روزنامه اعتماد در گفتگو با محمد هاشمی نوشت:
آقای هاشمی با گذشت بیش از یکصد روز از تصدی دولت آقای روحانی فضای عمومی جامعه اعم از سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در بررسی به پاسخ این دو سوال شما از انتخابات ریاستجمهوری در ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۲ شروع میکنم. در حقیقت بستر زمانی از ۲۴ خرداد است. تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری ۹۲مخصوصا از سال ۸۸ به بعد تمامی جایگاهها و مسوولیتهای مدیریتی اعم از اجرایی، سیاسی و فرهنگی ، قضایی – تقنینی و نظامی – امنیتی در اختیار جناح اصولگرا بود. این دو جناح دو استراتژی را با عناوین مختلف و توسط بسیاری از شخصیتهای حقیقی و نامزدهای بالقوه انتخاباتی خود ترسیم میکردند.
اولا القا میکردند که دیگر رقیبی در صحنه سیاست وجود ندارد و رقبای آنها اعم از اصلاحطلب – اعتدالگرا و حتی مستقل نابود شدهاند و محلی از اعراب ندارند و جریان اصولگرا را یکهتاز میدان و تنها نیروی سیاسی مورد قبول مردم میدانستند و با این برداشت برای انتخابات ریاستجمهوری سناریوی چند کاندیدایی از درون جبهه اصولگرا طراحی کردند که به اصطلاح بهکاررفته «انتخابات»- «انتصابات»نباشد و با رقابت در درون جبهه اصولگرا تنور انتخابات هم گرم میشود.
دوم استراتژی دومی که ترسیم میکردند این بود که شکست در انتخابات ریاستجمهوری و واگذاری ریاستجمهوری به دیگران برای جریان اصولگرا «یک فاجعه است». بدینترتیب به جامعه القا میکردند فکر نامزدی جز « اصولگرا» نباشند و هر کسی وارد صحنه شود شکست او حتمی است. در برابر دو استراتژی اصولگرایان در جبهه اصلاحطلب زمزمههای متفاوتی از تحریم تا مشارکت فعال و حتی با چند نامزد شنیده میشد. اما از حدود یک سال قبل گروههای مردم نهاد و محافل مردمی با توجه به عملکرد منفی جبهه اصولگرا در حوزههای مختلف و عدم پاسخگویی در برابر گفتارها و رفتارهای سخیف بعضی دولتمردان اصولگرا خواهان تغییر و شکست انحصار جبهه اصولگرا بودند. شعارهایی با مضمون «تغییر با رای مردم» یا «مردم میتوانند» و تغییر حول محور «آیتالله هاشمیرفسنجانی» به یک خواسته عمومی تبدیل شده بود. با ثبت نام آیتالله هاشمیرفسنجانی موج توفانگونه شادی و حمایتهای مردمی از ایشان سراسر کشور را اعم از شهر و روستاها را فراگرفت و مردم با امید زایدالوصفی برای عبور از وضعیت نامطلوب موجود و رسیدن به آینده بهتر که از عزت و حرمت و کرامت و رفاه مردم در داخل و عزت و اقتدار نظام اسلامی در صحنه بینالمللی پاسداری کند و با اعلام حمایت خود از آیتالله هاشمیرفسنجانی به صحنه آمدند. ورود آیتالله هاشمیرفسنجانی به صحنه انتخابات در مرحله اول دو نتیجه به همراه داشت: اول اینکه تمام رشتههای هشتساله افراطیون اصولگرا را پنبه و باطل کرد و معلوم شد که این جریان افراطی هیچ پایگاه مردمی ندارد و همه ادعاها و تبلیغات طبل تو خالی بوده است و پایگاه مردمی متعلق به اندیشههای ژرف خدمتگزاری چون آیتالله هاشمیرفسنجانی است و بر اساس نتیجه اول تمام برنامههای انتخاباتی جریان اصولگرا همچون کف روی آب بر باد رفت و نامزدهای اصولگرا با سلسله اعصاب به هم ریخته که امیدها و تلاشهای چندساله خود را برای تصدی کرسی ریاستجمهوری از دست دادند و بعضا به ناسزاگویی و تخریب شخصیت استوار و مردمی هاشمیرفسنجانی پرداختند.
