برای تیمی که رویاهایش را هنوز در تصورات و خواب خرگوشی فینال آسیا میبیند این بهترین حالت هست که دقیقه نود گل تساوی را بخورد. این گل حکم نهیب به موقع برای این تیم را دارد تا سریعتر برگردد اما این بازی نکات بارزی داشت. تبعات باخت در فینال همچنان برای پرسپولیس ادامه دارد بخصوص از بعد روانی آن. ریکاوری کامل روانی تیم از نان شب برای این کادر فنی واجب تر است.
محک گل محمدی
یحیی در آستانه محک دیگری قرار دارد، به قولی قهرمان شدن سخت هست و حفظ قهرمانی سختتر. حالا گلمحمدی باید بتواند تیم را جمع و جور کند چرا که به غیر از بحث فنی و روانی بعد از فینال پرسپولیس دو تساوی داشته، حاشیهها در کمین هستند.
مهاجم
این تیم مهاجم ندارد، شعار نیست، سخن کلیشهای هم نیست. از رمضانی و عبدی یک مهاجم هم در نمیآید، دست یحیی خالیست، از طرفی امیری و عالیشاه هم ذاتا مهاجم نیستند، عیسی هم حالا حالاها محروم هست، باید طرح نوعی بیندازند.
سید جلال
اگر محکوم به زدن تیم نشویم باید قبول کنیم سیدجلال تیم را پایین نگه میدارد، حضور او ستودنی هست و قابل احترام اما در آستانه چهل سالگی، بدون جایگزین، بازیهای پیدرپی تاثیر منفی خود را خواهد گذاشت.
نیمه دوم
عجیبترین نیمه یک سال اخیر را دیدیم. شاید غرور کاذب، اشباع روانی یا عدم تمرکز و بیمسئولیتی باعث لو رفتن اکثر پاسها میشد و خطاهای مکرر. صد البته که رفتن بشار و بازی در در زمین نساجی و خستگی آن هم نمیتواند بیتاثیر باشد.
خالیتر از همیشه
پرسپولیس حالا به سان لشگری هست که سردارهای خود را از دست داده و هر روز خالیتر از قبل میشود. ترابی، علیپور، شجاع، بشار. اما این دلیل قانعکنندهای نیست، در هر صورت این بضاعت تیم هست تا نیمفصل! باید حربهای، فکری، طرح جدیدی از طرف کادر فنی شکل گیرد.
حفظ بازی
از فینال به بعد پرسپولیس بازی را حفظ نمیکند، فینال که داستان خودش را داشت. چند ثانیه کم آورد و گل خورد و به رختکن رفت و بازی نساجی هم حکایت دیگری دارد اما این بازی هم تنها چند دقیقه فقط احتیاج به حفظ بازی داشت که از دست رفت، یک جای کار میلنگد این روزها.