشتغالزایی شده است؟
بله، متاسفانه اینها را نمیبینند، هی در بوق و کرنا میکنند که فوتبال گران است. از این جمعیت انبوه فوتبالیست، یکی میشود رحمتی.
* که میلیاردی هم پول میگیرد؟
میلیاردی پول میگیرد که نوش جانش، بگیرد، بگذارید الگوسازی شود. همین رحمتی را وقتی از خارج از کشور وارد کنیم دو برابر باید به او بدهیم. بازیکنی که سیصد هزار یورو میگیرد در اروپا معلوم است دیگر که در چه سطحی است. دم آقای دولت گرم! که وضع یورو و دلار به اینجا رسیده است. حالا من باید به عنوان یک فوتبالی از مظلومیت فوتبال دفاع میکردم که ما در چرخه اقتصادی کلان مملکت زیر چرخ دندههایش داریم خرد میشویم!
با زر و زور پرسپولیس را گرفتند
* به دوره مدیریت خودتان در پرسپولیس برگردیم. چه کاری انجام دادید که آن زمان این باشگاه تا حدود زیادی در تامین هزینههایش خودکفا بود؟
یک جمله بگویم در مورد کسانی که با زر و زور پرسپولیس را از بخش خصوصی گرفتند و در اختیار سازمان تربیت بدنی آن روز و وزارت ورزش امروز قرار دادند، آنها که احتمالا نیتشان خدمت بود اما باور کنند باید استغفار کنند به خاطر چیزی که بر پیشانیشان زده شد. این خدمت نبود بلکه میشود گفت به فوتبال کشور خیانت شد. از آن روز ضربههایمان مهلک شد، ۱۷ تا مدیر عامل عوض شد. من ۸ سال، شاید کمی هم بیشتر مدیر عامل بودم. از ۷۲ تا ۸۰، چه اتفاقی افتاد در این باشگاه که به این نتیجه رسیدند پرسپولیس را منهدم کنند و از ما بگیرند و آن روند اقتصادی که ما شروع کرده بودیم را مختل کنند و باشگاه را به دولت بدهند. فقط به خاطر اینکه من بگویم، هر چه شما بفرمایید من در ورزش انجام میدهم آقای رئیس سازمان تربیتبدنی! برای اینکه اگر بازیکنی را دارند و گفتند استفاده کن استفاده کنم؟ چه میخواستند از ما، از پرسپولیس، از استقلال؟ ما نفهمیدیم. چرا اجازه ندادند بخش خصوصی اینها را منفک کند از دولت. چرا امروز با رفتارهای متفاوت نگذاشتند اینها خصوصی شوند. اصل ۴۴ پشت در ۲ باشگاه گیر کرد. چرا؟ دلائل غیر از اقتدار در مدیریت ناپایدار روسای ورزش بوده؟ کدام رئیس ورزشی توانست برای ۱۰-۱۲ سال در منصب خود دوام بیاورد؟
* فقط در بخش خصوصی ممکن است این اتفاق بیفتد.
بله، چرا هنوز بین کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش دعواست. اینجا چه چیزی به آدمها میرسد. اگر ما از فوتبال دفاع میکنیم آقایان ببینند حق داریم یا نه، زجر کشیده فوتبال هستیم یا نه؟ چه شد سال ۷۲ تا ۸۰ که بردهای پرسپولیس رقم خورد، ما بالاخره مدعی هستیم که در آن دوره ۵ قهرمانی گرفتیم و هر سال به جام باشگاههای آسیا میرفتیم و هر دوره بین ۴ تیم برتر بودیم. چه اتفاقی افتاده بود؟ ستارههای فوتبال به پرسپولیس و استقلال میآمدند و تیم ملی مقتدری داشتیم. برد برابر آمریکا و درخشش در جام جهانی به خاطر اقتدار دو باشگاه تهرانی رقم خورد. بعد چه اتفاقی افتاد که این اقتدار شکسته شد. من نمیگویم سپاهان نباید رشد کند اتفاقا استحقاقش را هم دارد یا آذربایجان استحقاق دارد که تراکتورسازی رشد کند. اما این نیست که اگر جایی رشد و شکوفایی میبینیم در جایی رکود ببینیم. دلیلش این بود ما به طرف خصوصی سازی رفته بودیم. ما، یعنی ما مردم، که مقتدرانه باشگاه را اداره میکردیم، بازیکنان را خوب ترانسفر میکردیم، در نتیجه گرفتن مشکل نداشتیم. ساختار آنقدر خوب است که بعد از من چند بازیکن امید و جوانان پرسپولیس به تیم بزرگسالان آمدند. با اروپا لینک بسیار خوبی شکل گرفت. بازیکن میدادیم اما نمیگرفتیم. وقتی دایی میرفت بزیک رشد میکرد. پیوس میرفت کنار مهدوی کیا رشد میکرد، میناوند کنار شاهرودی رشد میکرد. اینها اتفاقات خوب فوتبال ما بود. دایی، باقری، شاهرودی، میناوند، مهدویکیا، ترابیان و بعدها امامیفر اینها همه از یک باشگاه بودند که ترانسفر شدند، چرا امروز نمیشوند. چرا امروز بازیکنان درجه ۲-۳ اروپا و برزیل با رقمهای سنگین به ایران میآیند و ماحصل فوتبالمان همان هست که بود؟ رشدی نمیکند. اگر بازیکنان وارد لیگ میشوند باید فوتبالمان رشد کند. آن زمان چه اتفاقی میافتاد؟ هیئت مدیره و مجمع بسیار قوی و آگاهی در پرسپولیس داشتیم، مجمع استقلال هم همین شرایط را داشت و رقابت بسیار خوبی بینمان بود. گاهی تنش هم داشتیم اما همان تنش هم به نفع فوتبال بود.