هنوز کمتر از پنج روز از ثبتنام آقای هاشمی نگذشته بود که نظرسنجیهای مراکز رسمی از محبوبیت بینظیر هاشمیرفسنجانی به سخن آمدند و آنها در آن روز کف رای هاشمی را حداقل ۳۰میلیون برآورد میکردند و میگفتند اگر هاشمی در صحنه باشد مشارکت بیش از ۹۰ درصد و رای هاشمی بیش از ۴۰ میلیون خواهد بود. جریان افراطی برای از دست ندادن همه امیدهای خود راه چاره را در حذف هاشمی از صحنه انتخابات دیدند و با اعزام افرادی خواهان انصراف هاشمیرفسنجانی شدند و همزمان تهدید کردند اگر ایشان انصراف ندهد او رد صلاحیت خواهد شد. آیتالله هاشمیرفسنجانی در پاسخ به این پیامها و تهدیدها گفتند: «مگر من با مردم نفاق دارم». چند روز قبل اعلام ورود کردم و حالا بگویم انصراف میدهم؟! من هرگز انصراف نخواهم داد و در برابر رد صلاحیت هم اعتراض نخواهم کرد! اینگونه اظهارات و صبر و شکیبایی محبوبیت هاشمی را بهطور لحظهیی در میان مردم بالا میبرد و رقبا را هر لحظه عصبانیتر میکرد. سرانجام آنچه هیچکس تصور آن را هم نمیکرد رخ داد و هاشمی این شناسنامه نهضت و انقلاب اسلامی با اعلام شورای نگهبان رد صلاحیت شد!جریان اصولگرا تصور میکرد با حذف هاشمیرفسنجانی میتواند کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کند ولی خبر رد صلاحیت یار دیرین امام خمینی (ره) مردم را برای تغییر مصممتر کرد و آنها از هاشمی خواستار راهحل و معرفی نامزد شدند. با کنارهگیری کاندیدای جبهه اصلاحات (آقای دکتر محمد رضا عارف)، سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی حمایت خود را از آقای دکتر حسن روحانی اعلام کردند و دو روز باقیمانده تا روز انتخابات حمایتهای مردمی از روحانی سراسر کشور را فراگرفت و در دور اول کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کرد. رصد رسانههای گروهی اصولگرایان بیانگر آن است که این پیروزی خیرهکننده و باور نکردنی برای افراطیون اصولگرا آنان را بهتزده کرده و هنوز هم پس از ماهها که از این پیروزی میگذرد، نتوانستهاند بر اعصاب خود مسلط شده و راه صواب را در پیش بگیرند. حالا در پاسخ به شما با شیوهیی که در مقدمه گفتم درباره فضای عمومی جامعه به لحاظ سیاسی اولا در حال حاضر مردم به دلیل آنچه انجام دادهاند هم شادند و هم به آیندهیی بهتر امیدوارند. دوم گروههای سیاسی جریان اصولگرا مخصوصا افراطیون این جناح هنوز نتوانستهاند خود را با شرایط جدید تطبیق بدهند و کماکان بر طبل مخالفت با پیروز میدان انتخابات که او را رقیب میدانند، میکوبند و با عصبانیت خاص و بدور از نزاکت سیاسی و ادب دینی همچنان با توهین به کسانی که باعث خلق حماسه سیاسی شدند مشغولند و مطالب خیالی دور از واقعیت عینی جامعه را مطرح میکنند.
مثلا چه مطالبی؟ میتوانید به بعضی اشاره کنید؟
اگر به تریبونها گوش کنید و نشریات را ببینید متوجه میشوید که چه مطالبی میگویند و هدف آنها چیست.
