الف، فمینیسم را میشناسیم. فیمینیسم در کشور ما، گاه به بهانهی مغالطهی برابری حقوق زن و مرد و با سوءاستفاده از خلاءهای موجود در تبیین کامل دیدگاه متعالی اسلام در این باب، سعی میکند زن را از قید حقوق اسلامیش به در آورد و گاه آنقدر کاسه داغتر از آش میشود که حتی میخواهد زن را از وظایف طبیعیاش مانند تولد و تربیت نسل خلاص کند.
افق:شرح سالها فعالیت این تفکر و اصحاب آن در سطح بینالمللی و داخلی چیزی نیست که در این یادداشت بدنبالش باشیم. در این چند سطر و چند فریم پیش رو، ما میخواهیم به یکی از حلقههای متصلهای نگاه کنیم که فعالیت فمنیسم را در داخل و خارج از این کشور با هم پیوند میزند. و آن پشتیبانی هنری از این اعتقاد است.
در آثاری که در این یادداشت و سایر یادداشتها خواهیم دید به مضامینی همچون زنبودن، ایرانیبودن، سنتیبودن، و انقلابیبودن توجه کنید. بررسی این روایتها از نگاه یک مخاطب عام چیزی است که ما به دنبال آنیم.
یکی از این فعالان هنر فمنینیسم، شادی قدیریان است. عکاسی را در دانشگاه آزاد خوانده و از اواسط دهه هفتاد که آغاز یک اوج برای فمنیستهای مستقل و دولتی است، دست به اجرا و اکران پروژههای جدی عکاسی خود میزند.
اولین پروژه فراگیر او پروژه «قجر» است. در زمانی که کشور به شدت رنگ تخریب و ساختن در عرصه هویت را به خود میبیند و پس از پایان جنگ، تفکرات خردهگیر به بیرون خزیدهاند، فمینیستها سعی میکنند به زنان ایرانی بقبولانند که باید پوسته قبلی خود را بشکافته و با هیئتی جدید وارد جامعهی امروز شوند. گوشهای از این مرحله ی گذر از سنتهای آمیخته به این سوی مدرن شدن را، قدیریان در پروژه قجر به تصویر میکشد.
در این عکسها که فضای عکاسخانهها و لباسهای قجری را تداعی میکند، دخترانی با پوشش و آرایش قجری در فیگورهای مختلف حضور دارند و شیئی در دست گرفتهاند که به لحاظ امروزی بودن، با فضای عمومی عکس کنتراست دارد.
طنز نهفته در این کنتراست به کمک فضای نوستالوژیک دکور و لباس، این مجموعه را برای ببیننده دوستداشتنی میکند. و به او این پیام را منتقل مینماید که: زن ایرانی که هنوز ماهیت قجری سنتهایش او را رها نکرده به سوی تغییر پیش میرود.
دو عکس از این مجموعه به شدت حکایت از مبارزه فمنیستهای دولتی برای سوار کردن زن ایرانی بر دوچرخه دارد. در اولین فریم، زنان چادری و روبندهداری را میبینیم که به ندرت در این مجموعه دیده میشوند. یکی از آنان روبنده به صورت دارد و دورتر از دوچرخه ایستاده و دیگری که روبنده از چهره برداشته با احتیاط به دوچرخه نزدیکتر شده است. در مرحلهی بعد و در فریم بعدی دختری که چادر را کنار گذاشته، کلاه کاسکت بر سر دارد و اینبار موفق به سوار شدن بر دوچرخه شده است.
این پروژه در گالریهای داخلی نمایش داده شد. فمنیستهای دولتی از داخل آن را ساپورت کردند. مستقلها با استفاده از تریبونهای در اختیارشان و با مصاحبه و رپرتاژ آن را بزرگ کردند. و خارجیها آن را در گالریها و حتی اکرانهای شهری نشان دادند.
چیزی که در ظاهر یک سنت ایرانی را با طعمی نوستالژیک ترویج میکند اما در واقع در دادگاههای بینالمللی شهادت میدهد زنان ایران قصد دارند به دنیای مدرن شما بپیوندند. که امیدوارم مدیران حامی این چنین پروژههایی دچار اشتباه ظاهری اول شده باشند.