برای مدیریت دولتی کار نمیکنم
* اگر دوباره مدیرعامل پرسپولیس شوید میتوانید آن دوره درخشان را تکرار کنید یا اینکه معتقدید این باشگاه باید به بخش خصوصی واگذار شود؟
با نظر دومتان موافقم. من آماده نیستم برای مدیریت دولتی در ورزش خدمتی کنم. نه میتوانم، نه بضاعتش را دارم و نه با این دوستان میتوانم کنار بیایم. فرقی هم نمیکند چه تفکری دارند. با هیچکدامشان نمیشود کنار آمد.
وزارت ورزش با من پدرکشتگی پیدا کرد
* چرا؟ چون بله قربانگو میخواهند؟
شاید یک چیزی سنگینتر از این، گاهی بله قربان میگویی که به نفع جامعه است اما آقایان میگویند رای نداشته باش. من مگر چه گناهی مرتکب شدم که گفتم آقای کفاشیان بمان و استعفا نده، از آن زمان وزارت ورزش با من پدرکشتگی پیدا کرد. من نظرم را گفتم چون عضو آن مجمع بودم. حق داشتم بگویم تو در مقدماتی رای آوردی و حق کنارهگیری نداری، اگر میخواستی کناره گیری کنی باید فرصت را میدادی به عزیز محمدی که او را از دور خارج کردی. این سناریو نوشته شده است، مگر ما میگذاریم این سناریو آن هم به دست کسانی که هیچ آگاهیای در این زمینه ندارند، اجرا شود؟ معلوم است مقابله میکنم، آقایان حاضر شدند حتی یک بار درد ما را بشنوند؟ وقتی در نظام مدیریتی کشور وزیری اگر به ساختار سیستمش اعتراض کند، باید یک هفتهای برکنار شود منِ مدیر باشگاه حق اعتراض دارم؟ معلوم است من را هم کنار میگذارند. در همه بخشها یک چیزهایی نشان دادند که باید تمام مدیران سیستمهای گذشته، حال و آینده از آن بنویسند.
* در دوره شما ترانسفرهای بسیار خوبی انجام شد و پولهای خوبی هم به حساب باشگاه واریز شد، در این مورد بیشتر توضیح میدهید، خصوصا قرارداد معروف مهدویکیا؟
مهدی مهدویکیا قراردادش ۲ میلیون مارک بود، کل بودجه سال ۷۹ -۸۰ پرسپولیس، من آخرین سال مدیریتم را میگویم ۹۴۰ میلیون بودجه پرسپولیس بود. آن زمان مارک ۲۵۰ تومان بود که ما در سال اول یک میلیون مارک برای مهدویکیا گرفتیم. میشود ۲۵۰ میلیون تومان. سالی که من بودجهام ۷۰۰ میلیون بود این رقم عایدم شد. نه سالی که بودجه باشگاهم ۹۴۰ میلیون بود. زمانی که من رفتم، ۸۰۰ هزار مارک دیگر آمد در باشگاه آن موقع، مارک شده بود ۴۰۰ تومان یعنی ۳۲۰ میلیون تومان که عباس انصاریفر و علی پروین آن را مدیریت کردند و پولش دیگر به من وصال نداد.