البته من نمیخواهم وارد مصادیق شوم ولی چون اصرار میکنید به یک مورد اشاره میکنم. اخیرا یکی از افراطیون که در باب فتنه ۸۸ و ۹ دی سخن میگفت، گفته است «۹ دی» روزی بود که مردم میخواستند برخی را به باغ پسته برگردانند و همان فرد در نماز جمعه گفت که «راهحل برون رفت از مشکلات، خطبههای نماز جمعه من است.»این آقا اگر لحظهیی به صحنه انتخابات فکر میکرد قطعا متوجه میشد که اگر آن آقا رد صلاحیت نشده بود مردم چه کسی را با چه رایی به کجا میفرستادند. رفتار مردم در انتخابات ۲۴ خرداد نشان داد که اگر مردم در روز ۹ دی به صحنه آمدند برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی بود نه برای تثبیت اصولگرایان افراطی ! بههر حال این اظهارات و واکنشها نشان میدهد افراطیون نتوانستهاند خود را با خواست مردم تطبیق دهند و معلوم نیست مخالفتها و کارشکنیهای آنها با برنامههای دولت تا کی و تا کجا ادامه دارد. فعلا حرکاتی انجام میدهند که خلاف مصالح ملی و بعضا امنیت ملی است. از نظر سیاسی طیف مقابل از پیروزی در انتخابات ۲۴ خرداد شاد است و به همین دلیل بعضا مطالبی در نشریات این طیف نیز منتشر میشود که متاثر از شادی به خاطر پیروزی و بعضا خلاف مصالح ملی است. البته دلایل هر کدام از جریانهای سیاسی متعدد است ولی در حوصله یک سوال و یک گفتوگو کوتاه نیست. اما من برای توجه بهتر با ذکر خاطرهیی شرایط امروز را با دوران بعد از جنگ تحمیلی مقایسه میکنم. میدانید من از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۷۲مسوول رسانه ملی بودم در حقیقت تقریبا تمامی سالهای جنگ تحمیلی و پنج سال بعد از جنگ تحمیلی مسوول رسانه ملی بودم در دوران جنگ به دلیل شرایط جنگ فضای خاصی بر کشور حاکم بود و پس از پذیرش قطعنامه در سال ۱۳۶۷ و آتش بس و پایان جنگ فضای عجیبی در کشور حاکم شد. مردم بسیار شاد و امیدوار شدند و در عین حال توقعات زیادی از مسوولان داشتند از نظر سیاسی همه از خاتمه جنگ راضی و شاد بودند اما امکانات اقتصادی بسیار کم و ناچیزی وجود داشت که پاسخگوی توقعات مردم نبود.
شرایط فعلی بعد از ۲۴ خرداد ۹۲ از جهات مختلف یعنی شادی و امیدواری مردم و توقعات مردم، نبود امکانات کافی برای پاسخگویی به نیازهای مردم مشابه رخداد پذیرش قطعنامه و خاتمه جنگ است. تفصیل این مطلب و حتی مقایسه شرایط در حوزههای مختلف میتواند در پروژههای تحقیقاتی مطرح باشد. البته در اینجا عمدتا مقایسهام، مقایسه شرایط روانی حاکم بر جامعه و نیز توقعات مردم و امکانات متناسب با توقعات مردم است. قصد بحث کمیتها را ندارم. با این توضیحات میتوانید وضعیت فعلی را نیز شبیهسازی و بعد نتیجهگیری کرد. از نظر فرهنگی و اجتماعی هم شرایط مطلوبی بر جامعه حاکم نیست. اما درباره قسمت دوم سوال شما باید بگویم البته در این ۱۰۰روز دولت اقدامات فراخور تقدیر مخصوصا در روابط بینالمللی داشته ولی به نظر من آنچه بیشتر خود را نشان داده مشکلات و سختی کار دولت در این دوره از جهات مختلف است. بخشی از این مشکلات صفبندی بعضی جریانها در برابر دولت بهجای همدلی است که کاملا محسوس است.