دومین پروژه مهم قدیریان در این باب، «مثل هر روز» است. در این مجموعه، زن ایرانی سنتی را میبینیم که از فرط در خانه ماندن و انجام کار منزل، در نگاه جامعه مسخ گردیده و تبدیل به یکی از ابزار منزل شده است.
کار در منزل اگر چه از نگاه حقوق اسلامی از وظایف زن نیست و حتی زن میتواند در مقابل آن از همسر خود اجرت دریافت نماید، اما طبق الگوی اخلاقی که حضرت زهرا (س) در دست است، به عهده گرفتن آن با توافق و تفاهم دو طرفه، هم با فطرت زن سازگارتر است و هم در پیشگاه خدا عبادتی پر اجر به حساب میآید.
تبعیت از این الگو یکی از ویژگیهای زنان ایرانی است. بهطوری که به شکل یک سنت در آمده. هدف قرار دادن این سنت بدون در نظر گرفتن نگاه منصفانه اسلام به آن، در واقع عزم در تخریب الگوی بوجود آورندهی آن دارد.
تذکر این نکته ضروری است که در بحث نمادشناسی زن ایرانی، همیشه چادر مشکی نشانگر حضور زن مسلمان در جامعه و چادر رنگی نماد زن مسلمان سنتی در داخل خانه است. زن ایرانی در سایر لباسها مانند البسهی سنتی و محلی یا پوششهای مد روز نماینده یک موضوع از چند موضع دیگر است.
مجموعهی «مثل هر روز» که در بیان خود به شدت به تکرار و تکلف افتاده است باز هم در نمایشگاههای مختلف داخلی و خارجی اکران گردید. حتی نمایشگاههایی که رسماً قصد داشتند قواعد اسلامی حقوق زن را به بهانههای مختلف مورد حمله قرار دهند، از این مجموعه استقبال کرده و پذیرای آن شدند.
پروژه «پر رنگ باشید» یک روایت تکنیکال از زنی است که قصد دارد با رنگهای فعال خود را از پشت شیشهای مسدود کننده نشان دهد. تشویق زنان به حضور بیشتر آن هم نه از نوع فعالیت بلکه از نوع بروز نمایشی. این مجموعه اگرچه از حیث تکنیک قابل قبول است، تکراری آزاردهنده دارد.
اما دیگر پروژهای که سالهای اخیر، قدیریان دست به تولید آن زده، مجموعه عکس «هیچ به هیچ» است. این مجموعه با حاضر نمودن یکی از ادوات جنگی در فضای زندگی زنانه یک خانه، قصد دارد درباره تعارض جنگ با روحیات زنانه صحبت کند. کنتراستی که اینبار مانند مجموعه «قجر» لطیف نیست!
هیچ کس منکر این نیست که جنگ یک پدیده زشت و دردآور است که از نگاه اسلامیت و انسانیت مردود میباشد. خاصّه انسانیتی زنانه با تمام ویژگیهای ظریف و حسّاسش. اما قصه به اینجا ختم نمیشود. اگر تعارف را کنار بگذاریم خواهیم دید که در همان دادگاه افکار عمومی، این هنرمند و سایر هنرمندان ایرانی وقتی از جنگ حکایت میکنند، بلافاصله ذهنها به جنگی منتقل میشود که ایران آن را تجربه نموده است. یعنی ۸ سال دفاع مقدسی که زنان در آن نقش اصلی را در پشتیبانی فکری و معنوی و حتی حضور فیزیکی داشتهاند.
تنها برهان برای تبرئه این مجموعه، عدم استفاده قدیریان از نمادهای خاص دفاع مقدس است. کمااینکه در مجموعهی دیگری به نام «مربع سفید» تا حدودی به این مرزها هم نزدیک شده است.
حضور یک سرنیزهی خونین بر سر سفره غذا در حالیکه رنگ خون آن با گلهای بشقاب ست شده. رو در رویی یک پوتین خونین و یک جفت کفش زنانه به همان رنگ، حضور یک فشنگ در کیف لوازم آرایش، نارنجک در میان میوهها و قمقمه آب در یخچال و خمپاره شصت عمل نکرده در رختخواب.