دایی بزرگی کرد
* آن روزها در مورد سرنوشت این پول هم خیلی صحبت شد و معلوم هم نشد کجا رفت؟
من باشگاهداری میکردم و کارم معلوم است. علی دایی اولین ترانسفر ما بود، دوست داشتم بیشترین رقم را بگیرد چون او میتوانست این راه را ببندد یا باز نگه دارد. اگر بد عمل میکرد دیگر هیچ ایرانی را به اروپا راه نمیدادند اما دایی پرچمداری کرد، بزرگی کرد با خردش، گاهی اوقات فوتبال دوستان در مورد او کوتاهی و کم لطفی میکنند. اگر دایی بد عمل میکرد یا رفتاری داشت که ضد کشور بود، برای پرچمداری فوتبال ما تثبیت نمیشد و به کشور دیپورت میشد، دیگر فوتبال ما را نمیپذیرفتند، اما او خوب عمل کرد. ما از علی ۷۰۰ هزار مارک بیشتر گیرمان نیامد.
بهترین پرداختم به عابدزاده بود
* به آرمینیابیلفلد آلمان؟
از ترانسفرهای بعدی او هم ۸۰۰ هزار مارک گیر باشگاه آمد که میشود مجموعا یک میلیون و ۵۰۰ هزار مارک؛ اما از کریم باقری در مرحله اول نزدیک به یک میلیون مارک گیر باشگاه آمد. این رقمها باشگاه را ساپورت میکرد. در کنارش نیز تبلیغات ۵۰۰ میلیونی اسپانسر را بگذارید، اینها به تناوب میآمد و من هم در باشگاه به تناوب خرج میکردم و اینطور نبود که یک شبه کلی هزینه کنم. ضمن اینکه آن زمان بهترین پرداختی من به عابدزاده بود که ۲۰ میلیون تومان گرفت. عابدزاده سال ۷۴ که به پرسپولیس آمد و تا زمانی هم که من بودم در این تیم بود، قراردادش از ۸ میلیون شروع شد و در آخرین سال که من میرفتم و او همچنان بود، به ۲۰ میلیون تومان رسید. واقعا عرضم این است که تمام هزینههایمان با درآمدها همخوانی داشت. گرچه از بلیت فروشی هم چیزی به ما نمیدادند و یک چیزی هم هزینه میکردیم، اما از تبلیغات روی پیراهن پول درمیآوردیم.
پول بلیتفروشی، پول واکس کفش بازیکنان است
* آن زمان یادم هست که پول بلیت فروشی را به باشگاهها نمیدادند گرچه تعداد تماشاگرانی که به ورزشگاه میآمدند خیلی بیشتر از امروز بود؟
خیلی کم بود، الان هم متاسفانه از سال ۸۰ تا ۹۱ از بس مدیریت در فوتبال قوی بوده ما در نیم فصل برای داماش فقط ۴۲ میلیون گرفتیم که این پول واکس کفش بچههای تیم میشود.
* باشگاه در زمان شما خودش درآمدزا بود و پولی از بخش خصوصی نمیگرفت؟
خصوصی معنایش این نیست که جای دیگر کار کند و بروند پول بدهند. مثلا سامسونگ برای تبلیغات روی پیراهن رقمی بالاتر از ۵۰۰ میلیون تومان میداد یا آیوا و شرکتهای تجاری دیگری که نمیخواهم اسمشان را ببرم. اینها شرکتهای تجاری بودند که با ما قرارداد میبستند و من رقم ۷۸ میلیون تومانی آیوا را به ۵۰۰ و اندی میلیون در سال ۷۷ و ۷۸ رساندم و همینطور این رقم بالا میآمد. برای دوره بعدم هم یک میلیاردی قرارداد بسته بودم که سال ۸۰ که آقایان آمدند، یک شب به ما گفتند اینجا چون خصوصی بوده و شما از طریق بودجه دولتی کمکش کردی گناه کردی، یک شب هم گفتند اصلا چه کسی گفته اینجا خصوصی است و بیا لطف کن و تیم را به دولت تحویل بده و برو.
* پس یک باشگاه سرپا را تحویل دادید و رفتید.
میتوانیم بگوییم. انشاءالله باشگاه دارد دوباره روی پای خودش بلند شده و حرکت میکند، بالاخره آنقدر تزریق شد به این باشگاه که زحمات این بندهخدا (رویانیان) دارد جواب میدهد و امیدوارم که دیگر دوره بدش پشت سر گذاشته شده باشد.
سیاسیای که پیشینه ورزشی ندارد، نیاید
* پس اینطور که فهمیدم مخالف حضور سیاسیون در ورزش هستید؟
سیاسیهایی که پیشینه ورزشی ندارند ورودشان به ورزش به دنبال مطامع سیاسی است و نباید بیایند. هنجار اجتماعی زیبا را نباید به هنجار سیاسی تبدیل کنیم. من اعتقاد دارم در ورزش کسی نباید دنبال رای باشد.