مهمترین چالشهای دولت در داخل و خارج از کشور کدامند و بهنظر شما دولت چگونه میتواند بر آنها غلبه کند؟
چالشهای داخلی دولت، مشکلات اقتصادی آثار باقیمانده از سوء مدیریت دولت قبلی که در حقیقت در همه حوزهها اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، بینالمللی و… بهطور گسترده وجود دارد، فسادهای اقتصادی در دولت گذشته، امروز به معضل جدی پیش روی دولت فعلی تبدیل شده است چون دولتهای نهم و دهم دولت اصولگرا بود جامعه فسادهای دولتی را ناشی از سوءاستفاده دولت اصولگرا میدانند. عواقب این فسادها هیچگاه از دامن اصولگرایان پاک نمیشود و برای کوچک کردن یا تحتالشعاع قرار دادن فسادها مسائل فرعی و گذشته که حتی به این دولت هم ارتباط ندارد بزرگنمایی میکنند و با بزرگنمایی اینگونه موارد میخواهند آثار سوءمدیریت هشتساله اصولگرایان بر کشور را کوچک جلوه دهند و احتمالا نخواهند گذاشت دولت بهوعدههای انتخاباتی جامه عمل بپوشاند. اما در بحث چالشهای خارجی همچنانکه میدانید در هشت سال گذشته چند قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره امریکا و اتحادیه اروپا علیه کشورمان صادر شده است که البته این قطعنامهها توسط کشورهای دیگر هم اجرایی شده و آثار سوء این قطعنامه بر بخشی از فعالیتهای کشور سایه افکنده و مشکلاتی را به وجود آورده است. همچنین بهدلیل همین قطعنامهها مشکلاتی برای ایرانیانی که به خارج میروند یا مقیم کشورهای دیگر هستند ایجاد شده است. حتی وضعیت دانشجویان ایرانی با مشکلاتی مواجه شده است. بهطور خلاصه قطعنامهها روابط بینالمللی ما را تحت تاثیر قرار داده بهگونهیی که روابط قبلی در شان ملت بزرگ ایران نیست. لغو یا بیاثر ساختن آثار سوء قطعنامهها یکی از چالشهای خارجی دولت محسوب میشود به ویژه اگر همدلی لازم در داخل وجود نداشته باشد (که متاسفانه این روزها وجود ندارد) دشمن بیشتر از این شرایط سوءاستفاده خواهد کرد.
بهنظر شما در دوسال باقیمانده به عمر مجلس تا چه حد امکان افزایش تنش میان مجلس و دولت خصوصا از سوی تندروانی که در مجلس حاضر هستند، وجود دارد؟
تجربه این چند ماهه دولت با مجلس نشان داد که نه کل مجلس اما اشخاص یا نمایندگانی در مجلس حضور دارند که به دلایلی که در سوالات قبلی به آن اشاره کردم کمتر راه میانه برای همکاری با دولت را دارند و به دنبال ایجاد فضایی هستند که دولت را بیشتر سرگرم مسائل فرعی کنند تا مسائل اصلی. تا اینکه مسائل اصلی که در دولت گذشته اتفاق افتاده است کمتر خودش را نشان دهد. طرح این مقدار سوال از دولت بهطوری که رسانهها به آن اشاره کردهاند و احضار این تعداد وزرا در این فاصله کوتاه و اصولا هنوز دو یا سه ماه از تشکیل دولت نگذشته چند برابر دورههای مشابه است. ما میبینیم مرتب طرح استیضاح وزیر یا وزرایی مطرح میشود حالا واقعی است یا خیر اما بالاخره وقتی این مسائل مطرح میشود اثر مطلوبی بر یک وزارتخانه ندارد چون سست کردن یک وزیر به معنی سست کردن همه ارکان آن وزارتخانه از معاون و مدیرکل و غیره است. بعد ما میبینیم در وزارتخانههای استراتژیک و مهم ما استیضاح بعضی وزرا مطرح و حتی امضا جمع شده ولی بعد آن را منتفی کردهاند. گرچه توجیه مجلس حق داشتن این قوه در سوال کردن است ولی ما میگوییم مجلس حق دارد ولی دولت هم حق دارد و بیشتر از دولت و مجلس مردم حق دارند که فضای آرامش در کشور حاکم و مسائل و مشکلات مردم حل شود. مردم بیشترین حق را دارند تا بسیاری از ناملایمات، بسیاری از مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که امروز بر جامعه حاکم است با تدبیر حل شود و کاهش پیدا کند. نه اینکه چون کاندیدای اصولگرا رای نیاورده و قوهمجریه به گروه دیگری واگذار شده آنها تمام تلاششان را برای ناکارآمد نشان دادن دولت بکنند و مانع از انجام وظیفه دولت شوند. بنابراین من ضمن تایید حق مجلس در عین حال به حقوق مردم و مهمتر از حقوقشان به خواست مردم اشاره میکنم. حالا من سوال میکنم آیا خواست مردم در این شرایط چیست؟ آیا خواست مردم الان مجازات مفسدانی است که میلیاردها تومان و حتی میلیاردها دلار از بیتالمال سوءاستفاده کردهاند که این روزها در رسانهها مطرح است یا اینکه مثلا به خاطر یک انتصاب در یک وزارتخانه وزیری را استیضاح کنید و در مجلس جو نامناسبی را فراهم کنیم؟ بنابراین مهم این است که به اولویتها توجه شود. اگر بخواهیم به اولویتها توجه کنیم امروز وظیفه همه قوا و نیروها این است که در برابر تهدیدات و شیطنتهای خارجی در برابر حل مشکلات داخلی و مسائل اقتصادی، همدل و همراه باشیم. بالاخره اگر ما امسال را «حماسه» نامگذاری کردیم باید واقعا در این سال حماسه خلق کنیم. یکی از این حماسهها سیاسی است. بسیاری از دوستان انتخابات ریاستجمهوری را به عنوان حماسه سیاسی قلمداد میکنند اما حماسه دوم حماسه اقتصادی است. حماسه اقتصادی مثل حماسه سیاسی راحت نیست که در یک زمان باشد بلکه یک بستر طولانی و شرایط متفاوت و ویژه را میطلبد. بنابراین توقع مردم از نمایندگانشان در مجلس و دستگاههای مختلف این است که در این جهت حرکت کنند.