گیریم که قدیریان در این دو مجموعه، ماهیت مقدّس و دفاعی جنگ ما را با سایر جنگها به یک چوب نزده باشد اما باید از او پرسید اگر به حساب مجموعهی «مثل هر روز» کار در منزل دون شأن زن است و او را از انسان به ابزار مسخ میکند، چرا در مجموعهی «هیچ به هیچ» هرجا پای زن در میان است یا لوازم خوردنی میبینیم، یا ابزار آرایش و یا رختخواب؟ آیا در تعریف قدیریان ساحت بزرگ زن در همین حیطهها خلاصه میشود؟ آیا زن را نمیتوان با نمادهای دیگر شناخت؟
قصه اینجاست که شناخت موضعی و ناقص از موضوعاتی مانند حقوق اسلام، زن و دفاع مقدس باعث ایجاد چنین تضادهایی میشود. البته درباره این مجموعه عکس، برخلاف مجموعههای پیشین، باید به مدیران نظامی تبریک گفت که به شکل خوشبینانه به هوای یک پروژه دفاع مقدسی ادوات نظامی را به مدت یک هفته در اختیار قدیریان قرار میدهند. امکانی که برای هنرمندان دفاع مقدس هم چیزی غیر ممکن است.
قدیریان خود معتقد است خواسته با نمادهای زنانه در این دو مجموعه، لطافتی را نشان دهد که زنان با ورود خود به هر عرصهای با خود میآورند. بماند که حتی ورود زنان ما به عرصهی دفاع مقدسمان چنین رهآوردی نداشت. هویت بخشی زنان مسلمان ایرانی به جنگ از نوعی عمیقتر و از جنس متفاوت بود. « رجوع شود به مقدمهی وصیتنامه حضرت امام (ره) »
آنچه گذشت، کارنامهی یکی از فعالان فمینیسم در زمینه عکس است. کارنامهای که هنوز در داخل و خارج از کشور باز است. و مدیران و مخاطبان گاه به غلط افتاده و آثار آن را با عکسهای هویتدار ایرانی و گاه حتی دفاع مقدس اشتباه گرفتهاند.
شاید در مجالی دیگر به مجموعهی سال ۹۰ قدیریان تحت عنوان «شاپرک خانوم» و همچنین سایر عکاسان فمنیسم بپردازیم تا روشن شود این جبهه چند خاکریز دارد. و زن مسلمان انقلابی ایران، از چند جهت مورد هجمه هنری و رسانهای قرار میگیرد.
مبارزه با زن مسلمان انقلابی
اولاً زن کلّیتی است در داخل مرزهای جغرافیایی ایران که ماهیتی تحت عنوان زن مسلمان دارد و در برههی تاریخی پس از انقلاب به حقیقتی تبدیل شده که میتوانیم آن را زن مسلمان انقلابی بنامیم. این چیزی است که بدخواهان باید با آن مبارزه کنند. یعنی حقیقتی بزرگ و پیشرفته که مبارزه با آن از راههای گذشته ممکن نیست. و ثانیا آنان که خارج این مرزها وکیل و وصی زنان مسلمان ایرانی و حقوق به اصطلاح از دست رفته آنها هستند، در دادگاه خود نیاز به شاهدانی محکمهپسند دارند تا گواهی دهند که زن در مرزهای عقیدتی و باورهای انقلابی ایران مورد ستم واقع شده است.
برای نیل به هدف اول چه چیزی بهتر از ابزار هنر و برای تأمین هدف دوّمی چه کسی بهتر از خود زنان ایرانی؟ وقتی یک زن ایرانی فعال در یک شاخه هنری، با بیان خاص خود از ستمی داخلی محاکات میکند، چشم مدعیان خارجی به چنین شهادتی روشن میشود، به استقبال او آمده و از آثارش بهعنوان یک شاهد واجد شرایط استفاده میکنند. کمترین شاهد این مدعا اکرانهای متعدد و پشتیبانی رسانهای آثار قدیریان در خارج از کشور، نگهداری آثار او در موزه cccb بارسلون، فستیوال عکاسی لهستان، اکرانهای شهری کپنهاک و نمایشگاه پاریس است.
در داخل نیز جریانات مخالف به این هنرمندان و ترویج نگاهشان کمک میکنند. و از بودجههای داخلی برایشان هزینه میکنند. در نتیجه هنرمندانی و آثاری در بوق میشوند که خودشان و آثارشان با سواری گرفتن از موجهایی اینچنین توانستهاند پیش بروند.