مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید: «اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟» غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»
منبع: جوامع الحکایات
ساحل استکلیاشا ساحل شیشه ای روسیه+تصاویر تک درخت روییده در سنگ در ارسنجان+تصاویر قلیان و تاریخته ورود آن به ایران یمن: کشتیهای آمریکایی و اسرائیلی را هدف قرار دادیم ترمز رشد ارز کشیده شد استقلال تغییر نام داد نتایج انتخابات الکترونیکی یکساعته حاضر میشود اقدام خیرانه دانش آموزان در آزادی زندانیان نیازمند
غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند.
مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید: «اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟» غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»
منبع: جوامع الحکایات
این مطلب بدون برچسب می باشد.