با توجه به کار اجرایی که داشتهاید و به سختیها و پیچ و تابهای کشور واقف هستید چه زمانی نیاز است تا آثار سوء مدیریت دولت گذشته را از بین برد؟
در ادبیات فارسی ما که اتفاقا تنها در ادبیات ما هم نبوده و درواقع جملهیی بینالمللی است آمده است که تخریب و خراب کردن راحت است اما ساختن بسیار مشکل. متاسفانه ما شاهد این هستیم که وضعیت کشور در دولت گذشته در همه زمینهها بسیار بههم ریخته است. الان درحوزه اقتصاد وضعیت تولید بسیار بد است وضعیت رشد اقتصادی وضعیت نقدینگی جامعه، نرخ بیکاری، تورم و… بسیار بد است یعنی مشکلاتی که امروز در جامعه وجود دارد و از آثار سوءمدیریت گذشته بوده، بسیارند. حالا اگر بخواهیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم، باید تولیدی که از بین رفته است را دوباره بازسازی کنیم. ما در برنامههای پنجساله پیشبینی کرده بودیم که رشد اقتصادی کشور سالانه هشت درصد باشد برنامه چشمانداز۲۰ساله یا ۱۴۰۴ بااهدافی که در آن تدوین شده بود، تحقق یابد اما حالا ما میبینیم رشد اقتصادی منفی بوده است یعنی بهجای اینکه هشت درصد باشد منفی دو و منفی سه بوده است. فاصله بسیار زیادی بین رشد اقتصادی و اهداف سند چشمانداز بوده است. این فاصله سبب شده که به تبع آن تورم در کشور ایجاد شده و نرخ بیکاری در کشور بالا برود. امروز نرخ بیکاری در بین جوانان و تحصیلکردهها رقم بسیار بالایی بوده و از متوسط کشور بسیار بالاتر است عمده بیکاران جوانان هستند. مشکلات اجتماعی از جمله طلاق و ازدواج برای جوانان وجود دارد. حل این مسائل هم بسیار هزینهبر است و همزمانگیر. بنابراین نمیتوان به همان سرعتی که این موارد خراب شده است به همان سرعت بازسازی شود زمان میگیرد. حوصله میخواهد و بالاتر از اینها منابع مالی زیاد و برنامههای احیاگرانه میخواهد. مثلا وقتی که یک تولیدکننده سرخورده میشود ورشکست میشود و کارش را تعطیل میکند، اگر دوباره بخواهد نیروی خود را تجدید کند، امکاناتش را فراهم سازد، بدهیاش را و تولیدش را راهاندازی کند، در یک ظرف زمانی نمیتواند همه اینها را محقق کند.
بنابراین ۱۰۰روز اول دولت را بیش از آنکه به کارهای دولت بپردازیم بر اساس مروری که روی موضوعات میکردم دیدم که تازه مشکلات خود را نشان میدهد. مشکلاتی که ایجاد شده و در گذشته با دادن آمارهای غلط اجازه نمیدادند که منتشر شود حالا میبینیم که خود را تازه نشان دادهاند. بنابراین حل این مسائل را اگر نگوییم به همان هشت سال زمانی که خراب کردند نیاز داریم، کمترهم نیاز نداریم. البته بعضی موارد را میتوان در کوتاهمدت حل کرد و دولت هم در حال تلاش است و آمارها هم براساس آنچه اعلام کردهاند درباره تورم نقطه به نقطه وغیره. اما با تجاربی که دارم فکر نمیکنم در کوتاهمدت دولت بتواند همه مشکلات را از سر راه بردارد و وضعیت را به قبل از سال ۸۴ برگرداند یعنی زمانی که دولت به اصولگرایان تحویل داده شد شرایط کشور خوب بود اگر بخواهد به آن وضع برگردد زمان خواهد برد.