* ولی شما هم دورهای برای شورای شهر کاندید شدید و رای هم آوردید؟
اجازه دهید تصریح کنم که کسی بدون پیشینه ورزشی نباید بیاید. من بازیکن تیم ملی، کاپیتان تیم ملی جوانان، کاپیتان تیم آموزشگاههای کشور و مربی بودم، حالا اگر آقایان این پیشینه را دارند، بیایند.
* همانطور که مخالف حضور سیاسیون بدون پیشینه در ورزش هستید، مخالف حضور ورزشیها در سیاست هم هستید؟
اگر به مجلس میرفتم حرف شما درست بود اما من به شورای شهری رفتم که در قالب بودجه شهر و مسائل شهرداری اداره میشود. من آن زمان استنباطم این بود که در زمینه مناطق شهری که زمین فوتبال یکی از آنها بود که داشت از بین میرفت، باید کاری کرد. رفتم و مسئولیت کمیسیون ورزش شورای شهر را به عهده گرفتم و اگر یادتان باشد مصوبهای را گذراندم که کاربری زمینهای فوتبال غیر، تبدیل به مسکونی نشود. همین یک کار کافی بود که من به شورا بروم. من نمیگویم ورزشکاران نباید به شورای شهر بروند همین امروز مگر اشکالی دارد که علیرضا دبیر، هادی ساعی در شورا هستند. اگر جایی بتوانیم خدمت کنیم خیلی هم خوب است. بعد از من چند نفر دیگر هم به شورای شهر رفتند.
هاشمی مجموعهای را به ورزش فرستاد که تحول ایجاد کردند
* با شرایط موجود، باشگاهها چه کار میتوانند کنند که درآمد سازی کرده و فقط هزینهساز نباشند؟
در کنار باشگاهها دولت باید تکلیفش را مشخص کند. یک دورهای میخواستیم تیم ملی را رشد بدهیم، در آستانه آوردن استانکو، خدمت هاشمی رفسنجانی رفتیم. به او گفتم حاضرید برای خوشحالی مردم ایران، در سال برای هر نفر هزار تومان هزینه کنید؟ هاشمی سریع گفت: چه شده عابدینی! ۶۰، ۷۰ میلیون تومان پول میخواهی؟ آن دهه ۶۰، ۷۰ میلیون تومان برای فوتبال هزینه کردن خیلی زیاد بود. او نیامد این پول را در اختیار من قرار دهد بلکه بستر را آماده کرد. به محلوجی گفت تو به کمیته المپیک برو، به هاشمیطبا که یک مدیر صنعتی بود گفت برو به ورزش و راجع به صنعتی کردن ورزش فکر کن. از اکبر ترکان خواست به ورزش بیاید. در واقع یک مجموعهای را به ورزش کشور فرستاد که این مجموعه وقتی آمدند جبرا باید بخشی از تفکرشان را خرج ورزش میکردند.
* و پیروزیهای زیادی هم حاصل شد.
آنها تحول زیادی در ورزش ایجاد کردند و شما پیروزیهای دهه ۷۰ تا ۸۰ فوتبال را دیدید. کشتی چه شد؟ در واقع رشد در ورزش شروع شد. نه اینکه امیر عابدینی رفت یک درخواستی کرد و این اتفاق افتاد بلکه این در تفکرات هاشمی گره خورده بود که در ورزش باید کاری کند کارستان، میدانست باید برای ورزش کشور یک کارهایی انجام داد. خیلیها از آن به عنوان فصل جابجاییها یاد کردند در حالیکه در واقع فصل نوآوریها بود. پس دولت تکلیفش را روشن کرد. بودجه در اختیار کمیته المپیک قرار داد. بزرگترین وزیر تولید کنندهاش را گذاشت کمیته ملی المپیک، مصوبه دولت کرد که برای ورزش هزینه کند. همان زمان مهندس محلوجی را گذاشتند به عنوان رئیس مجمع پرسپولیس، یک بزرگواری از همان مدیران عالی رتبه نیز در استقلال قرار گرفت. همه مجموعهها جمع شدند که پول بیاورند و روشهای پولسازی را تزریق کنند به این سیستم. آنها این فرصت را به من دادند تا با سامسونگ قرارداد ببندم. آْن مجمع مصوب میکرد که بازیکن ترانسفر کنم، من به عنوان مدیرعامل، مجری دستورات آن مجمع بودم. روش به گونهای بود که به موفقیت منجر شد و فوتبال ما بعد از ۲۰ سال به جام جهانی رفت و تکرارش نیز حاصل همین اتفاقات بود. حالا هم میگویم دولت باید تکلیفش را با باشگاهها و ورزش مشخص کند که چه میخواهد بکند و در حقیقت از ورزش چه میخواهد.