حمید لازمی
تهران امروز
سینما هنر صنعتی است که گردش مالی و اقتصاد و مسائل مادی از ارکان مهم آن محسوب میشود. بانی هر فیلمی پول است و فراهم آورنده این امکان و فرصت اولیه فردی است به نام تهیه کننده که گروه و عوامل را ابتدا فرا میخواند تا جهت تولید اثری فرهنگی فعالیتی آغاز شود. یکی از مهمترین بخشهای فیلمسازی که نتیجه کار محسوب میشود، فصل اکران است. مرحلهای که همه برای رسیدن به آن تلاش میکنند و همه سعی میکنند اثرشان در این مرحله موفق باشد. اخیرا در آیین نامه شورای صنفی نمایش با بندهایی مواجه شدیم پیرامون حداقل و حداکثر مدت اکران که بر مبنای کف فروش تعیین میشود.
هدف نگارنده از این نوشته بررسی این قانون نیست. هدف این است که به مقولهای بپردازم که پیرامون این قانون مهم جلوه گری میکند. مهمترین عاملی که برای استفاده حداکثری از فرصت محدود اکران مورد استفاده قرار میگیرد عنصر تبلیغات است که کشور ما و سینمای کشور ما دوران نوجوانی خود را در این زمینه طی میکند. وقتی فیلمی در میان حداقل ۵ فیلم دیگر اکرانش را آغاز میکند باید گونهای جلوهگری کند تا بیننده مجاب شود آن را انتخاب کند.
در عصری که تولیدات انبوه را شاهدیم و بیننده برای انتخاب غذای روح خود فرصت آنچنانی ندارد باید حرکتهایی از جانب تولید کنندگان صورت بگیرد تا اثرشان خریدار داشته باشد. یکی از حرکتها تبلیغات است که متاسفانه در کشور ما مانند سایر موارد فقیر است.
در سینمای ایران با به وجود آمدن رقابت در دیده شدن بیشتر و افزایش تولیدات و حرفهایتر شدن سینما نیاز بیش از پیش به این بخش دیده میشود و اخیرا هم شیوههای مختلف تبلیغی نشانگر مهم شدن این مسئله است.
فیلم «ورود آقایان ممنوع» ساخته رامبد جوان است که اوج تبلیغات میدانیاش را به رخ میکشد، مثلا پهن شدن یک عکس بزرگ از فیلم بر کف زمین روبهروی سینما قدس و تاکید ورود خانمها در هفته اول اکران و فروش بلیت توسط رضا عطاران و پگاه آهنگرانی در گیشه سینما آزادی از این عناصر است. «پایان نامه» با پیشکشی ماشین درون فیلم به تماشاگران با قرعهکشی و فروش بلیت نیم بها به بهانه جذب همسایههای سالنهای سینمایی، وجهه دیگری از خلاقیتهای عرصه تبلیغات را به رخ کشید. فیلم «جرم» با تبلیغات گسترده پیرامون نام کارگردان تبلیغاتش را آغاز کرد و با ارائه دو نسخه دوبله و صدای اصلی کنجکاوی بسیاری از تماشاگران را برای دیدار از فیلم به وجود آورد. مثل اینکه جنجالهای قدیمی همچون مانور روی جوایز گرفته شده از جشنوارهها و انتقادهای تند از سیستم مدیریتی و فریادهای فرامتنی کم کم کهنه میشوند و شیوههای جدید در حال جایگزین شدن است.
به گفته کارشناسان، تنها نوع تبلیغی که در ایران جواب میدهد و اگر به وجود آید سونامی ایجاد میکند، تبلیغ دهان به دهان است. این نوع تبلیغ بسیار وحدت آفرین و خودجوش است. از رضایت قلبی و احساسی اغلب تماشاگران نشأت میگیرد و نشانگر هوش سرشار سازنده است که اصطلاحا رگ خواب تماشاگران را کشف کرده است.
در هر صورت باید همه از سینمای خوب دفاع کنند و متاسفانه نباید به هر بهانهای دیدن فیلمها را از مردم دریغ کنیم. متاسفانه اختلافهای سلیقهای اصطکاکهایی در اکران برخی فیلمها به وجود آورده که موجبات از بین بردن روند تبلیغات آن فیلم شده است مثلا برخی فیلمها از سوی عواملی به ندیدن تبلیغ میشوند که حرکتی غیرحرفهای و اشتباه است.
معضلی دیگر هم که در این عرصه وجود دارد عدم پشتیبانی و حمایت عوامل سازنده فیلم و بازیگران از فیلمهاست. جریانات مختلف اجتماعی و سیاسی موجب میشود که آنچنان که باید و شاید غیرت و همبستگی بین عوامل و اثر تولید نشود در حالی که روند باید به گونهای باشد که همه عوامل مسئول محصول مخلوقشان باشند و تا رسیدن به گامهای آخر ارائه اثر از آن حمایت کنند.
شروع اکران سال ۹۰ با متفاوتترین نوع تبلیغات همراه بود که نامش را میتوان تبلیغات سیاسی و قطب بندی گذاشت که بر دو فیلم «اخراجیها ۳» و «جدایی نادر از سیمین» حاکم شد که هر دو فیلم از فضا بهرهبرداری مکفی کردند.
سال ۹۰ را میتوان سال تبلیغات خلاقانه برای سینمای ایران قلمداد کرد و امیدواریم این روند ادامه یابد تا در برآیندی کلی سینمای ایران از رخوت و کسادی خلاص شود و رونق اقتصادی توام با شادی و سرگرمی مردم را شاهد باشیم.
این میتواند شروعی خوب و طلایی باشد اگر به شعر «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید» منجر نشود. بهترین نوع تبلیغات تبلیغاتی است که هدفمند و در راستای ارزشهای فیلم باشد. در غیر اینصورت توقع بالا آمده تماشاگر پس از دیدن فیلم ضعیف و کم شانتر از تبلیغات به یاس و سرخوردگی ختم میشود و یک ضد تبلیغ خانمان برانداز به وجود میآید.
در هر صورت راه نجات سینمای بیمار رونق اقتصادی است تا انگیزهها پدیدار شود. برای ایجاد این انگیزهها باید اختلافات بیجهت کنار گذاشته شود و همه برای درمان معضلات سینما بسیج شوند. سینما بیشتر از نقد به تبلیغ نیاز دارد. تبلیغ را جدی بگیریم.