چه موانعی بر سر این راه وجود دارد؟ تحریمها یا کارشکنیهای داخلی؟
بله سایه تحریمها وجود دارد. علاوه بر آن یکی از مسائل بازدارنده و کندکننده عدم همراهی و همدلی برخی گروههاست چون این موانع میتواند بلای جامعه باشد. ما همیشه در توصیههای امام و رهبری و بزرگان همه جا دعوت به وحدت، همدلی و انسجام شدهایم. اگر بخواهیم مشکلات را حل کنیم اگر بخواهیم جامعه خوبی داشته باشیم وحدت و همدلی و انسجام از مسائل مهم آن است. اما اگر اینها جای خود را به تفرقه و چند صدایی بدهد متاسفانه نتایج نامطلوبی در پی خواهد داشت. من امیدوار هستم که دیگر از بحث انتخابات و چه کسی و چرا و چگونه پیروز و رییسجمهور شده است، خارج شویم چون رییسجمهوری که آمده و دولتی که تشکیل شده است، دولت ملی است و متعلق به همه ملت، همه گروها و جناحهاست. همه تصمیم بگیرند در یک جبهه واحد با دشمنی که در برابر داریم و با مشکلاتی که در برابر کشور است بایستیم و مشکلات را برداریم.
ارزیابی شما از توافق ژنو چیست؟
توافقنامه هستهیی ژنو یک سند پیچیده حقوقی بینالمللی است که در مدت بسیار کوتاهی و در چند دور مذاکره فشرده به وجود آمده است. یک طرف جمهوری اسلامی و طرف دیگر ۱+۵٫ یعنی مهمترین کشورهای دنیا با انگیزهها و خواستههای متفاوت. بنابراین اظهارنظر درباره محتوای این سند یک بحث کارشناسی و حقوقی دقیق بینالمللی است و نمیتواند به شکل ژورنالیستی انجام شود اما من به یک نکته درباره این سند اشاره میکنم. میدانیم مشکلات ما با دنیای غرب مخصوصا با امریکا از اوایل انقلاب اسلامی بوده است و در هشت سال گذشته به دلایل بعضی رفتارهای مدیریتی این مشکلات تشدید شده است که منجر به صدور چندین قطعنامه علیه کشور و منافع کشور از سوی شورای امنیت، کنگره امریکا و اتحادیه اروپا شده است. جهت حرکت این کشورها منفی و علیه کشورما بوده است.
آنچه از نتایج اولیه توافقنامه ژنو به دست آمده است این است که تیم مذاکرهکننده کشورمان توانستند با مهارت فوقالعاده حرکت منفی غرب را متوقف کنند و جهت حرکت را تغییر دهند. ممکن است الان جهت حرکت هنوز مثبت نباشد ولی حرکت منفی متوقف شده است و این دستاورد بسیار بزرگی است که نصیب تیم مذاکرهکننده یا کشور شده است. بنابراین باید از آنها حمایت شود. هرگونه تضعیف این تیم خلاف مصالح ملی و حتی امنیت ملی است.
آقای هاشمی آیا شما خاطرات خودتان را مینویسید یا نوشتهاید؟ در صورت مثبت بودن جواب چه وقت آن را منتشر میکنید؟
بله من خاطراتم را البته نه بهصورت روزانه اما مطالبی را بعضا هفتگی یا دو روز یکبار یادداشت میکردم. من از سال ۷۶ تا ۸۰ خاطراتم را در جایی گفتهام که قسمتهایی از آن ضبط شده است. اخیرا جلد اول آن از سوی مرکز اسناد انقلاب اسامی منتشر شده است و انشاءالله که تدوام داشته باشد تا باقیمانده آن را چاپ و منتشر کنم. گرچه ممکن است خاطرات شخصی مثل من به عنوان ذرهیی در انقلاب هیچ تاثیری نداشته باشد و کاغذ پارهیی باشد اما شاید بتوان از گذشته برای آینده استفاده کرد. ضربالمثلی است که میگوید: «گذشته چراغ راه آینده است.»